اما چگونه شد که او از یک زندگی بی هدف به یک زندگی هدفمند تغییر مسیر داد؟
در سفری که او به بیروت داشت، با اینکه در آن هنگام بیروت زیر آتش توپ خانه میسوخت اما با چشم خود مشاهده میکرد که مردم با چه پشتکاری به باز سازی خانهها و هتلهادر زیر آتش توپ خانه میپرداختند؛ او به چشم خود دید که بچهها در بیمارستان بستری میشدند؛ البته او در این باز دیدها تنها نبود بلکه از همجنسان او نیز که مانند بتهایی بی احساس فقط به یک نگاه اکتفا میکردند و هیچ احساسی نداشتند نیز با او بودند. اما او در این سفر غیر از بقیه بود؛ در داخل او غوغایی به پا شده بود، دیگر آن شهرت و این زندگی بی هدف از چشمش افتاده بود و حس کمک به همنوع در او زنده شده بود؛ او به همراه دوستانش به هتل بازنگشت بلکه او طریقش را بهسوی انسانیت و بهسوی نور اسلام پیمود. در این سفر او سعی کرد به کودکانی که در این جنگ به نوعی مجروح شده بودند کمک کند. او بیروت را ترک کرد و به پاکستان سفر کرد و آنجا درمرز بین پاکستان و افغانستان بود که معنی زندگی واقعی را درک کرد. وقتی زندگی خانوادههای افغان و پاکستانی را مشاهده میکرد و اینکه چگونه به زندگی خود پایبند بودند بیش از پیش به اسلام به عنوان دینی که قانون زندگی را تعیین میکرد پی برد. در آنجا او به تعلیم زبان عربی همت گماشت زیرا میخواست به زبان قرآن تسلط داشته باشد که خوشبختانه در این امر او پیشرفتهای قابل ملاحظهای داشته است. بعد از اینکه او بازیچه دست طراحان لباس و الگوهای لباس بود الان طبق نظام اسلام به پیش میرفت.
بعد از اینکه مسلمان شد از جانب مؤسسههای طراحی لباس تحت فشار قرار گرفت؛ آنها به او پیشنهاد دادند تا درآمد ماهیانه او را سه برابر آنچه که بود قرار دهند اما او تمام این پیشنهادها را رد کرد. آنها دست بردار نبودند بلکه با ارسال هدایایی گران قیمت سعی در ارتداد او داشتند. اما او ثابت قدمتر از این حرفها بود.. آنها از راه دیگری وارد شدند و سعی کردند با عکسهایی که از او داشتند چهره او را نزد خانوادههای افغان مشوه سازند. آنها به منتشر کردن عکسهایی کردند که سابقاً بر روی جلد مجلات چاپ شده بود کردند و به تمام در و دیوارهای شهر چسپاندند. آنها میخواستند به این طریق از او انتقام بگیرند. اما خداوند در اجرای نقشهشان ناکام گذاشت. او هیچ وقت در مخیلهاش نمیگنجید دستی که همیشه سعی میکرد لطیف و نرم بماند این چنین در کوهها و دشتهای افغانستان به کارهای شاقه بگمارد؛ اما این مشقتها باعث شده بود که دستش نزد خداوند پاکتر و تمیزتر از قبل باشد و در آخرت در انتظار بهترین پاداشها ازجانب خدای متعال باشد. انشاءالله.