موضعگیری سوم: داستان کسی که آلت تناسلی نداشت:
آقای غزالی میگوید: «از این رو، روایتی را که ثابت از انس نقل نموده، غریب میدانیم. بر مبنای این روایت مردی متهم به زنا با ام ولد رسول خدا جـ ماریهی قبطیه ـ بود. پیامبر به علی فرمود: برو گردنش را بزن. علی نزد او رفت. شخص به وسیلهی آب چاه خودش را خنک میکرد. علی گفت: بیرون بیا. و دستش را گرفته و او را بیرون کرد ناگاه متوجه شد آلت تناسلی ندارد. علی او را رها کرد و نزد پیامبر آمد و گفت ای رسول خدا! او آلت تناسلی ندارد».
پس آقای غزالی میگوید: «محال است حکم قتل مردی در یک اتهام قبل از آنکه پیامبر با متهم روبرو شده و دفاعی از او بشنود صادر شود تا سپری شدن روزها دروغ را آشکار کند».
تفسیر و توضیح:
این حدیث را مسلم تحت ش/۲۷۷۱ و احمد در ۳/۲۸۱ و کسان دیگر از ائمه حدیث روایت کردهاند، و این حدیث، حدیث صحیحی است و هیچ ایرادی در آن نیست.
امام ابن قیم میگوید: «در سند آن کسی نیست که بتوان بر او ایراد گرفت». گذشته از این که این حدیث در مسلم است باز هم ابن قیم اسناد آن را تحقیق و بررسی نموده و رجال آن را «ثقه» دانسته بگونهای که نمیتوان بر آنان ایرادی گرفت و یا کسی از آنان را ضعیف قرار داد.
و ابن قیم به اشکالی که برحدیث وارد کردهاند پاسخ داده، او در زاد المعاد ۵/۱۶ با توجه به اینکه این حدیث را امام مسلم در کتاب صحیحاش آورده ـ جواب محکمی داده که نیاز به تکلف وزحمت برای تضعیف حدیث نیست؛ ابن قیم/میگوید: «فهم این قضاوت بر بسیاری از مردم مشکل شده و برخی به این حدیث ایراد گرفتهاند، لیکن در سند آن کسی نیست که بتوان بر آن ایراد گرفت و برخی آن را تأویل کردهاند که هدف از این قضاوت کشتن حقیقی نبود فقط میخواستند که او را بترسانند تا از آمدن نزد ماریه دست بردارد. و گفتهاند این حکم همانند قضاوت سیدنا سلیمان÷است که خطاب به دو زنی که دربارهی یک بچه اختلاف داشتند گفت: کاردی بیاورید تا بچه را در میان شما به دو نصف تقسیم کنم، قصد سلیمان انجام این کار نبود بلکه میخواست حقیقت قضیه را کشف کند.
بهتر از اینها، این است که بگوییم پیامبر جبه علی دستور داده بود دکه او را به دلیل جرأت خلوت با ام ولد رسو لخدا، با کشتن مجازات کند، و چون حقیقت روشن شد، متوجه شدند که او از آنچه به او مشکوک بودند پاک است، او را نکشت در اینگونه موارد مجازات به قتل همانند حد لازمی نیست بلکه به مصلحت بستگی دارد. بنابراین میتوان گفت فقط به این علت پیامبر جدستور به قتل او صادر کرده بود که پنهانی بر ام ولد او وارد میشد و با او خلوت میکرد و این سخن در میان مردم شایع شده بود. و چون او موجب شده بود گفتار سوئی دربارهی خانهی پیامبر جدر میان مردم شایع شود پیامبر تعزیراً دستور داده بود گردنش را بزنند علاوه بر اینکه شبههی انجام کار حرام هم وجود داشت. چون حقیقت برای مردم روشن شد و قضیه با اینکه آن مرد آلت تناسلی نداشت پایان یافت آنچه موجب تعزیر به قتل هم میشد صورت نگرفت و مورد عفو رسول خدا قرار گرفت.