زندانی هیچ حقی ندارد!
کمبود غذا مشکل و شکایت دایمی و فریاد ما از گرسنگی بلند بود. این فشار گاهی طاقت فرسا بود و صبر و توان را از ما میگرفت زیرا مشکل روز هفته و ماه و سال نبود بلکه مشکلی بود که سالها ادامه داشت. ما گاهگاهی به کنوانسیون و یانا در مورد اسیران جنگی هم اشاره میکردیم که حقوق زندانیان را مشخص کرده است و میگوید که به زندانی باید غذای کافی و مطابق به شرایط داده شود اما امریکائیها به ما میگفتند که شما برما حق غذا را ندارید و همین مقدار غذائی هم که بشما میدهیم در حقیقت احسانی از جانب کشور امریکا به شماست. حقوق برای بشر است اما شما در حقوق بشر شامل نیستید و حق شکایت را ندارید. معنی این سخن آن بود که ما بشر نیستیم زیرا بوش ملعون قبل از این هم مسلمانان را شیطان خوانده بود.
در این زندان همه امتیازات فروخته میشد و هرچیز در بدل چیزی معاوضه میگردید. مثلا اگر یک زندانی میتوانست بازپرس را از خود راضی بسازد در آن صورت مورد نوازش قرار میگرفت و امتیازاتی برایش داده میشد. اگر زندانی از بازپرس چیزی مطالبه میکرد وی در جواب میپرسید که در مقابل تو به من چه میدهی؟ اگر میخواستید از یک بلاک به بلاک دیگر تبدیل شوید قانون این بود که نزد محقق میرفتید و اگر محقق راضی میشد میتوانستید جای خود را تغییر دهید. کاغذ تشناب، کاغذ عادی، آب آشامیدنی، منتقل شدن به کمپ شماره چهارم، بالابردن درجه، همه مورد معامله قرار میگرفت. جواب خوب به سوالات و همچنان با جاسوسی، امتیازات موقت بدست میآمد.
گاهگاهی خبرنگاران یا بعضی از مقامات دولتی برای دیدن کمپ میآمدند که اکثرا به کمپ شماره چهارم رهنمائی میشدند.این کمپ بصورت نمایشی برای فریب جهانیان ساخته شده است. خبرنگارانی که به این کمپ میآمدند بیطرف بنظر نمیآمدند زیرا عکسهائی که آنان از زندانیان میگرفتند، منتشر نمیشد. و نیز یک گروه خاص همیشه میآمدند.
یک روز مانند معمول، تماشاچیان آمدند. یک زندانی عرب از یک سرباز شنیده بود که امروز در شمار بازدید کنندگان برادر یکی از روسای جمهور پیشین امریکا جان کنیدی که سناتور و در کنگره از قدرت کافی برخوردار است، خواهد آمد. زندانیان تصمیم گرفتند تا صدای مظلومیت خود را از طریق وی به گوش جهانیان برسانند اما در آن روز همه ما را در اطاقها قفل کردند. تماشاچیان را به جاهائی بردند که بصورت نمایشی درست شده بود و بعد به شفاخانه رهنمائی شدند که برای دیدن آنان آماده شده بود.
دروازه عقبی یکی از بلاکها نزدیک شفاخانه بود و زمانیکه بازدید کنندگان به آنجا رسیدند، دوبرادر زندانی که انگلیسی را روان صحبت میکردند با استفاده از فرصت از عقب در فریاد زدند و به مهمانان گفتند که به گفتههای ما گوش بدهید، آنچه که بشما نشان داده میشود همه ساختگی و نمایشی است. آنچه که شما در اینجا میبینید هیچگاه به زندانیان داده نمیشود. اگر شما واقعا میخواهید حقیقت را ببینید به کمپهای پنجم، اول، دوم، سوم و ایکو بروید و ببینید که چگونه زندانیان در چه شرایط غیر انسانی و دشوار زندگی میکنند. آنها مریض، برهنه و گرسنهاند. شکایت دوم آنان این بود که ما خواستار محاکمه هستیم. ما بیگناه هستیم و به زعم شما تروریست نیستیم. شما باید ما را به محاکمه حاضر کنید تا مشخص گردد که در اینجا چه کسانی زندانیاند و به چه تعداد افراد را امریکائیها در قفسها نگهداری میکنند.
این شکایت هم به باد هوا رفت اما مسئول کمپ به دلیل این شکایت، سخت خشمگین شد و بیست تن از شکایت کنندگان را مجازات نمود. آنها را از کمپ شماره چهارم بیرون کرد و امتیازاتشان را سلب نمود.
پنج نفر از بوسینا آورده شده بودند و در گوانتانامو زندانی بودند. تحقیق از آنان زیاد میشد و جزاهای سختی را تحمل میکردند. شیخ صابر، ابوشیما، محمد، مصطفی و الحاج مردمی نهایت مظلوم و مسلمان بودند. آنها تا آخر نفهمیدند که چرا به اینجا آورده شدهاند و جرمشان چیست. شیخ صابر و ابوشیما را به کمپ شماره پنج هم جزائی ساختند. آنها همیشه از این مسئله رنج میبردند که علت زندانی شدن خود را نمیدانستند بازپرسان از آنها میپرسیدند که شما باید به ما اقرار کنید که چرا در اینجا زندانی هستید! این سوالی بود که باید زندانیان از زندانبانان بکنند نه برعکس.
شیخ صابر به من میگفت که ما دلیل زندانی بودن خود را نمیدانیم و به بازپرس گفته بود که اگر شما دلیل زندانی شدن مارا به ما نگوئید، ما دیگر به سوالات شما جواب نمیدهیم. آنها مدتی از دادن جواب خودداری کردند و سرانجام این جواب به آنها داده شده بود که بسیار جالب است.
به آنها گفته شده بود که امریکائیها در مورد تمام کسانی که میتوانند برای امریکا یا منافع امریکا خطر ایجاد کنند، اطلاع دارند. هرچند ما در مورد شما سندی نداریم اما در مغزهای شما مفکوره ضدیت با امریکا وجود دارد. چون امکان داشت که در آینده نقشه حمله به منافع امریکا را طرح نمائید و خطر ایجاد کنید. پس ما شما را به اینجا آوردهایم و حق داریم تا شما را بدون محاکمه تا هر زمانی که بخواهیم نگهداریم.
لازم به نذکر است که این افراد نه افغانستان را دیده بودند و نه عضویت کدام گروهی را داشتند. فقط در زمان جنگ بوسنیا، بر علیه مظالم سربها علیه مسلمانان، در کنار برادران مسلمان خود قرار گرفته بودند.
*************