شیخ سلمان العوده در گفتگویی آرام با شیخ محمد غزالی

فهرست کتاب

موضع‌گیری دوم: داستان سیدنا موسی÷و فرشته‌ی مرگ (ص: ۲۰۶)

موضع‌گیری دوم: داستان سیدنا موسی÷و فرشته‌ی مرگ (ص: ۲۰۶)

آقای غزالی می‌گوید: «در الجزایر دانشجویی از من پرسید: آیا درست است که چون اجل سیدنا موسی÷رسید، فرشته‌ی مرگ آمد تا روحش را قبض کند موسی÷چشمش را کور کرد؟

در حالی که ناراحت شده بودم گفتم: این حدیث برایت چه فایده‌ای می‌رساند؟ نه به عقیده ارتباط دارد و نه به رفتار.

سپس به او می‌گوید: به آنچه مهمتر است خودت را سرگرم کن! و می‌گوید به خودم گفتم باید بیاندیشم، سند حدیث صحیح، ولی متن آن شک برانگیز است. چون بیانگر اینست که سیدنا موسی مرگ را ناخوشایند می‌داند و پس از به پایان رسیدن اجلش ملاقات با خدا را دوست ندارد، این مفهوم نسبت به بندگان صالح خداوند غیر قابل قبول است، چنان‌که در حدیث دیگری آمده: «من أحبَّ لقاء الله أحب الله لقاءه»«هر کس ملاقات خداوند را دوست داشته باشد خداوند هم ملاقات او را دوست دارد».

چه رسد به پیامبران خدا؟ آنهم یک پیامبر اولوالعزم؟ قطعاً ناپسند دانستن مرگ پس از آمدن فرشته، مسئله‌ای شگفت‌انگیز است، وانگهی آیا عوارضی از قبیل کوری که بشر در معرض آن قرار می‌گیرد، برای فرشتگان هم عارض می‌شود؟ بعید به نظر می‌رسد. تا اینکه در صفحه‌ی /۲۸ می‌گوید: «مازری گفته است: «برخی ملحدان این حدیث را نپذیرفته و آن را منکر شده‌اند».

و سپس غزالی پاسخ‌هایی از او نقل کرده و گفته است: «همه‌ی این دفاع کم وزن و بی‌ارزش و ناجایز است. و کسی که منکر این حدیث را متهم به الحاد و بی‌دینی کند، به آبروی مسلمانان تجاوز کرده است و محققان علتی که در متن است می‌بینند و از سطحی نگران پوشیده می‌ماند!!»

تفسیر و توضیح:

حدیث ابوهریره که در آن ماجرای آمدن فرشته‌ی مرگ پیش سیدنا موسی است، را بخاری، مسلم، نسائی، احمد در مسندش، ابن خزیمه و کسان دیگر روایت کرده‌اند؛ این سخن مؤلف که خطاب به دانشجو می‌گوید: این حدیث برای تو چه سودی در بر دارد؟ در پاسخ من می‌گویم:

فواید این حدیث زیاد است، از جمله: آزمودن انسان در ایمان به غیب؛ زیرا خداوند ایمان به غیب را از بالاترین ویژگی‌های مؤمنان قرار داده و می‌فرماید: ﴿ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ«آنان که به غیب ایمان دارند».

این حدیث و دیگر روایات که مانند این ثابت هستند، از غیب خبر می‌دهند که مؤمنان با ایمان به آن امتحان می‌شوند. افزون بر اینکه انسان مؤمن از لابلای این سخنان پیامبر جبا نسل‌های گذشته مرتبط می‌شود؛ زیرا پیامبر جبسیار اوقات مسائل و داستان‌ها و تفصیلات وحوادثی که در نسل‌ها و قرن‌های گذشته رخ داده بود را به برخی یارانش یادآوری می‌کرد تا با آنان مرتبط شوند و احساس کنند که گذشتگان و آیندگان امت اسلامی، یک امت هستند. و گذشتگان شان درحق آیندگانشان و آیندگان برای گذشتگان دعا می‌کنند.

اگر چنین نباشد، ایراد بی‌فایده بودن بر بسیاری از داستان‌های قوم بنی اسرائیل که پیامبر جذکر می‌کند و در صحیحین و دیگر کتاب‌ها ثابت است، نیز وارد است.

بنده (عوده) می‌گویم فواید آن‌ها به شرح زیر است:

طبیعت بشری و انسان اشکارا می‌گردد. به ویژه در برخی جاها حتی اگر پیامبری برگزیده و انتخاب شده‌ای باشد، باز هم از انسان بودن و بشر بودن بیرون نمی‌شود. افزون بر اینکه برخی فوائد فقهی که فراوان هم هست، از این داستان‌ها استنباط می‌شود و علما آن‌ها را بیان کرده‌اند، از جمله:

فضیلت مردن در سرزمین مقدس به دلیل حدیث صحیحی که پیامبر جفرموده است: «مَن استطاع منکم أن یموت بالمدینة فلیفعل»«هرکس می‌تواند در مدینه بمیرد باید این کار را بکند».

و علت آن همان است که پیامبر جدر آخر همان حدیث می‌گوید: پروردگارا! مرا به سرزمین مقدس همچون انداختن سنگ، نزدیک کن.

و نیز از این روایت حمایت و جانبداری پیامبران از توحید فهمیده می‌شود؛ زیرا از این دعا چنین بر می‌آید که موسی÷شیفته‌ی عدم شهرت و آگاهی بنی اسرائیل از قبرش بوده است چون بیم آن داشته که قبرش را پرستش و عبادت کنند و دیگر فوائد علمی و فقهی.

۲- اینکه نویسنده می‌گوید: «این شگفت‌انگیز است که سیدنا موسی مرگ را ناپسند بداند آنهم وقتی که فرشته‌ی مرگ به سراغ او بیاید!»

در پاسخ می‌گوییم اینکه سیدنا موسی و دیگران از مرگ خوششان نیاید، مسئله‌ای شگفت‌انگیز نیست؛ زیرا ناخوشایندی مرگ در خلقت هر انسان نهفته است به همین علت آنگاه که پیامبر جدر حدیث عائشه و ابوهریره که هر دو روایت صحیح هستند فرموده: «هرکس ملاقات خداوند را دوست نداشته باشد خداوند هم ملاقاتش را دوست ندارد». یاران پیامبر گفتند: آیا این ناپسند دانستن مرگ است؟ اگر چنین باشد همه‌ی ما مرگ را دوست نداریم، پیامبر جفرمود: چنین نیست لیکن وقتی مرگ مؤمن فرا رسد به رحمت و خوشنودی و بهشت خداوند متعال مژده داده می‌شود و ملاقات و دیدار خداوند را دوست می‌دارد، و چون هنگام مرگ کافر فرا رسد از خشم خداوند، عذاب و آتش جهنم آگاه می‌شود و ملاقات خداوند متعال را ناخوشایند می‌داند، خداوند هم ملاقات او را ناپسند می‌داند.

آنگاه که ابوهریره این حدیث را به تابعین گفت: همین اشکال را وارد کرده و گفتند: همه‌ی ما از مرگ خوشمان نمی‌آید؟! اگر چنین است پس ما در هلاکت هستیم! بنابراین ناپسند دانستن مرگ در طبیعت هر انسان نهفته است پس جای تعجب و شگفتی نیست که موسی÷هم از مرگ خوشش نیاید.

۳- مسئله‌ی نقصی که آقای غزالی ذکر کرده و شگفت‌انگیز دانسته که نقص به فرشته عارض شود، باید دانست که منظور در اینجا عارضه‌ای است که در شکل ظاهری که فرشته خودش را بدان صورت در آورده، بوده است، و شکل اصلی که بر آن آفریده شده بود نیست. و در روایات ثابت است که فرشته‌ها برای ملاقات با پیامبران به شکل‌های متفاوت در می‌آیند. بنابراین مانعی نیست که به شکل غیر اصلی فرشته عارضه‌ای بوجود بیاید؛ زیرا شکل انسانی و بشری است.

به هر حال فرشته هم بنده و مخلوقی است که می‌میرد، و تنها «وجه» پروردگار صاحب جلال و بزرگواری باقی می‌ماند. اینکه آقای غزالی گفته است: «دفاعی بی‌ارزش و ناجایز است» سخنی نابجاست؛ زیرا این‌ها نظریات دانشمندان بزرگی است که شناخت فضیلت و احترامشان واجب است، حتی اگر انسان نظریات آنان را نپذیرد.

و همچنین اینکه گفته است: محققان علتی که در متن است می‌بینند و از دید سطحی نگران پوشیده می‌ماند ـ یعنی علت موجود در حدیث ـ آیا صحیح است که ائمه‌ی حدیثی مانند: بخاری، مسلم، احمد، نسائی، ابن خزیمه و کسان دیگر و نیز رجال اسنادی که این حدیث را روایت کرده‌اند و کسانی که درباره‌ی متن این حدیث بحث کرده‌اند و حدیث را پذیرفته‌اند؛ آیا درست است که آنان را به سطحی نگری متهم کنیم؟!

وانگهی سوال اینجاست که منظور او از محققان چه کسانی هستند؟ چرا یکی را برای ما ذکر نکرده است؟ چرا فقط یک نفر که بتوان نام محقق را بر او گذاشت را برای ما ذکر نکرده است؟ بهتر اینست به کسانی که این حدیث را قبول نمی‌کنند بگوییم: این حدیث از نظر اسناد صحیح است و علماء آن را پذیرفته و توجیه و تفسیرهای زیادی کرده‌اند. و هرگاه کسی بگوید من نمی‌توانم به این حدیث ایمان داشته باشم و آن را قبول نمی‌کنم می‌گوییم: به این حدیث کسانی که از تو بهتر و دانشمندتر و عاقل‌تر و بلند مرتبه‌تر بوده‌اند ایمان داشته و آن را پذیرفته‌اند وتو با رد این حدیث کافر، گمراه، ملحد و زندیق نمی‌شوی. و منظور از اینکه برخی از علمای پیشین مانند مازری و ابن خزیمه گفته‌اند: ملحدان به این حدیث ایمان ندارند، این نیست که هر کس تنها این حدیث را انکار کند ملحد است، بلکه حکایت واقعی است که ملحدان زمانشان با استناد به این حدیث و امثال این می‌خواستند همه‌ی سنت را زیر سوال ببرند، و این حدیث صحیح است، اما معنایش این نیست که هرکس به این حدیث معتقد نباشد ملحد است.

چه این حدیث نیازمند این است که بگوییم متواتر یا مفید علم یقینی و قطعی است تا به منکر آن حکم الحاد بدهیم. مسئله‌ای که نباید اتفاق می‌افتاد این بود که دفاع از این حدیث را بی‌ارزش و ناجایز توصیف کرده و معتقدان به این روایت را به سطحی نگری متهم نماید، ولی متأسفانه آقای غزالی چنین کرده است.