۴- به اشتباهات بزرگتر باید بیشتر توجه شود:
به تصحیح اشتباهات اعتقادی باید بیشتر از اشتباهات وابسته به آداب و غیره عنایت داشت، حضرت پیامبر جبه تتبع و تصحیح اشتباهات مربوط به شرک با مظاهر گوناگونش اهتمام زاید الوصفی مبذول میداشتند؛ زیرا شرک از موارد دیگر بسیار خطرناکتر است، و اکنون نمونهی از آن را ذکر میکنیم:
مغیره بن شعبهس میگوید: روز درگذشت ابراهیم (پسر حضرت پیامبرج) خورشید گرفت، مردم گفتند: خورشیدگرفتگی بر اثر مرگ ابراهیم پدید آمده است، حضرت پیامبر جفرمودند: خورشید و ماه دو نشانه از نشانههای پروردگار هستند با مردن و زندهشدن کسی خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی رخ نمیدهد، هرگاه چنین موردی مشاهده کردید به درگاه خداوند دعا کنید و نماز بخوانید تا این که آن برطرف گردد [۸].
از ابو واقد لیثیسروایت شده که هنگامی که حضرت پیامبر جبه حنین میرفتند از کنار درختی عبور کردند که «ذات انواط» نام داشت و مشرکان اسلحههای خو را برآن میآویختند، مردم گفتند: یا رسول الله برای ما نیز همانند مشرکان درختی به عنوان «ذات انواط» مشخص بفرما، حضرت پیامبر جفرمودند: سبحان الله این گفته شما مانند گفته بنی اسرائیل است که به حضرت موسی÷گفتند: آنگونه که کافران خدایانی دارند، برای ما نیز خدایی مشخص کن، سوگند به خدایی که نفسم در قبضه اوست، شما آداب و رسوم پیشینیان را در پیش خواهید گرفت [۹].
در روایتی دیگر نیز از ابی واقد آمده است که آنان همراه با حضرت پیامبرجاز مکه به سوی حنین حرکت کردند و میگوید: کافران دور درخت سدری که آن را «ذات انواط» مینامیدند، جمع میشدند و اسلحههای خود را برآن میآویختند، ما از کنار درخت سدری که بلند و سرسبز بود عبور کردیم، پس به حضرت پیامبر جگفتیم که برای ما نیز درختی هماند «ذات انواط» مشخص بفرما، حضرت پیامبر جفرمودند: سوگند به خدایی که نفسم در قبضه اوست شما سخنی گفتید همانند قوم موسی که گفتند: ﴿ٱجۡعَل لَّنَآ إِلَٰهٗا كَمَا لَهُمۡ ءَالِهَةٞۚ قَالَ إِنَّكُمۡ قَوۡمٞ تَجۡهَلُونَ١٣٨﴾[الأعراف: ۱۳۸].
«(ای موسی) برای ما معبودی بساز همانگونه که آنان معبودانی دارند».
اینها روشهایی است، و شما بر آداب و رسوم ملتهای قبلی یک به یک عمل خواهید کرد [۱۰].
از حضرت زید بن خالد جهنیس روایت شده که میگوید: شب در حدیبیه باران باریده و حضرت پیامبر جصبح آن شب نماز فجر را با ما گزارد، وقتی که نماز تمام شد به مردم رو کرد و گفت: آیا میدانید خداوند چه فرمود؟ مردم گفتند: الله ورسوله اعلم (خدا و رسولش آگاهترند) فرمودند: خداوند میفرماید:
«برخی از بندگانم به من مؤمن و برخی دیگر کافر گشتند، هرکس که گفته به فضل و رحمت خداوند بر ما باران فرود آمد او به من مؤمن و به ستارگان کافر است، و هرکس که گفته به سبب فلان ستاره بر ما باران فرود آمد او به ستارگان ایمان دارد و به من کفر کرده است» [۱۱].
از حضرت عبدالله بن عباسبروایت شده که مردی گفت: «مَا شَاءَ اللَّهُ وَشِئْتَ»(هرچه خواست خداوند و شما باشد) حضرت پیامبر جفرمودند: مرا با خدا شریک کردی؟ تنها بگو: «مَا شَاءَ اللَّه»و بس [۱۲].
از حضرت عبدالله بن عمربروایت شده است که میگوید: «همراه کاروانی بودیم که حضرت عمرسبه نام پدرش سوگند خورد، حضرت پیامبرجآنان را صد زد و فرمود: آگاه باشید که خداوند شما را از سوگندخورن به نام آبا (و اجداد) نهی کرده است و اگر کسی سوگند میخورد باید به نام الله سوگند خورد و گر نه ساکت بماند» [۱۳].
از ابی شریح هانی بن یزید روایت شد که گفت: گروهی نزد حضرت پیامبر جآمدند، آن حضرت جشنید که مردی را «عبدالحجر» (بندۀ سنگ) صدا میزنند، حضرت پیامبر جاز او پرسید: اسم تو چیست؟ گفت: «عبدالحجر» حضرت پیامبر جفرمود: خیر، تو عبدالله هستی [۱۴].
[۸] فتح الباری، ش: ۱۰۶۱. [۹] ترمذی، ش: ۲۱۸۰ و گفته است: هذا حدیث حسن صحیح. [۱۰] مسند احمد ۵ / ۲۱۸. [۱۱] فتح الباری، ش: ۸۴۶. [۱۲] مسند احمد ۱ / ۲۸۳. [۱۳] فتح الباری، ش: ۶۱۸۰. نکته: امام احمد در مسند خویش از طریق وکیع از اعمش روایت میکند که سعد بن عبیده گفت: در مجلسی همراه حضرت عبدالله بن عمر ب بودم، ناگاه از مردی که در حلقۀ دیگری بود شنید که میگفت: خیر، «قسم به پدرم» (به جان پدرم) حضرت ابن عمر ب او را با سنگریزهای نشانه رفت و گفت: این سوگند حضرت عمرسبود که حضرت پیامبر جاو را نهی کرد و فرمود که آن شرک است، الفتح الباری، ۱۴ / ۱۶۴. [۱۴] بخاری، ادب المفرد و آلبانی در صحیح الأدب المفرد گفته که این حدیث صحیح است، الادب المفرد، ش: ۶۲۳.