(۳۵) صراحت بیان در برخورد با خطاکار:
امام بخاری/از حضرت ابوذرسروایت نموده است که وی میگوید: میان من و مردی دیگر که مادرش عجمی بود، سخنان تندی رد و بدل شد و من او را به مادرش طعنه زدم، او حضرت پیامبر جرا از این مورد آگاه نمود، آن حضرت جبه من فرمودند: به فلانی بد و بیراه گفتی؟ گفتم، آری، فرمودند: مادرش را دشنام دادی؟ گفتم: آری، آن حضرت جفرمودند: تو مردی هستی که شائبهای از جاهلیت داری. گفتم: این بر اثر پیری و سالخوردگی است، فرمودند: آری، آنان برادرانتان هستند که خداوند به اختیارتان گذاشته است، پس هرکسی که خداوند برادر او را در اختیارش گذاشته هرچه خود میخورد به او نیز بده وهرچه خود میپوشد او را نیز بپوشاند، و کاری که توانش را ندارد، از او طلب نکند، و اگر چنین کرد، او را در انجام آن کار یاری نماید [۱۵۶].
در صحیح مسلم از حضرت ابوذرسروایت شده که به وی میگوید: میان من و یکی از برادران مسلمانم رنجشی پدید آمد، و من از او که مادرش عجمی بود، عیبجویی کردم، آن مرد نزد حضرت پیامبر جاز من شکایت کرد، من با آن حضرت جملاقات کردم، ایشان به من فرمودند: ای ابوذر تو مردی هستی که شائبهای از بقایای جاهلیت در تو وجود دارد، گفتم: یا رسول الله اگر کسی، شخصی را دشنام دهد، پدر و مادر او را دشنام میدهند، فرمودند: ای ابوذر مردی هستی که شائبهای از بقایای جاهلیت در تو وجود دارد. آنان برادران شما هستند که خداوند در اختیار شما گذاشته است، از هرچه میخورید به آنان نیز بدهید و هرچه میپوشید آنان را نیز بپوشانید، و آنان را به کاری فراتر از توانشان امر نکنید، و اگر چنین کردید آنان را در انجام آن کار یاری دهید [۱۵۷].
این صراحت حضرت پیامبر جو رُکگویی ایشان بدین جهت بود که مطمئن بودند که حضرت ابوذرساز ایشان خواهد پذیرفت. آری، صراحت لهجه و بیپرده سخنگفتن ابزاری مفید است که هم فرصت و زحمت کمتری میطلبد و هم مطلب را به گونهای سادهتر میرساند، البته صراحت لهجه در مواردی خاص و افرادی ویژه که ظرفیت و تحمل آن را داشته باشند، کاربرد دارد.
در صورتی که صراحتگویی منجر به مفسدهای بزرگتر و موجب فوتشدن مصلحتی برتر میگردد، دعوتگر باید از آن اجتناب نماید، مانند این که خطاکار صاحب جاه و منصبی باشد که با این روش چیزی را نمیپذیرد و یا این که صراحتگویی برای خطاکار باعث حرج و مضایقۀ بیش از حد و یا سبب واکنش منفی و نامطلوب وی گردد، بدون تردید صراحتگویی بر نفس خطاکار ناگوار و سنگین است؛ زیرا در این روش خطاکار مستقیماً با مربی و دعوتگر رویارو میشود و خطاکار آشکارا در جایگاه فردی که مرتکب کوتاهی و خطا شده و دعوتگر در مقامی برتر و جایگاه استادی قرار میگیرد.
لازم به یادآوری است که گاهی اسلوب «کنایهگویی» موجب سلبیات متعددی میگردد، و بیشتر از اسلوب «صراحتگویی» نتایج نامطلوب و مضری را به دنبال میآورد، چه بسا خطاکار احساس کند که او را به بازی گرفته و غافل شمرده اند، و به این گمان که «کنایهگویی» به نوعی تحقیر و عیبجویی از اوست، ناراحت گردد و واکنش نشان دهد، و گاهی نیز امکان دارد که به جهت ظریفبودن کنایه و خفای مقصود خطاکار مطلب را درک نکند و کماکان بر خطای خویش عامل باشد، عموماً مردم در پذیرش اندرز و اسلوب مناسب به نسبت هر شخصی با همدیگر متفاوتند، البته برخورد و اخلاق خوش در بالابردن شانس موفقیت دعوت و توجیه، نقش به سزایی دراد.
[۱۵۶] الفتح، ۶۰۵۰. [۱۵۷] صحیح مسلم، ۶۰۵۰.