شیوه های نبوی در برابر اشتباهات مردم

فهرست کتاب

۶- میان خطاکاران نادان و آنان که دانسته مرتکب خطا می‌گردند، باید تفاوت قایل بود:

۶- میان خطاکاران نادان و آنان که دانسته مرتکب خطا می‌گردند، باید تفاوت قایل بود:

داستان حضرت معاویه بن حکم سلمیساز واضح‌ترین داستان‌ها در این مورد می‌باشد، آنگاه که از بادیه به مدینه آمد واز تحریم سخن‌گفتن در نماز اطلاعی نداشت، می‌گوید: پشت سر حضرت پیامبر جنماز می‌خواندم که مردی از میان صف عطسه‌ای زد، من جوابش گفتم، «يَرْحَمُكَ اللَّه»مردم با نگاه‌های تیزشان به سوی من نگریستند، من گفتم: مادران‌تان به داغ‌تان بنشینند، مگر چه شده همه مرا نگاه می‌کنید؟ با شنیدن حرف من، دست‌های‌شان را بر ران‌های خود زدند، من چون دیدم که آنان مرا ساکت می‌کنند به ناچار ساکت شدم (نزدیک بود جواب‌شان را بدهم، اما بر خود مسلط شدم و سکوت کردم) حضرت پیامبر جنماز را تمام کرد، پدر و مادرم فدایش شوند، نه قبل و نه پس از او هرگز آموزگاری را ندیده ام که از او بهتر تعلیم دهد، سوگند به خداوند: نه رویش را ترش کرد و نه بر من داد کشید و نه مرا زد و نه فحشی گفت، بلکه (با مهربانی) به من گفت: در هنگام نماز سخن‌گفتن مناسب نیست، و در نماز باید به تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن مشغول بود [۱۷].

آری، جاهل نیاز به آموزش و آن که برایش شبهه‌ای ایجاد شده، نیاز به توضیح و تذکر، و آن که بر خطایی پافشاری می‌کند، به موعظه نیاز دارد، هرگز نباید با کسی که حکم را می‌داند و آن که از حکمی ناآگاه و بی‌خبر است یکسان برخورد شود و یکنواخت سرزنش و مؤاخذه گردند، و چه بسا برخورد تند، افراد جاهل و ناآگاه را به نفرت و سرکشی و عدم اطاعت وادار می‌کند، و اما اگر از ابتدا با حکمت و نرمی با او برخورد شود، وضع کاملاً متفاوت خواهد بود؛ زیرا فرد جاهل و ناآگاه خود را خطاکار نمی‌داند، و او با زبان حال به کسی که او را سرزنش می‌کند، می‌گوید: چرا قبل از این که مرا سرزنش کنی، مرا نیاموختی؟

خطاکار گاهی نادانسته به خطا می‌رود و حتی گاهی خود را برحق می‌پندارد، پس حال او را باید مراعات کرد، در مسند امام احمد رحمه الله از حضرت مغیره بن شعبهسروایت شده که می‌گوید: حضرت پیامبر جغذایی میل فرمود و پس از آن نماز اقامه شد حضرت پیامبر جکه قبلاً وضو گرفته بود، برای نماز برخاست، من برایشان آب بردم تا وضو بگیرند، حضرت پیامبرجمرا از خود راند و گفت: برو عقب! به خدا سوگند از آن پیش آمد دلگیر شدم، و پس از نماز نزد حضرت عمرسشکوه کردم، حضرت عمرسبه ایشان گفت: ای پیامبر خدا! مغیره از این که او را رانده‌ای دلگیر است، و بر او سخت گذشته است و از آن بیم دارد که مبادا در دل از وی کدورتی داشته باشید، حضرت پیامبر جفرمودند: در دل برای او چیزی غیر از خیر و خوبی ندارم، او پس از غذا آب آورد تا وضو بگیرم، اگر من وضو می‌گرفتم مردم پس از من (بعد از غذاخوردن به این قصد که وضوی آنان باطل شده) وضو می‌گرفتند [۱۸].

باید توجه داشت که تخطئه حضرت پیامبر جتأثیر منفی نداشت که در دل‌هایشان نارضایتی و یا نفرتی ایجاد کند، بلکه برعکس برآنان تاثیر مثبتی می‌گذاشت و با وجود این که از جانب حضرت پیامبر جتخطئه شده بودند، اما باز هم در بیم و هراس بودند، و خود را متهم می‌نمودند ودر اضطراب و پریشانی به سر می‌بردند و تا زمانی که از رضایت و خوشنودی حضرت پیامبرجاطمینان حاصل نمی‌کردند، آرام نمی‌نشستند.

در این داستان نیز می‌بینیم که تخطئه حضرت پیامبر جبه خاطر غضب و نارضایتی از شخص مغیره نبود، بلکه به خاطر شفقت بر مردم و متوجه‌ساختن آنان بود که مبادا چیزی را که واجب نیست، واجب بپندارند و در حرج و زحمت بیافتند.

مربی و پیشوا در قلوب اصحابش جایگاه و منزلت بلندی دارد و اگر او فردی از آنان را سرزنش و تخطئه کند، به راحتی از او می‌پذیرد، گاهی مربی از سرزنش اصحاب خود مصلحت افرادی دیگر و منفعت عامه را در نظر می‌گیرد، البته این به معنای آن نیست که تأثیر منفی آن به حال خود گذاشته شود، بلکه باید آن را تدارک دید و با راه‌های متفاوتی تأثیر آن را از بین برد، مانند اظهار گلایه ولو این که با واسطۀ شخصی دیگر باشد، آنگونه که مغیره حضرت عمرسرا واسطه نمود، و در مقابل مربی و پیشوا بر منزلت آن شخص تأکید و حسن ظن خود را نسبت به وی بیان می‌کند و اینگونه واقعیت امر آشکار می‌گردد.

[۱۷] صحیح مسلم ط. عبدالباقی، ش: ۵۲۷. [۱۸] مسند ۳ / ۲۵۳.