لذت تقرب به خداوند
بعد از این جریان دیگر نتوانستم با تازه مسلمانان دیداری داشته باشم هر چند به کسی هم نگفتم که در اعماق وجودم چه میگذرد؛ مانند این بود که اجزایی از داخل در کنار هم چیده میشد. من میدانستم که اصل خدایی که به آن اعتقاد داشتم همان خدایی است که در اسلام به آن معتقد هستند. در این مدت دریافته بودم که به نماز احتیاج دارم، از نماز مسلمانان خوشم میآمد زیرا آنها را مرتبط به هم و با طمأنینه میدانستم. آن دانش آموز مسلمان به من گفته بود که هنگامی که انسان به سجده میافتد در نزدیکترین حالت نسبت به خدا قرار دارد پس بهتر است در آن موقع هرچه که از خدا میخواهم را درخواست کنم. یادم میآید وقتی برای اولین بار سجده را انجام دادم شادی زائد الوصفی بر من چیره گشت. با اینکه مسلمان نبودم اما برای اینکه نماز را یاد بگیرم کوشش به خرج میدادم. احساس کردم که یک آرامش قلبی در من پدید آمده است؛ این آرامش را من سالها به دنبالش بودم اما آن را نیافته بودم. بیش از پیش تشویق شده بودم به خاطر همین با کسانی که از کاتولیک و پروتستان به دین اسلام پیوسته بودند ملاقات کردم و از آنها سؤالات مختلف را میپرسیدم که آنها نیز به خوبی جواب مرا میدادند و شک و شبهه را از دل من میزدودند.