(۲۴) مداخله برای فرونشاندن غوغا و خاموشگردانیدن فتنه:
حضرت پیامبر جدر اوضاع متعددی اینگونه عمل کردند، و هنگامی که نزدیک بود میان مسلمانان جنگی درگیرد، آن حضرت ج(برای آرمکردن اوضاع) مداخله نمودند، آنگونه که حضرت عایشهلدر باره حادثۀ افک میفرماید: حضرت پیامبر جبه منبر رفتند و فرمودند: ای مسلمانان! چه کسی از شما مرا در برابر مردی که اذیت و آزارش حتی به اهل من رسیده، پشتیبانی میکند؟ من از اهل خود تاکنون جز خیر چیزی دیگر ندیده ام، و آنان (منافقین) از مردی نام میبرند که تاکنون از او مورد بدی مشاهده نکرده ام و او بدون من هرگز در منزل من وارد نشده است، حضرت سعد بن معاذساز تیرۀ بنی عبدالاشهل برخاست و گفت: یا رسول الله من برای این کار آماده ام، اگر آن مرد از قبیلۀ من (اوس) باشد خودم گردنش را میزنم، و اگر از برادران خزرجی ما باشد هرچه شما در مورد او دستور بفرمایید، آنگونه خواهیم کرد، حضرت سعد بن عبادهسبزرگ خزرج مرد صالحی بود، اما تعصب قومی بر او غالب آمد و به سعد گفت: به خدا قسم تو دروغ میگویی، آن شخص را نمیکشی و بر کشتنش قدرت نیز نداری، و اگر آن مرد از قبیله تو میبود دوست نمیداشتی که او را بکشی، حضرت أسید بن حضیر که عموزاده سعد بود، برخاست و به سعد بن عباده گفت: تو دروغ میگویی قسم به خدا اگر آن مرد از قبیلۀ ما باشد حتماً او را خواهیم کشت، تو منافقی و از منافقان جانبداری میکنی، دو قبیله اوس و خزرج برآشفتند و نزدیک بود باهم بجنگند، حضرت پیامبر جبر منبر ایستاده بودند، و مدام آنان را به سکون و آرامش دعوت میدادند تا این که آرام گشتند و سکوت نمودند [۱۲۵].
حضرت پیامبر جبرای برقراری صلح بین قبیله بنی عمرو بن عوف، نزد آنان تشریف بردند و آنگونه که در صحیحین آمده به ابتدای نماز با جماعت نیز نرسیدند، در روایت نسائی از حضرت سهل بن سعد ساعدیسروایت شده که وی میگوید: میان دو گروه از انصار اختلافی بروز کرد حتی یکدیگر را با سنگ نیز زدند، حضرت پیامبر جآنجا رفتند تا میان آنان صلح برقرار نمایند، وقت نماز فرا رسید و حضرت بلالساذان گفت و به انتظار حضرت پیامبر جنشست، اما ایشان تشریف نیاوردند، نماز اقامه شد و حضرت ابوبکرسجلو رفت ... [۱۲۶].
و در روایتی از امام احمد/از حضرت سهل بن سعدساینگونه آمده است: مردی نزد حضرت پیامبر جآمد و به ایشان خبر داد که در میان قبیله بنی عمرو بن عوف جنگی درگرفته و یکدیگر را با سنگ زدهاند، حضرت پیامبر جبرای برقراری صلح نزد آنان تشریف بردند ... [۱۲۷].
[۱۲۵] متفق علیه، الفتح، ۴۱۴۱. [۱۲۶] المجتبی کتاب آداب القضاة ۸ / ۲۴۳. [۱۲۷] المسند ۵ / ۳۳۸.