به سوی نور جلد دوم

فهرست کتاب

در جستجوی دین حنیف

در جستجوی دین حنیف

هنگامی که در مورد دین اسلام به تحقیق می‌پرداخت برایش مشکل نبود که مستقیماً به‌سوی ذات اقدس الهی نماز بگذارد زیرا این امری فطری بود؛ وا همه او از این دین این بود که شاید در این دین موضوع ایمان به مسیح÷را باید از ذهنش بیرون می‌کرد. او در این موضوع مدت‌های مدیدی را به تأمل پرداخت. برای یافتن حقیقت ابتدا او به قرائت تاریخ مسیحیت پرداخت و وقتی که بیشتر در این مسأله موشکافی کرد تشاب‌هاتی را در عقاید مسیحیت و افسانه‌های یونانی قدیم یافت که در دوره دبیرستان آن‌ها را یاد گرفته بود. مثلاً تقدیس و قربانی شدن حضرت مسیح به این جریان شباهت داشت که در افسانه‌های یونانی آمده بود: اله با زنی از جنس بشر متفق می‌شود که مولودی را به وجود بیاورند تا نصف صفات الهی را دارا باشد. او می‌دانست که این عقیده خیلی برای پولس که یکی از پادشاهان قدیم یونان بود واجد اهمیت بود زیرا او سعی می‌کرد تا عقاید مسیحیت را به مردم یونان تحمیل کند و می‌دانست که ممکن است از جانب اطرافیان مورد قبول واقع نشود. پولس فکر می‌کرد با این روش می‌تواند یونانی‌ها را به عبادت بکشاند.

در دبیرستان نیز مسائلی وجود داشت که او از فهمش عاجز بود. دو مسأله بود که همیشه برایش آزار دهنده بود: مسأله اول: تناقض واضح در متن عهد قدیم و عهد جدید.

او همیشه طبق دستورالعمل‌های ده گانه که از نظر او از مسلمات بود عمل می‌کرد. فرمان‌های ده گانه الهی پیام واضحی بود که خداوند بندگانش را به عمل به آن دستور داده بود اما عبادت غیر خدا مانند مسیح خرق تمام فرمان‌های الهی بود که به آن دستور داده بود زیرا طبق فرمان اول خداوند هیچ شریکی در پرستش نداشت؛ و این عقیده او را در این مسأله که چرا خداوند خودش فرمان خودش را نقض کرده بود برایش قابل فهم نبود...

مسأله دوم در خصوص توبه بود؛ زیرا در عهد قدیم آمده است که خداوند از بندگانش خواسته است که برای پاک شدن از گناهان‌شان توبه کنند اما در عهد جدید این مسأله زیاد مهم نبود زیرا حضرت مسیح خودش را قربانی کرده بود تا گناهان مردم مورد آمرزش قرار بگیردبنابر این پولس مردم را به توبه از گناهان فرا نخواند بلکه اعلام کرد که خداوند با اعدام مسیح بر گناهان بندگان پیروز شده است. و این در رساله پولس واضح است زیرا طبق عقیده او با مرگ مسیح خداوند برتمام پلیدی‌ها غلبه کرده است. ﴿سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يَصِفُونَ١٠٠[الأنعام: ۱۰۰]. مردم برای ارضای خداوند به عمل نیک دعوت نمی‌شوند. پس چه مشوق‌هایی برای مردم وجود دارد تا آن‌ها انسان‌هایی نیکوکار باشند؟

ما اگر حتی از مربیان مهد کودک هم بپرسیم به ما خواهد گفت: حتماً باید به کودکان تعلیم داده شود که برای هر عمل آن‌ها نتیجه‌ای وجود دارد. آن‌ها همواره از والدین کودک می‌خواهند تا فرزندان‌شان را بر این اصل تربیت کنند. اما در مسیحیت چون اعمال انسان‌ها هیچ عاقبتی ندارد آن‌ها همانند کودکانی می‌مانند که از نظر تربیتی فاسد هستند که کارهایی مرتکب می‌شوند که غیر مسرت بخش است اما در همان وقت نیز از آن‌ها می‌خواهیم که خداوند را دوست بدارند. پس غریب نیست که زندان‌ها در غرب مملو از نو جوانانی است که والدین آن‌ها هیچ کنترلی بر سلوکیات آن‌ها ندارند. این به معنای آن نیست که در اسلام ما به خاطر اعمالمان وارد بهشت می‌شویم زیرا طبق قول پیامبر اسلام ص هیچ بنده‌ای عملش او را نجات نخواهد داد بلکه این رحمت خداوند است که او را وارد بهشت خواهد کرد. این مسائل باعث شده بود که او هرگز به حقیقت خداوند پی نبرد؛ اگر مسیح خدایی مستقل نبود بلکه جزیی از خدا محسوب می‌شد پس چه دلیل داشت که او قربانی شود؟ طبق کتاب مقدس او به عبادت می‌پرداخته است، او برای چه کسی عبادت می‌کرده؟ اگر هم طبیعتی مستقل از خداوند داشته پس باید عقیده توحید را ترک می‌کردیم که این برخلاف مطالب موجود در عهد قدیم بود. این مسائل باعث شد که او بفهمد هرگز دینش را نفهمیده است به خاطر همین سعی می‌کرد زیاد در مورد این مسائل فکر نکند.