براساس سرگذشت: ریتا - انگلستان
من در خانوادهای پایبند به دین مسیحی بزرگ شدهام. وقتی کودکی بیش نبودم به همراه خانوادهام به کلیسای مخصوص کشیشان میرفتیم که در آنجا به شدت به دستورات کتاب مقدس پایبند بودند؛ در این کلیسا بر زنان لازم بود تا سر خود را بپوشانند و اگر احیاناً یکی از آنها بی حجاب وارد میشد فوراً یک روسری به او داده میشد تا سر خود را بپوشاند. روز یکشنبه با اینکه روز تعطیل به حساب میآید اما در این روز تمام کارهایی که مربوط به امور دنیوی بود ممنوع بود حتی برای ما بچهها اجازه بازی کردن هم نداشتیم الا بازیهایی که ارتباط مستقیم با کتاب مقدس داشت!
وقتی به سن هشت سالگی رسیدم یک مسیحی معتقد بودم که عقیده داشتم مسیح از من مواظبت میکند؛ و اینکه خداوند حضرت مسیح را ارسال کرده است زیرا پیامبران دیگر در رسالتشان موفق نبودند، در آن سن و سال من از ترس اینکه حضرت مسیح مرا به همراه سایر مسیحیان به بهشت نبرد و از قافله آنها عقب بمانم به شدت به دینم پایبند بودم.
در سن چهارده سالگی مرا در حوض آبی نشاندند تا این طور برایم تداعی کنند که من از زندگی قدیم خود خارج شدهام و صفحه جدیدی در زندگی گشوده شده است، و چون من مسیحی بودم تمام گناهان گذشته من بخشوده شده است زیرا حضرت مسیح بار گناهان بندگان را به دوش گرفته است و به صلیب کشیده شده است این واقعه برای ما به عنوان غسل تعمید نام میبرند و در مسیحیت غسل تعمید یعنی اینکه جایی در بهشت پیدا کردهام.
اینک که به این وقایع میاندیشم از ساده اندیشی خود متعجبم که چگونه به این چیزها ایمان داشتهام؟!