شیخ سلمان العوده در گفتگویی آرام با شیخ محمد غزالی

فهرست کتاب

موضع‌گیری چهاردهم: بحث جن‌زدگی (چیره شدن جن بر انسان) (ص: ۹۱)

موضع‌گیری چهاردهم: بحث جن‌زدگی (چیره شدن جن بر انسان) (ص: ۹۱)

غزالی از حقیقت و درمان جن زدگی بحث کرده است. ضمن بحث طولانی می‌گوید: «آیا جن‌ها تنها در تسلط بر مسلمانان تخصص دارند؟ چرا هیچ‌گاه یک آلمانی یا ژاپنی از تسلط جن بر اجسام‌شان شکایت نمی‌کنند؟!»

در اثر اینگونه توهمات و خرافات صرفاً میان افراد دیندار، نام دین بد می‌شود. [۵۰]هنگامی که نشریات گزارش دادند، شیخ عبدالعزیز بن باز/یک شیطان بودایی را از بدن یک عرب بیرون کرده، و آن شیطان مسلمان شده است، من چهره‌های خوانندگان را با دقت مراقبت می‌کردم و احساس نمودم آنان در درون خود بین علم و دین چقدر فاصله می‌بینند و قطعاً جایگاه قرآن کریم به مراتب از این مسائل بالاتر و بزرگتر است. [۵۱]

تا جایی که می‌گوید: «ماجراهایی که مؤلف «آکام المرجان» نقل کرده است، بیشتر خرافات و خیالات است هرچند ابن حنبل و ابن تیمیه و دیگران نقل کرده باشند». [۵۲]

تعلیق و توضیح:

۱- در رابطه با جن زدگی ابن تیمیه/می‌گوید: «داخل شدن جن در بدن انسان به اتفاق اهل سنت و جماعت ثابت است» و می‌گوید: «در میان اهل سنت کسی وجود ندارد که وجود جن به بدن جن زده و کسان دیگر را انکار کند و هرکس منکر شود و ادعا کند شریعت این مسئله را تکذیب کرده است، مسلماً به شریعت دروغ بافته است؛ و ادلۀ شرعی این مسئله را نفی نمی‌کند».

و شگفت‌انگیز است! که استاد عبدالحلیم عویس هم در نشریۀ الشرق الأوسط به دفاع از نوشته‌های کتاب غزالی در مقاله‌ای بنام «لا برو سترویکا فی الإسلام» در حالی که فهمی هویدی را رد می‌کند و در تلاش است تا از سخنان غزالی بیشتر از آنچه هست بهره‌گیرد. می‌گوید: «دیدگاه وارد نشدن جن در بدن انسان ـ رد جن زدگی- مذهب جمهور مسلمانان است. من نمی‌دانم این جمهوری که همین طور بدون حساب و برنامه برای ما مطرح می‌کنند چیست؟ هرکس هر نظریه برایش جالب جلوه کند، آن را مطرح می‌کند و به جمهور نسبت می‌دهد! تا دیدگاهش در میان مردم مورد قبول واقع شود و پخش گردد و این امانت داری علمی نیست. زیرا هرکس می‌گوید: این مذهب جمهور است، حداقل برای ما یک کتاب معتبر نام ببرد که آن دیدگاه را به جمهور نسبت داده باشد.

۲- شیخ غزالی در بحثش در رابطه با جن زدگی یک دلیل از قرآن و سنت و حتی از عقل و علم جدید یادآور نشده که بر مبنای آن ورود جن به بدن انسان محال باشد!

و علما می‌گویند: «بی خبری از چیزی به معنای عدم آن نیست».

منظور این است که بی‌خبری انسان از وجود چیزی به معنای از نبودن آن چیز نیست».

چه بسا که بوجود آمده و تو نمی‌دانی و بسیاری چیزها هستند که چه بسا علم نتواند وجودشان را به اثبات برساند، آیا هم اکنون علم می‌تواند وجود جن را ثابت کند و آیا برای عقل‌ها ممکن است، وجود جن را ثابت بدانند.

تمام دلایل عقلی و علمی که برای اثبات وجود جن گفته شده قابل رد هستند و این دلایل در حدی نیستند که به درجه نصوص شرعی قرآن و روایات ثابت، در اثبات وجود جن و ویژگی‌ها و اوصاف آن برسد.

این مسئله نیز همین طور است، هرچند علم جدید، آنطور که شیخ غزالی می‌گوید و عقل اثبات آن را نپذیرند؛ به روشنی در عالم واقعیت ثابت است و ما می‌دانیم بسیاری از جن‌ها و انسان‌ها با همدیگر حرف می‌زنند و یقین داریم برخی از انسان‌ها هستند که جن بر آن‌ها مسلط می‌شوند».

و حتی امام احمد و ابوداود و عبدالرزاق و کسان دیگر در این مورد از پیامبر جمواردی نقل کرده‌اند: مانند داستان «وازع» که آن کودک را آورد و و پیامبر جبر او خواند واو را زد و جن‌ها را از بدنش بیرون کرد».

و نیز داستان آن زنی که کودکش را به خدمت پیامبر جآورد و گفت: این در هر روز دو بار بی‌هوش می‌شود».

پیامبر او را خواست و براو «دم» کرد و گفت: ای دشمن خدا برو بیرون! من رسول خدا هستم. سپس رسول خدا برگشت و به آن کودک نگاهی کرد. متوجه شد که بهبود یافته چنان‌که گویا به هیچ چیز مبتلا نشده است؛ همواره مردم در این باره مسائل زیادی را یادآور شده‌اند، و من برخی از نمونه‌های جالبی که اتفاق افتاد؛ گذرا یادآور می‌شوم، و این بحثی طولانی است.

برای ابن تیمیه در این مورد داستان‌های جالب و فراوانی پیش آمده او در «الفتاوی» می‌گوید: وقتی مرد جن زدۀ را می‌زنند؛ جن بجای آن فرد داد و فریاد می‌کند، و می‌گوید: حاضران در این موقعیت حرف‌های متعددی می‌زنند. چنان‌که خود ما این کار را کردیم. و به دفعات متعدد آن را تجربه نمودیم که ذکر و وصف آن بس طولانی است و ما اینکار را با حضور جمعیت زیادی انجام دادیم.

اگر بپذیریم که ابن تیمیه و دیگرانی که این داستان‌ها را روایت می‌کنند آنطور که غزالی می‌گوید خرافات و خیالات است - هر چند ما چنین اعتقادی نداریم- اما غزالی را چه شده سخنی را که ابن تیمیه عیناً دیده و خودش با آن مواجه شده و با حضورش جمع زیادی ـ مسائل فراوانی که ذکرشان به درازا می‌کشد آنطور که خودش گفته آن را شنیده‌اند و مشاهده کرده‌اند به خرافات و خیالات توصیف می‌کند آیا کسی می‌تواند به شیخ الاسلام ابن تیمیه تهمت دروغ پردازی بزند.

در اینجا ماجرایی که محمود عبدالحلیم در کتابش «الإخوان المسلمون أحداث صنعت التاریخ» ذکر کرده، یاد آور می‌شویم، داستان به این شرح است:

او می‌گوید: شیخ حسن البنا/به شهری مسافرت کرد و چون وارد شهر شد تعداد زیادی از پیروان و طرفدارانش از او استقبال نمودند ولی یکی از آنان در کناری بدور از مردم ایستاده بود! وقتی شیخ با مردم احوال پرسی کرد پیش همان برادر که در کناری ایستاده بود رفت و پرسید چه مشکلی داری؟ گفت: همسرم گاه و بی‌گاه بی‌هوش می‌شود واکنون بی‌هوشی او با آمدن شما همزمان شده است؛ هرگاه حالت تشنج به او دست می‌دهد، ما را می‌زند و اذیت می‌کند و داد و فریادهایی می‌کند که ما را به وحشت می‌اندازد.

و چون به خانه رسیدند «بنا» به آن مرد گفت: برو داخل و همسرت را بپوشان و به ما اجازه ورود بده.

مرد داخل شد و ملافه‌ای بر او انداخت و برایشان اجازه ورود داد. حسن البنا داخل شد و بر زن بیهوش آیاتی از قرآن می‌خواند و دم می‌کرد در حالی که او دست و پا می‌زد. و او را گرفته بودند. لیکن از شدت دست و پا زدن‌ها ملافه از روی او کنار رفت و قسمتی از ساق پاهایش ظاهر شده بود. در حالی که زن هرگز پیش از این حسن البنا را ندیده بود و نمی‌شناخت ـ می‌گفت ای حسن البنا! تویی که ادعا می‌کنی یکی از پیشوایان مسلمانان هستی؟! و به عورت زنان نگاه می‌کنی! می‌گوید: حسن البنا سرش را بلند کرد و متوجه شد قسمتی از ساق پایش عریان شده است. دستور داد آن را بپوشند و همچنان می‌خواند تا اینکه جن از جسد آن زن بیرون شد و او به چپ و راست نگاه می‌کرد و می‌گفت: چه چیز موجب شده که مرا به این جا بیاورند! در میان این مردان...!

شیخ ابوعبدالرحمن بن عقیل ظاهری در مجله «العربی» داستانی یادآور شده که شخصاً خودش یک جن را از جسد زن مصری جن زده‌ای بیرون کرد و دیگر پس از آن، جن او را آزار نداده است.

این مسئله از دیدگاه ما در افق و چهارچوب ضروریاتی است که جایی برای جر و بحث نیست، هرچند مقداری توهم گرایی و مبالغه در میان بسیاری از مردم وجود دارد. ولی همانند این داستان‌ها بسیار زیاد است، و افراد مورد اعتماد و شاهدان عینی نقل کرده‌اند، بنابراین نیازی به بحث طولانی نیست.

و یکی دیگر از این موارد همان است که برای شیخ بزرگوار امام عبدالعزیز بن عبدالله بن باز/اتفاق افتاده و حقیقتی را ذکر نمود که تردیدی در آن نیست.

جای بسی شگفت است! شخصی که گاهی اوقات با استدلال به ظاهر آیات قرآن روایات صحیح را رد می‌کند! به پیروی از تأثیرات علم تجربی توجهش از ظاهر آیه قرآن بدور مانده است؛ که خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ ٱلرِّبَوٰاْ لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ ٱلَّذِي يَتَخَبَّطُهُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مِنَ ٱلۡمَسِّۚ[البقرة: ۲۷۵] «کسانی که ربا می‌خورند بر نمی‌خیزند مگر همچون کسی که شیطان او را دچار دیوانگی سختی کرده است».

از این آیه جن زدگی به صراحت ثابت می‌شود و مانند این حدیث صحیح رسول خدا است که می‌فرماید: «إن الشیطان یجري من ابن آدم مجري الدم»«همانا شیطان در بدن انسان تا جایی که خون جاری است در حرکت است».

وانگهی اینکه غزالی می‌گوید: در اثر گسترش اینگونه توهمات و خیالات صرفاً میان افراد دیندار، بر آوازه دین لطمه وارد شده است.

واقعیت این است، این مسائل در میان همه‌ی طبقات اجتماعی مردم پخش است. و صرفاً مخصوص دینداران نیست. افراد هر اجتماع امثال این اخبار رانقل می‌کنند و به آن‌ها ایمان دارند، الحمدلله این مسئله محدود به دینداران نیست، بلکه در میان بسیاری از جوامع رواج دارد.

وانگهی بجاست نگاهی به همه‌ی امور غیبی داشته باشیم. اعم ازوجود جن، شیطان و آنچه ثابت است، که استخوان‌ها بدست جن داده می‌شود در حالی که از اول گوشت بیشتری دارند و نیز ثابت است که سرگین ـ علف و خوراک چهارپایان جن‌هاست و ثابت است که پیامبر جشیطان را گرفت و فرمود: «لولا دعوة أخي لأصبح موثقاً یلعب به صبیان أهل المدینة». «اگر دعای برادرم نبود تا صبح گرفتار و بسته می‌ماند و کودکان مدینه با او بازی می‌کردند».

و داستان ابوهریرهسکه شیطانی را دید با شتاب از اموال صدقه بر می‌دارد. و صدها روایت و اثر از همین نوع وجود دارد و بسیاری از تحصیل کرده‌ها در غرب وقتی این چیزها را می‌شنوند دچار نوعی شک و تردید می‌شوند.

آیا باید این وسیله‌ای باشد که دینداران و علما و دعوتگران در پذیرفتن این مسئله به خودشان شک و تردید راه دهند؟!

این مسئله‌ای است، بدور از حقیقت!!

اگر مسئله خطاب نمودن سلیمان، مورچه و شانه بسر (هدهد) را که در نص قرآن ثابت است و مسئله چهارپایی که در آخر الزمان بیرون خواهد شد؛ خداوند می‌فرماید: «برای شان از زمین چهارپایی بیرون می‌کنیم و با آنان سخن می‌گوید» که نص قرآن است، در نظر بگیرید؛ بسیاری از تحصیل کرده‌های غربی را می‌بینید که بهترین شیوه برخوردشان با این مسائل توجیه و تأویل غلط است.

و آنگاه که دروازه تأویل و توجیه را در این قبیل مسائل، واضح و آشکارا باز کنیم می‌بینیم کسانی هستند که برانگیخته شدن، حساب رسی، بهشت، جهنم و هر چیز را توجیه و تأویل می‌کنند!

و در نتیجه این آن طور که فیلسوفان ـ و باطنی‌ها ـ گفته‌اند توهمات و خیالاتی بیش نیست. پناه بر خدا از این اندیشه که ارتداد بزرگی از دین است.

پس بنابراین باز کردن دروازه‌ی تأویل در امثال این مسایل مشکل آفرین است. من می‌دانم که هم اکنون برخی بیماردلان با شک و تردید در مسئله جن زدگی مجادله می‌کنند و پنهانی منکر این مسئله‌اند و اکنون جرأت انکار آشکارای آن را ندارند.

آقای غزالی گفته است، من چهره‌ی خوانندگان را زیر نظر داشتم و احساس می‌کردم که آنان قلباً تصور می‌کنند؛ چقدر میان علم و دین فاصله است.

آقای غزالی سخنی از خوانندگان نقل نکرده بلکه فقط گفته است: چهره‌هایشان را زیر نظر داشتم و احساس می‌شد که در دلشان فاصله ... تا آخر.

و شناخت قطعی از آنچه در دل خوانندگان است، ممکن نیست بلکه هر انسان می‌تواند این مسئله را طبق پنداری که دارد تفسیر کند، بنابراین هر انسانی که این داستان‌ها را می‌شنود مات و مبهوت و متعجب و شگفت زده می‌شود از چهره خوانندگان می‌توان حیرت، تعجب و شگفت زدگی را خواند که انکار، و ردّی هم در کار نباشد.

و نیز انسانی که این چیزها را قبول ندارد و می‌خواهد انکار کند و بزرگ شمارد در دل برخی خوانندگان، ناخوشایندی و بزرگ پنداری را مشاهده می‌کند. هرچند چنین نباشد. اما این به حسب تصور اوست و چون او خودش این خبر را دروغ می‌پندارد گمان می‌کند خوانندگان هم مانند او تکذیب می‌کنند.

و اگر مسئله غیر از این است، چرا غزالی حتی از یک نفر رد و تکذیب نقل نکرده است! این سخن آقای غزالی را به یاد شعر عجیبی که خطابی در «العزله» از زبان مردی که مرتکب گناهی شده بود و پادشاه او را احضار کرده بود و او فرار کرده و پنهان شده بود، می‌اندازد آن مرد می‌گفت: به یقین ترسیدم تا جایی که اگر کبوتری پر می‌زد می‌گفتم: دشمن یا پیش آهنگ گروهی است!

اگر به من سخن نیکو بگویند با خودم می‌گویم بی‌اساس و نیرنگ است و اگر به من سخن بدی بگویند می‌گویم: حقیقت است و آماده فرار می‌شوم!!

غزالی می‌گوید: «چرا جن‌ها به ژاپنی‌ها و آلمانی‌ها مسلط نمی‌شوند.... الخ»

در پاسخ باید بگوییم چه کسی گفته است که ژاپنی‌ها و آمریکائی‌ها و روس‌ها دچار جن‌زدگی نمی‌شوند؟!

در آن کشورها مراکز بهداشت روانی و بیمارستان‌های روانپزشکی و روانشناسی زیادی است که مملو از بیماران تحت درمان و از مراجعه کنندگان مبتلا و بیمار و کسان دیگر هستند.

چه مانعی وجود دارد که برخی از آنان بنام بیماری روانی راهی این مراکز درمانی می‌شوند جن زده باشند. لیکن چون آنان بوجود جن ایمان نداشته و جن زدگی را باور ندارند؛ جن زدگی را آنگونه که ما تفسیر می‌کنیم، تفسیر نمی‌کنند. و آنان نام این بیماری را، بیماری روانی، تشنج و یا شبیه این می‌گذارند. به این ترتیب مسئله‌ای بنام جن زدگی در میانشان نیست.

تحت هیچ شرایطی دلیلی وجود ندارد که بگوییم آلمانی‌ها و ژاپنی‌ها و آمریکائی‌ها ... مبتلا به جن زدگی نمی‌شوند.

و حتی به خاطرم هست سال گذشته در سفری که به آمریکا رفته بودیم در آنجا با تعدادی از جوانان تحصیل کرده سعودی تبار ملاقات کردیم، این ملاقات با این قضیه مصادف شده بود که مردی دچار جن زدگی شده و هذیان می‌گفت و او را به سعودی نزد برخی قاریان و شیوخ برده بودند.

[۵۰] نگرشی نو..../۱۷۵. [۵۱] نگرشی نو..../۱۷۵. [۵۲] همان/۱۸۱.