در فیلیپین
آنجا و در فاصلهای بسیار دور از سر زمین مادری خانوادهای مسیحی از چین برای تجارت به فیلیپین مهاجرت کردهاند به امید اینکه تحولی در زندگی آنها ایجاد شود.. خانوادهای کوچک و با امکانات کم و دور از موطن اصلی در فیلیپین سکنی گزیدند.. در این شرایط الیزابت در فیلیپین متولد گشت و دارای ملیتی فیلیپینی شد او هرگز سر زمین مادریش را ندیده است. دوران کودکیش را با خاطراتی از کلیسا در ذهن خود به همراه دارد، و به یاد میآورد که به همراه خانواده خود روزهای یکشنبه و پنج شنبه را به کلیسا میرفتهاند، رفتن آنها به کلیسا برایش مهم نبود بلکه احساس چرت زدنی که هنگام سخنرانی کشیش به او دست میداد برایش لذت بخش بودعلی الخصوص اینکه وقتی از آنجا خارج میشد آن احساس نیز از بدنش خارج میشد! بارها اتفاق افتاده بود که هنگام سخنرانی او به خواب رفته بود؛ او معتقد به حضرت عیسی بود و از این نظر او به مسلمانان بسیار شدید بود زیرا خرافات مسیحیان در مورد او را قبول نداشت؛ او عیسی را پیامبری از جانب خداوند میپنداشت و نه پسر او بلکه اعتقاد داشت که خداوند یکتاست که هیچ فرزند و شریکی ندارد.