۲- خطا از سرشت بشر است:
حضرت پیامبر جدر این باره فرده اند: «كُلُّ بَنِى آدَمَ خَطَّاءٌ وَخَيْرُ الْخَطَّائِينَ التَّوَّابُونَ» [۴].
«تمامی بنی آدم خطاکاراند، و بهترین خطاکاران آنهایی هستند که توبه کنند».
آشنایی با این حقیقت و مد نظر داشتن آن، امور را در مسیر صحیح و جایگاه ویژۀ خویش قرار میدهد، پس مربی نباید بر اساس فریضۀ نمونهبودن و عصمت، اشخاص را محاسبه کند و یا هرگاه اشتباهی هرچند بزرگ، از آنان سر زد و یا مکرراً مرتکب خطایی شدند، آنان را شکست خورده و ناموفق انگارد، بلکه باید واقع گرایانه و بر اساس شناختی کامل از طبیعت نفس بشری که همواره از عارضههایی چون جهل، غفلت، نقص، هوا و هوس و فراموشی متأثر میگردد، با آنان برخورد نماید.
شناخت این حقیقت مربی را کمک میکند تا در هنگام غافلگیرشدن از انجام خطا (توسط افراد) که بسا منجر به واکنشهای نامناسبی میگردد، توازن و خونسردی خویش را حفظ نماید، و نیز درک این حقیقت داعی و مربی را که امر به معروف و نهی از منکر میکند، یادآوری مینماید که او خود یکی از افراد بشر است و بعید نیست که او نیز همانند آن شخص خطاکار مرتکب خطا و ا شتباه گردد، و این امر داعی را برآن میدارد که با خطاکار بیشتر با نرمی و رحمت برخورد نماید تا با سختی و قساوت؛ زیرا هدف اصلی اصلاحنمودن خطاکار است نه عقاب و سزانمودن او.
اما با این همه نباید افراد عاصی و خطاکار را به بهانه بشر و یا نوجوانبودن و یا این که عصر آنان پر از فتنهها و فریبندگیهاست و یا بهانههایی دیگر، به حال خود رها سازیم، بلکه باید ضمن انکار کردار زشتشان آنان را محاسبه کنیم، البته بر اساس و میزان شرع.
[۴] ترمذی، ش: ۲۴۹۹ و ابن ماجه، السنن، تحقیق عبدالباقی، ش: ۴۲۵۱، الفاظ حدیث از کتاب ابن ماجه نقل شده است.