شیوه های نبوی در برابر اشتباهات مردم

فهرست کتاب

(۳۴) ملاقات و مجالست با خطاکار و گفتگو با وی:

(۳۴) ملاقات و مجالست با خطاکار و گفتگو با وی:

در صحیح بخاری از حضرت عبدالله بن عمروبروایت شده که می‌گوید: پدرم زنی والاگهر و شرافتمند به نکاحم درآورد، و همیشه از وی در باره (کیفیت برخورد و زندگی) من می‌پرسید، او در جواب می‌گفت: (شوهرم) مرد بسیار خوبی است، البته تاکنون به بسترم نیامده و نیازی به قضای حاجت نیز پیدا نکرده است، (تمام شب نماز می‌خواند و حقوق همسرش را ادا نمی‌کند و روزها همیشه روزه است) تا این که پدرم به تنگ آمد و موضوع را با حضرت پیامبر جدر میان نهاد و ایشان به پدرم فرمودند: کاری کن که با من ملاقات کند، پس از مدتی با آن حضرت جملاقات نمودم، ایشان از من پرسیدند: چگونه روزه می‌گیری؟

- گفتم: هر روز روزه‌ام.

- فرمودند: در چه مدتی قرآن را ختم می‌کنی؟

- گفتم: هر شب یکبار قرآن را ختم می‌کنم.

- فرمودند: هر ماه تنها سه روز روزه بگیر، و هرماه یکبار قرآن را ختم کن.

- گفتم: بیشتر از این توانایی دارم.

- فرمودند: پس در هر هفته سه روز روزه بگیر.

- گفتم: بیشتر از این توانایی دارم.

- فرمودند: پس از هرسه روز، یک روز را روزه بگیر.

- گفتم: بیشتر از این توانایی دارم.

- فرمودند: برترین روزه، روزه داودی است، آنگونه روزه بگیر، یک روز را فطار کن (روزه مگیر) و روز بعد را روزه باش و در هر هفت شب یک بار قرآن را ختم کن، اما کاش بر مشوره و رخصت حضرت پیامبر جعمل می‌نمودم؛ زیرا اکنون سالخورد و ناتوان شده ام.

حضرت عبدالله بن عمروب(آخر عمر) در روز یک منزل (۱ بر ۷) قرآن را که قرار بود در شب بخواند، با اهل خود مرور می‌کرد تا این که شب به راحتی بتواند آن را بخواند و چون می‌خواست نیرو بگیرد چند روزی پی در پی روزه نمی‌گرفت و در عوض به همان مقدار روزهایی را پی در پی روزه می‌گرفت؛ زیرا نمی‌خواست خلاف آنچه در حضور حضرت پیامبر جپذیرفته بود، عمل کند.

ابوعبدالله (امام بخاری/) می‌گوید: برخی از راویان ختم قرآن را در سه شبانه روز و برخی دیگر هر پنچ روز و اکثر آنان هر هفت روز روایت نموده اند و قایل به آن هستند [۱۵۴].

در روایت امام احمد/توضحیات و نکات مفیدی ذکر شده است، او از حضرت عبدالله بن عمروبروایت نموده که وی گفت: پدرم زنی از قریش را به نکاحم درآورد و من از بس که به عبادت نماز و روزه قدرت داشتم و در آن منهمک بودم از او دور ماندم، پدرم (عمرو بن عاصس) آمد و از همسرم پرسید که شوهرت را چگونه یافتی؟ او در جواب گفت: مرد بسیار خوبی است (البته) تاکنون نه به قضای حاجتی نیاز پیدا کرده و نه به بستر من آمده است، پدرم رو به من کرد و مرا سرزنش نمود و گفت: زنی والاگهر از قریش به تو داده ام و تو در ادای حقوق همسری و زناشویی وی کوتاهی می‌کنی؟ و سپس نزد حضرت پیامبر جرفت و از من شکایت نمود، آن حضرت جمرا فرا خواندند و من نیز نزد ایشان رفتم، از من پرسیدند: مگر روزها همیشه روزه می‌گیری؟

- گفتم: آری.

- فرمودند: و شب‌ها نیز (تا صبح) نماز می‌خوانی؟

- گفتم: آری.

- فرمودند: اما من برخی ایام را روزه می‌گیرم و در برخی دیگر افطار می‌کنم (روزه نمی‌گیرم) شب‌ها هم نماز می‌خوانم و هم می‌خوابم و حقوق همسرانم را نیز ادا می‌کنم، هرکس از سنت من روی گرداند از من نیست.

- سپس فرمودند: در هر ماه فقط یکبار قرآن را ختم کن.

- گفتم: من از این قوی‌ترم.

- فرمودند: پس در هر ۱۰ روز یکبار ختم کن.

- گفتم: از این نیز بیشتر توان دارم.

(بنا به روایت یکی از راویان) حضرت پیامبر جفرمودند: پس هرسه روز یکبار قرآن را ختم کن.

- سپس فرمودند: از هر ماه سه روز روزه بگیر.

- گفتم: من از این بیشتر توان دارم.

- و سرانجام فرمودند: یک روز روزه بگیر و روز دیگر را روزه نگیر، این برترین روزه و روش برادرم داود است.

حصین در روایت خویش می‌گوید: حضرت پیامبر جپس از آن فرمودند: هر عابدی تندی و نشاطی دارد و هر نشاطی نوع کندی و سستی در پی دارد که یا انسان را به سوی سنت می‌کشد و یا در دامان بدعت می‌اندازد، هرکس که هنگام کندی و ضعف خویش به سنت رو می‌آورد هدایت یافته (و رستگار است) و هرکس کندی و ضعفش او را به دامان بدعت بکشاند هلاک و تباه گشته است.

مجاهد می‌گوید: هنگامی که حضرت عبدالله بن عمروبضعیف و سالخورده شده چندین روز متوالی روزه می‌گرفت و پس از آن برای این که دوباره روز بگیرد، ایامی را روزه نمی‌گرفت، و در باره تلاوت قرآن نیز گاهی از حزب خود (مقداری که هر روز باید می‌خواند) می‌کاست و گاهی نیز برآن می‌افزود، البته حتماً در هر سه روز و یا یک هفته قرآن را ختم می‌کرد، و در آخر می‌گفت: کاش آنچه حضرت پیامبر جدر مرحلۀ اول به من پیشنهاد نمودند، می‌پذیرفتم، البته اکنون نیز دوست ندارم آنچه را نزد حضرت پیامبرجپذیرفتم، تغییر دهم [۱۵۵].

حضرت پیامبر جبه علت اساسی بروز این مشکل که انهماک حضرت عبدالله در عبادت بود، آن هم بگونه‌ای که فرصتی برای ادای حقوق همسرش باقی نمی‌ماند، و در حق او کوتاهی می‌شد، کاملاً پی بردند.

این اصل که حق باید به حقدار و صاحب آن برسد، برای همه کسانی است که در دو نوعی از طاعات منهمک و مشغول هستند، مانند: طلبه و دانشجویانی که دروس و مشغولیت‌های علمی بسیار دارند و دعوتگری که در امور دعوت بگونه‌ای غرق است که به شکایت و اعتراض همسرش و کوتاهی در حق او، منجر می‌گردد، این افراط نتیجۀ بی‌برنامگی و عدم تقسیم صحیح اوقات برای انجام طاعات و ادای حقوق همسر و دیگران است، هر طلبه و دعوتگری باید بخشی از وقت خود را برای اهتمام و سامان‌دادن امور منزل و اصلاح و تربیت همسر و فرزندان خویش اختصاص دهد.

[۱۵۴] الفتح، ۵۰۵۲. [۱۵۵] المسند ۲ / ۲۵۸، احمد شاکر گفته: اسناده صحیح، تحقیق المسند، ش: ۶۴۷۷.