شیخ سلمان العوده در گفتگویی آرام با شیخ محمد غزالی

فهرست کتاب

موضع‌گیری دهم: گفتن بسم الله در اول وضو و روایات عقل (ص: ۵۶- ۵۷)

موضع‌گیری دهم: گفتن بسم الله در اول وضو و روایات عقل (ص: ۵۶- ۵۷)

آقای غزالی حدیث: «لا وضوء لمن لم یذکر اسم الله علیه»«کسی که در اول وضو بسم الله نگوید، وضویی برایش نیست» را ذکر کرده و سپس می‌گوید: نظر فقهاء مذاهب بر این است که بسم الله گفتن ـ در اول وضو ـ سنت است نه فرض. آنان از حدیثی استدلال نموده‌اند که دارقطنی و بیهقی به صورت مرفوع از ابن عمر نقل کرده‌اند: «کسی که وضو بگیرد و هنگام وضو گرفتن بسم الله بگوید این وضو سبب طهارت همه‌ی بدن او می‌گردد و کسی که وضو بگیرد و بسم الله نگوید وضوی او فقط سبب پاکی اعضای وضوی او می‌شود. سپس می‌گوید: خوب است بدانیم که فرض یا تحریم بجز با دلیل قطعی بدور از شبهه ثابت نمی‌شود». و سپس می‌گوید: «کسی که با بضاعتی اندک و ناچیز از حدیث وارد عرصه‌ی دینداری می‌شود درست مانند کسی است که با چند سکه‌ی تقلبی وارد بازار می‌گردد پس از این اگر پلیس‌ها دست بسته او را دستگیر نمودند، نباید جز خود کسی دیگر را سرزنش نماید وما از جماعت‌های اسلامی که در میدان عمل هستند، می‌خواهیم که آگاهانه عمل کنند و گول آثار و روایات بی‌اساس و موضوع را نخورند.

تعلیق و توضیح:

این سخن از آقای غزالی نیکوست که می‌گوید: از روایات ضعیف وموضوع اجتناب و دوری شود.

۱- اما اینکه می‌گوید: فقهاء مذاهب گفته‌اند، گفتن بسم الله در اول وضو سنت است این سخن مجمل است. و درست است که جمهور فقهاء مذاهب می‌گویند، بسم الله گفتن در اول وضو سنت و نظریه‌ی مالک و شافعی و ابوحنیفه و امام احمد نیز طبق یک روایت همین است. لیکن به صحت از حسن بصری ثابت شده که بسم الله گفتن در اول وضو واجب است. و طبق روایت دیگری از امام احمد و اسحاق بن راهویه و ظاهری‌ها و قاضی ابویعلی و گروهی از صحابه، گفتن بسم الله ـ در اول وضو ـ واجب است. وگروهی از علما هم بر این باورند که بسم الله گفتن در اول وضو واجب است و باید به این توجه داشته باشیم که این‌ها از فقهایی هستند که بسیاری از مسلمانان از آنان پیروی می‌کنند.

۲- حدیثی که آقای غزالی ذکر کرده و می‌گوید: «و از حدیثی استدلال نموده‌اند که دارقطنی و بیهقی از ابن عمر بصورت مرفوع روایت کرده‌اند ـ هرکس وضو بگیرد...» آقای غزالی از این حدیث استدلال درستی نکرده است.

از شگفتی‌های اتفاقی است که این حدیث به مصداق سخن آقای غزالی از روایات بی‌اساس و احادیث موضوع است؛ زیرا حدیثی که غزالی بدان به دفاع از فقهاء استدلال نموده است، بیهقی و دارقطنی از ابن عمر روایت کرده‌اند و در اسناد آن «ابوبکر داهری» آمده و او متروک است.

و همین حدیث را بیهقی از ابوهریره روایت کرده است و در سند آن «مرداس بن محمد» است که ذهبی درباره‌اش گفته است: «او را نمی‌شناسم و این روایتش درباره‌ی گفتن بسم الله در اول وضو منکر است».

و دارقطنی همین حدیث را برای بار سوم از ابن مسعود روایت کرده که در سندش «یحیی بن هاشم سمسار آمده و او نیز متروک است».

بنابراین حدیث متروک در منکر در متروک است و نتیجه می‌شود، هیچ در صفر، هیچ در صفر، هیچ در صفر!!

۳- آنچه غزالی درباره‌ی روایات ضعیف و موضوع گفته است و ما را از نقل واستدلال به این روایات برحذر داشته باید بگوییم که خودش از نقل این روایات خودداری نکرده است.

و گفته است: «کسی که با بضاعتی اندک و ناچیز از حدیث وارد میدان دینداری می‌شود مانند کسی است که با چند سکه‌ی تقلبی وارد بازار می‌گردد، پس اگر پلیس دست بسته او را دستگیر نمود، نباید جز خودش کسی را سرزنش نماید».

و در خواستش از گروه‌های اسلامی در میدان عمل مبنی براینکه آگاهانه عمل کنند و فریب آثار و روایات بی‌اساس و موضوع را نخورند. فراخوانی در خور سپاس گذاری و قدردانی و نظریه‌ای صحیح برای حمایت سنت در برابر روایات ضعیف و موضوع می‌باشد، و به همین مناسبت یادآور می‌شوم که آقای غزالی در کتاب «الجانب العاطفی من الإسلام/۶» خرافات‌ها را ذکر کرده وسپس می‌گوید: «بر این‌ها روایتی که ابن جوزی به سندش از ابن عباس، نقل کرده صادق می‌آید. از ابن عباس روایت است که: بر عائشهلوارد شد و گفت: ای ام المؤمنین به من بگو کسی که شب زنده داری‌اش کم و خوابش زیاد است در نزد تو محبوبتر است یا کسی که عبادت شبش زیاد و خوابش کم است؟ گفت: من از پیامبر جسوال کردم، به همین صورت که تو از من می‌پرسی، فرمود: «کسی که عقلش بهتر است». گفتم ای رسول خدا من از عبادتشان پرسیدم. فرمود: «ای عائشه از آن دو از عبادتشان سوال نمی‌شود. فقط از عقل‌هایشان سوال می‌شود. هر یک عاقل‌تر باشد در دنیا و آخرت افضل‌تر و برتر است».

سپس آقای غزالی می‌گوید: و از ابن عمربروایت است که رسول الله جفرموده است: «همانا مردی که نماز بخواند و روزه بگیرد، به حج برود و جهاد بکند، به آن در روز قیامت پاداش داده نخواهد شد مگر به اندازه‌ی عقل و خردش».

و آقای غزالی در توضیح این دو حدیث در پاورقی می‌گوید: «در گردآوری این روایات بر ابن جوزی اعتماد کردم، لیکن پیداست که سندهایشان ضعیف هستند و این‌ها را در روایات صحیح وحسن ندیدم!! و چون نصوص ثابت دیگر بر معنای این دو حدیث دلالت می‌کرد، گول پذیرفتن آن را خوردم!!

الف: تمام روایاتی که در مورد عقل و فضیلت آن آمده، همه موضوع هستند، و این مسئله‌ای شناخته شده و مشهور در میان علماء است که تمام روایات عقل درکتاب دروغین داود بن محبر است.

و دارقطنی می‌گوید: کتاب روایات عقل را «میسره بن عبدربه» ساخته وسپس داود بن محبر از او دزدیده است.

و ابن حجر ضمن اینکه این روایات و امثال این‌ها را در المطالب العالیة ۳/۱۳ـ۲۳ آورده می‌گوید: تمام این‌ها موضوع و جعلی هستند و هیچ یک ثابت نیست و بوصیری می‌گوید: تمام روایاتی که در این خصوص ذکر می‌کنند ضعیف و حتی موضوع‌اند.

ب: آیا عملاً نصوص ثابت دیگری وجود دارد که بر صحت این روایات دلالت داشته باشد؟!

من یادداشت‌هایی در خصوص دو حدیث مذکور دارم:

اول- صورت شگفت‌انگیز سوال: آیا این عاقلانه است که ابن عباس پیشلبیاید و بگوید: مرد روزه دار، شب زنده دار، و عبادت گذار، زاهد و نماز خوان بهتر است یا مرد که زیاد می‌خوابد، تنبل است و روزه نمی‌گیرد و جهاد نمی‌کند.

اساساً پرسش چنین سوالی بعید به نظر می‌رسد و اصلاً این دو با هم قابل مقایسه نیستند و صورت سوال شگفت‌انگیز است.

وانگهی، پرسش سوالی به این صورت که ابن عباس ازلو عایشه از پیامبر پرسیده باشد بیشتر بعید بنظر می‌رسد!

دوم- در روایت آمده: آن دو از عبادتشان سوال نمی‌شوند این با قرآن تناقض دارد.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿فَوَرَبِّكَ لَنَسۡ‍َٔلَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ ٩٢ عَمَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٩٣[الحجر: ۹۲ – ۹۳] «سوگند به پروردگارت از همه آنان از آنچه انجام می‌دهند سوال خواهیم نمود».

و نیز می‌فرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦[الذاریات: ۵۶] «جن و انسان‌ها را نیافریدیم مگر برای عبادت».

و آیات و روایات در این باره بسیار فراوان است که در قیامت از عمل و عبادت انسان سوال می‌شود. چگونه این معنای بزرگ و ثابت از ذهن غزالی پنهان مانده است؟ به همین دلیل حدیث دروغین و جعلی را بر آن مقدم نموده است.

عقل نیرویی است که خداوند به انسان بخشیده و در برتری آن انسان نقشی ندارد. از این رو برتری مردم با عقل‌ها خارج از توانشان است و خداوند متعال به همان اندازه که انسان‌ها عمل و جهاد و تلاش می‌کنند به آن‌ها پاداش می‌دهد.

هرچند حسابرسی و مجازات بر میزانی که به آن داده متفاوت است بنابراین ثروتمند عاقل و باهوش و توانا از فقیر کم فهم و بیمار یا مانند این، بیشتر مورد سوال قرار می‌گیرد.

اگر سخن غزالی صحیح باشد و ملاک سنجش ورود به بهشت عقل‌ها باشد باید دیوانه‌ها جهنمی باشند. معنایش این است که هر کس عقل ندارد هرگز بهشتی نخواهد بود.

بسی اوقات عقل با حیله و نیرنگ عهده دار نقشه کشی علیه اسلام می‌شود و چه بسیارند نابغه‌های مشهوری در تاریخ و در حال، که عقل‌های ستمگرانۀ شان را در راه کشیدن نقشه‌ها برای نابودی اسلام و از بین بردن مسلمانان و ریختن خونشان و آواره کردن دعوتگران به اسلام و تحریک شبهات در دلشان، مسخر کرده و به کار میگیرند.

۴- چه کسی گفته است که فرض بجز با دلیل قطعی ثابت نمی‌شود؟ دلیل این چیست؟ آقای غزالی بجای ما زحمت آوردن دلیل را بعهده گرفته و همانطور که ذکر خواهد شد، این نظریه را باطل کرده است.

۵- ظاهر حدیث بر این دلالت دارد که گفتن بسم الله، در اول وضوء واجب است و طبق نظریۀ جمهور گفتن بسم الله مستحب و به حقیقت نزدیک‌تر است؛ بدلیل وجود قرینه‌های ذیل:

الف: آنان که حدیث گفتن بسم الله در اول وضو را نقل کرده در حالی که ۲۲ نفرند نقل نکرده‌اند که پیامبر در اول وضو بسم الله گفته باشد.

ب: در مورد گفتن بسم الله در اول غسل امری وارد نشده در حالی که با غسل از وضو بی‌نیاز می‌شویم. این برعدم وجوب گفتن بسم الله در اول وضو دلالت دارد.

ج: در حدیثی که عمرو بن شعیب که از قول پدرش از پدربزرگش روایت می‌کند چنین آمده: «صحرا نشینی پیش پیامبر جآمد و از چگونگی وضو سوال نمود: پیامبر آب خواست و بجز سرش دیگر اعضاء را سه بار سه بار شست و سپس گفت: وضوء همین است، هر کس بر این بیافزاید یقین که بدی، تجاوز و ستم کرده است؛ این حدیث را ابوداود و سعید بن منصور و کسان دیگر روایت کرده‌اند و حسن است.

پیامبر در اول این وضو بسم الله نگفت در حالی که اعرابی فردی ناآگاه و بی‌خبر بود و نیاز به توضیح و تفصیل داشت، علاوه براین پیامبر جمی‌گوید: وضو همین است! یعنی وضو واجب همین است. و این واژه‌ای است که به معنای حصر استعمال می‌شود.

د: از اینکه در اول آیۀ وضو به بسم الله اشاره‌ای نشده نیز همین بنظر می‌رسد هرچند تنها این کافی نیست «والله اعلم».

۶- و در آخر سوال عادی و همیشگی پیش می‌آید که اهل فقه و اهل حدیث در اینجا کجا هستند؟!