راهی بهسوی دعوت
روزی در یکی از مجالس علمی که استاد سخنران آن یکی از خواهران داعیه بود شرکت کرد که در این جلسه در اهمیت تبلیغ و دعوت سخنانی را ایراد میکرد، سخنان آن داعیه به شدت در او اثر کرد؛ اما در آن لحظه هیچ فکری برای این برنامه نداشت. بعد از چند روز یکی دوستانش به او پیشنهاد داد تا او را در امر دعوت کمک کند؛ او از این تجربه جدید احساس تردید داشت نمیدانست در این کار موفق خواهد شد یا خیر؟ احساس میکرد هنوز آمادگی این کار را ندارد، اما تشویقهای دوستانش باعث شد تا او نیز در این راه قدم بر دارد و با موافقت شوهرش او نیز به امر دعوت و تبلیغ برای خارجیان فیلیپینی چه آنهایی که تازه مسلمان بودند و چه آنهایی که قصد مسلمان شدن را داشتند پرداخت.