تبدیلی سربازان امریکائی
سربازان پس از هر شش ماه عوض میشدند اما بجای آنان خیلی کم اشخاص خوب و بیشتر افراد رزل و هرزه و عقدهمند میآمدند. سربازانی که با ما رویه خوب داشتند، ما هم با آنها مشکل نداشتیم. با گذشت زمان سربازانی آمدند که نسبت به ما ابراز همدردی داشتند و میپذیرفتند که رهبرانشان آنها را فریب دادهاند و از آنها سوء استفاده میکنند. آنها به ما وعده میدادند که اخبار این محبس و اعمال ضد انسانی امریکائیهای وحشی را به رسانهها خواهند رسانید و شاید این کار را هم کرده باشند.
در میان سربازان همانگونه که اشاره شد، تعداد انگشت شمار افراد خوب که صاحب درک و فهم انسانی هم وجود داشت. یک روز من سربازی را دیدم که بر اعمال وحشیانه همقطاران خویش در برابر زندانیان گریه میکرد و میگفت که ما خیلی ظالم هستیم.
از نظر نژادی سه گروه سربازان وجود داشتند: سفید پوست، گندمی رنگ و سیاه. سربازان دارای نژاد گندمی رنگ از نظر اخلاق و سلوک انسانی خوب بودند. بیشترشان کمتر تمایل به خشونت داشتند.
سیاهان مانند گوسفند نادان و بیشعور، تنبل و دارای خوی غلامی بودند. مانند گاو میخوردند و زیاد میخوابیدند. مشخص بود که از طبقات پائین اجتماع آمدهاند. اگر در میانشان شخص خشنی پیدا میشد، بدترین همه میبود و خیلی رفتار زشت میداشت. بنظر من سربازان سفید پوست از نادانی آنان استفاده میکردند.
اما سیاهان از سفیدها زیاد شکایت داشتند و به ما میگفتند که سفیدها مردمی خود پرستاند و پول و قدرت را در انحصار خود گرفتهاند. به ما به نظر حقارت مینگرند. اما سیاهان از سفیدها بشدت میترسیدند و هرگاه با ما درد دل میکردند، اطراف را بدقت تحت نظر میداشتند تا سفید پوستان آوازشان را نشنوند!.
سفیدها مردم با صلاحیت بودند. آنها در ظاهر رفتار عادی داشتند اما سخت فریبکار و پراز حیله و نیرنگ بودند. بازپرسها اکثرا از این نژاد بودند. احساس میشد که همه سویه تحصیل بهتر از دو گروه قبلی دارند و هم به خانوادههای نسبتا مرفهتری تعلق دارند.
غیر از سه گروه فوق، یک گروه نژادی دیگری هم در میان سربازان وجود داشت که تعدادشان بسیار اندک بود. وحشی و بدور از فرهنگ بودند. آنها سرخ پوستان و صاحبان اصلی قاره امریکا بودند. در گذشتهها گروههای کثیری از آنان بدست سفیدهای وحشی که از اروپا آمدند، کشته شدند و زمینهایشان بدست سفیدها افتاد. آنها به کوهها گریختند و پس از مدتها جنگ و قبول تلفات زیاد سرانجام تسلیم شدند. امروز آنها بیشتر در جاهائی از ایالات متحده امریکا زندگی میکنند که از تکس معاف است. از صادرات و واردات آنان محصول گمرکی گرفته نمیشود. زندگی فلاکت باری دارند.
تا چند سال قبل در دستگاه دولت جائی برای آنان وجود نداشت و در کابینه و پارلمان نمایندهای نداشتند اما از چند سال به انیسو اندکی حق شهروندی به آنان داده شده است.
این گروه اکثرا معتاد و مردمی تنبل و بیکاره و از سواد کافی بیبهره بودند. آنها خود را از حقوق انسانی محروم و امریکائیهای سفید را مردمی غاصب و ظالم میدانند و از آنان بشدت متنفراند. سربازان سرخ پوست با ما رفتار خوب داشتند زیرا ما را هم مانند خود مظلوم میدانستند و گاهی هم ما را تسلی هم میدادند.
***********