فصل پنجم: موضعگیری غزالی در مورد شیعه
موضعگیری او در این باره بر خلاف عادتش کلی ـ ماشاء الله ـ است، در کتاب «لیس من الإسلام/۶۴» میگوید: «بیگمان شیعه در تکیه بر اصولی که شرح دادیم و پس از فروکش نمودن کشمکش خلافت و اختلاف در مورد خلافت، از جمهور جدا نیست، و بقای تفرقه دیگر به مسئلهای بیهوده تبدیل شده و اکنون تفاوت با شیعه از تفاوتهایی که مذاهب اهل سنت در اصول و فروع با هم دارند، بیشتر نیست».
و سپس از کتاب «مع الشیعة الإمامیة» نوشتۀ «محمد جواد مغنیه» مسائلی را به عنوان توضیح نقل کرده است، بنابراین غزالی میگوید: شیعه در تکیه بر اصول با اهل سنت فرق ندارند و تفاوت واختلافشان از تفاوت و اختلاف فقهی و اصولی دیگر مذاهب با هم بیشتر نیست و آنچه بین شیعه و سنی بوده در مورد مسئلهی خلافت بوده که اکنون تمام شده و بقای اختلاف به مسئلهای بیهوده تبدیل شده است.
و در کتاب «کیف نفهم الإسلام/۱۴۲» بابی را به عنوان «وحدة الجماعة الإسلامیة» بسته و میگوید: نظر اهل سنت اینست که خلیفه از قریش است ولی شیعه میگوید: خیر خلیفه باید از خاندان نبوت باشد. واین موضوع را با مبالغه به درازا کشانده و در جاهای متعددی ا زمبحث «تقریب بین سنی و شیعه» پیرامون وحدت سخن گفته، و گامی که برخی مقامات مسئول مصر برای نشر و چاپ کتابهای فقهی شیعهی امامیه برداشته ستوده، و این را تلاشی در مسیر وحدت بین شیعه و سنی دانسته است.