شیوه های نبوی در برابر اشتباهات مردم

فهرست کتاب

(۱۰) بیان ضرر و زیان خطا:

(۱۰) بیان ضرر و زیان خطا:

ابوثعلبه خُشنی می‌گوید: هنگامی که حضرت پیامبر جدر سفر جایی منزل می‌گرفتند مردم به دره‌ها و رودخانه‌های اطراف پراکنده می‌شدند، حضرت پیامبر جفرمودند: این تفرق و پراکندگی شما از شیطان است، از آن به پس هرگاه حضرت پیامبر جدر جایی منزل می‌گرفتند، همه یکجا و کنار یکدیگر می‌نشستند، حتی گفته می‌شود اگر چادری بر آن‌ها گسترده می‌شد، همه زیر آن جا می‌گرفتند [۶۱].

و در روایتی دیگر اینگونه آمده است که حتی تو گمان می‌کردی که اگر بر آنان چادری بگستری همه را دربر می‌گیرد [۶۲].

می‌بینیم که حضرت پیامبر جتا چه اندازه مراقب احوال و اوضاع اصحاب خویش بودند و از این حدیث درس می‌گیریم که هر فرمانده‌ای باید بر مصلحت سپاهیان خویش حریص باشد و به آن بیندیشد.

تفرق و پراکندگی لشکر هنگام اتراق، دشمن را بر آنان به طمع می‌اندازد و شیطان بدین وسیله مسلمانان را می‌ترساند [۶۳].

تفرق و پراکندی امکان کمک به همدیگر را از لشکر سلب می‌کند [۶۴].

نیز از این حدیث درمی‌یابیم که چگونه اصحاب در امور خیر بر توجیهات و رهنمودهای حضرت پیامبر جعمل می‌نمودند.

حدیث نعمان بن بشیرسنیز نمونه‌ای برای بیان عظمت و زیان خطا می‌باشد، او می‌گوید: حضرت پیامبر جفرمودند: یا صف‌های خود را (در هنگام نماز) راست کنید و یا این که خداوند در میان شما اختلاف می‌اندازد [۶۵].

در صحیح مسلم از سماک بن حرب روایت شده که می‌گوید: از نعمان بن بشیر شنیدم که می‌گفت: حضرت پیامبر ج(همیشه هنگام نماز) صف‌های ما را راست می‌کرد به گونه‌ای که گویا با آن تیرها را راست می‌کند، تا این که به نظر ایشان رسید که ما راست‌نمودن صف را از وی فرا گرفته‌ایم، روزی بر مصلی ایستاد و نزدیک بود که تکبیر گوید، مردی را دید که سینه اش از صف جلو آمده بود، ایشان فرمودند: ای بندگان خدا! صف‌هایتان را راست کنید و گرنه خداوند میان شما اختلاف می‌اندازد [۶۶].

نسائی از حضرت انسسروایت نموده که حضرت پیامبر جفرمودند: در صف نماز بهم بچسپید و نزدیک هم بایستید و گردن‌هایتان را با همدیگر برابر کنید، سوگند به آن خدایی که نفس محمد به دست اوست، من شیطان را می‌بینم که بسان بزغاله‌ای سیاه رنگ از میان (خلل) صف‌ها وارد می‌شود [۶۷].

پس تبیین و توضیح مفاسد و عواقب شوم خطا برای قانع‌نودن خطاکار بسیار مهم است، گاهی عاقبت شوم خطا تنها گریبانگیر خطاکار می‌گردد و گاهی به دیگران نیز سرایت می‌کند، نمونۀ نوع اول موردی است که ابوداود/آن را در کتاب سنن خویش از حضرت عبدالله بن عباسبآورده است که مردی باد را نفرین نموده و بنا به روایت مسلم: در دوران حضرت پیامبر جباد چادر شخصی را کشید آن مرد باد را نفرین کرد، حضرت پیامبر جفرمودند: باد را نفرین مکن؛ زیرا آن مأمور است و هرکس چیزی را که شایسته نفرین و لعنت نیست، نفرین کند، آن نفرین بر خود او باز می‌گردد [۶۸].

مثال نوع دوم موردی است که امام بخاری/در کتاب صحیح خود از عبدالرحمن ابن ابی ابکره و او از پدرش روایت می‌کند که در محضر رسول الله جشخصی، کسی دیگر را تعریف نمود، و در روایت مسلم اینگونه آمده که مردی گفت: یا رسول الله، پس از رسول الله جدر فلان و فلان موارد کسی از او برتر نیست [۶۹].

حضرت پیامبر جفرمودند: وای بر تو، گردن رفیقت را شکستی، این جمله را چندین بار تکرار نموده و سپس فرمودند: هرکس از شما که ناگزیر شد که برادر مسلمانش را بستاید پس باید اینگونه بگوید: من فلانی را اینگونه می‌پندارم، و حسابش با خداوند است، من کسی را تبرئه نمی‌کنم او را چنین و چنان می‌پندارم، و موردی را که از او می‌شناسد ذکر کند [۷۰].

و در روایت امام بخاری/در «الادب المفرد» از حضرت محجن اسلمیسدر داستانی که نقل می‌کند آمده که در مسجد بودیم که حضرت پیامبر جمردی را دید که نماز می‌خواند و سجده و رکوع می‌کرد، ایشان از من پرسید که آن مرد کیست؟ من آن مرد را ستودم و گفتم: یا رسول الله او فلانی است و فلان و فلان (خوبی را دارد) و در روایتی دیگر در الادب المفرد نیز آمده که (گفتم) او فلانی است و از همه اهل مدینه بهتر نماز می‌خواند، حضرت پیامبر جفرمودند: بس کن، مواظب باش که او نشنود که موجب هلاکت و تباهی وی می‌گردد [۷۱].

در روایتی در صحیح بخاری از حضرت ابوموسیسآمده که می‌گوید: حضرت پیامبر جشنیدند که شخصی، مردی را می‌ستود و در مدح او مبالغه می‌کرد، حضرت پیامبر جفرمودند: شما او را هلاک کردید و یا (فرمودند) کمرش را شکستید [۷۲].

حضرت پیامبر جبرای این خطاکار که بگونه‌ای نادرست و مبالغه آمیز آن مرد را می‌ستود، عاقبت نامطلوب خطایش را بیان فرمودند؛ زیرا مدح و تعریف مبالغه‌آمیز سبب می‌گردد که در قلب آن فرد غرور و تکبر و خودپسندی پدید آید و چه بسا به شهرت خویش بسنده کند و از انجام اعمال صالح سست گردد، و یا با لذت‌بردن از مدح در قلبش ریا وجود آید و این امر سبب هلاکت و تباهی او گردد، و این همان مطلبی است که حضرت پیامبر جبا تعابیر متفاوتی آن را بیان فرمودند؛ جملاتی مانند: «او را هلاک کردید» یا «گردن او را قطع کردید» و یا «کمر او را شکستید».

گاهی ستایشگر در مدح گزاف‌گویی می‌کند و آنچه را که برآن مطمئن نیست می‌گوید، و بر چیزی که از آن اطلاعی ندارد اعتماد می‌کند و چه بسا دروغ می‌گوید، و گاهی فرد ستوده شده آن مدح را به رخ دیگران می‌کشد، آنگاه بلا و مصیبتی بزرگ به وجود می‌آید علی الاخص اگر فرد ممدوح و ستوده شده ستمگر و یا فاسق باشد [۷۳]. به صورت کلی و مطلقاً از مدح و ستایش نهی نشده است و حضرت پیامبر جاشخاصی را در حضور آنان ستوده‌اند، و در عنوان باب در صحیح مسلم توضیح مهمی بیان شده است، آنجا آمده «باب نهی از مدح در صورتی که در آن افراطی باشد و یا بر ممدوح بیم فتنه‌ای رود» [۷۴].

کسی که خود را مقصر می‌داند، مدح و تعریف به او زیانی نمی‌رساند و هرگاه ستایش شود به آن فریب نمی‌خورد و غره نمی‌شود؛ زیرا که او ماهیت و حقیقت نفس خود را می‌شناسد، علمای سلف فرموده‌اند: هرگاه کسی را در حضور خودش ستودند، پس باید اینگونه دعا کند: «اللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِي مَا لَا يَعْلَمُونَ، وَلَا تُؤَاخِذنِي بِمَا يَقُولُونَ، وَاجْعَلْنِي خَيْرًا مِمَّا يَظُنُّونَ» [۷۵].

«پروردگارا! آن گناهم را که آنان نمی‌دانند مغفرت کن و به آنچه می‌گویند مرا مؤاخذه مکن، و مرا از آنچه می‌پندارند، بهتر بگردان».

[۶۱] سنن ابی داود، ش: ۲۲۸۶، صحیح سنن ابی داود، ش: ۲۲۸۸. [۶۲] الفتح الربانی، ۱۴ / ۴۴. [۶۳] عون المعبود، ۷ / ۲۹۲. [۶۴] دلیل الفالحین، ۶ / ۱۳۰. [۶۵] فتح، ش: ۷۱۷. [۶۶] مسلم، ش: ۴۳۶. [۶۷] صحیح سنن نسائی، ش: ۷۸۵. [۶۸] ابوداود، ش: ۴۹۰۸، صحیح ابی داود، ش: ۴۱۰۲. [۶۹] صحیح مسلم، ش: ۳۰۰۰. [۷۰] الفتح: ۲۶۶۲، کتاب الشهادات. [۷۱] صحیح الادب المفرد: ۱۳۷. آلبانی گفته: این حدیث حسن است. [۷۲] الفتح، ش: ۲۶۶۳. [۷۳] الفتح، ۱۰ / ۴۷۸. [۷۴] کتاب الزهد والرقائق، صحیح مسلم. [۷۵] رواه البیهقی، السنن، ۱ / ۴۶، السلسلة الصحیحة، ش: ۲۸۲۰.