ایام تحصیل
وقتی به مدرسه وارد شدیم برای اولین بار با مسائل دینی آشنا شدیم؛ ذهن ما مملو از سؤالاتی بود که وقتی به خانه میآمدیم در قالب سؤالاتی آن را از والدینمان میپرسیدیم. وقتی از آنها میپرسیدیم آیا خدا واقعاً وجود دارد؟ جواب آنها طبق معمول این بود که خدایی وجود ندارد. وقتی به آنها میگفتیم پس این چیزهایی که ما در مدرسه تعلیم میبینیم چیست؟ میگفتند: این چیزها را برای مردم عوام توضیح میدهند تا آنها را از کارهایی نظیر دزدی و خلاف باز دارند؛ تا آنها همیشه احساس کنند که کسی آنها را میپاید، در نتیجه هرج و مرج کاهش مییابد. یادم میآید همیشه در دوران تحصیل به خودم افتخار میکردم زیرا هرگز خود را ساده نمیپنداشتم تا به چیزی ایمان داشته باشم که هیچ اساسی ندارد. بالاخره هر دینی اصل و اساسی دارد حتی در دینهای قدیمی مانند افسانههای یونانی (الیاد وادیسه) نیز خدایانی هر چند باطل موجود بوده است. مانند الهه خورشید یا الهه عشق و خدایگان دیگری که برای هر امری به آن معتقد بودند. در خانواده ما برای هر موضوع علمی تفسیری میتراشیدند اما برای عباداتی که خداوند به آن دستور داده است، هرگز اجازه نداشتیم آن را به جای بیاوریم. روزی یادم هست که من و برادرم فقط از روی کنجکاوی روزه گرفتیم بدون آنکه خانوادهام از این موضوع با خبر باشند وقتی پدر و مادرم میخواستند نهارشان را بخورند ما از خوردن امتناع کردیم که این موضوع آنها را به شدت عصبانی کرد به طوریکه با ما برخورد شدید انجام دادند و تنبیهمان کردند، و ما را مانند سایر مردم احمق خواندند. جالب این بود که مادرم که یک مسیحی بود چندان اعتراضی نداشت بلکه این پدرم بود که به شدت به این امر معترض بود زیرا بعد از سالها هنوز هم یک فرد معتقد به حزب کمونسیت بود. هنگامی که در کلاس نهم در مورد اعجاز قرآن میخواندم با اینکه به من گفته بودند این همه خرافات است اما بعد از تفکر نمیتوانستم این مطلب را قبول کنم زیرا غیر ممکن بود تمام این اعجازات علمی که در قرآن موجود بود ناشی از خرافات و افسانه باشد. وقتی به خانه رفتم از پدرم در مورد اصل این جهان آفرینش سؤال کردم که او گفت این جهان بر اساس یک انفجار قوی هستهای که در یک ذره رخ داده است که باعث شده است کهکشانها از هم جدا شوند و سبب به وجود آمدن مجموعه شمسی و باقی سیارهها شده است. گفتم: این ذره از کجا به وجود آمده است؟ با خنده جواب دادند این ذره به طور اتفاقی و شانس به وجود آمده است. من که حرف آنها را قبول نداشتم زیرا این غیر ممکن بود که تمام این عالم آفرینش فقط به طور اتفاقی به وجود آمده باشد. تصمیم گرفتم دیانات مختلف را مورد مطالعه قرار بدهم؛ خوشبختانه کتابخانه مدرسه ما مملو از کتبی بود که میخواستم مورد مطالعه قرار بدهم.