موضعگیری شانزدهم: دعوت قبل از جنگ (ص: ۱۰۳- ۱۰۴) [۵۴]
غزالی میگوید: از عبدالله بن عون روایت است که در نامهای که به نافع نوشتم واز او در مورد دعوت مردم قبل از آغاز جنگ پرسیدم، در پاسخ به من نوشت: این شیوه در ابتدای اسلام وجود داشت، ولی بعدها پیامبر جبدون اینکه دعوت به اسلام کند بر بنی مصطلق شبیخون زد.
غزالی میگوید: نافع -که خداوند او را ببخشد- در این مورد دچار اشتباه شده است؛ چرا که دعوت به اسلام هم در ابتدا وجود داشته است و هم بعداً تکرار میشده است. جنگ با بنی مصطلق نیز تنها زمانی صورت گرفت که به آنان ابلاغ گردید. اما آنان نپذیرفتند و تصمیم به جنگ گرفتند.
و این روایت نافع هم نخستین اشتباهی نیست که در او دانسته شده است.! و او اشتباهاتی بدتر و ناخوشایندتر از این را نیز نقل نموده است.
سپس غزالی با ذکر روایت نافع از ابن عمر در تفسیر آیهی ﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ﴾[البقرة: ۲۲۳]
«زنانتان کشتزار شما هستند»که در مورد مردی نازل شده که با همسرش از راه پشت آمیزش نموده است و این موضوع بر آن شخص دشوار شد. بنابراین، این آیه نازل گردید.
می گوید: «می گوییم این روایت با وجود لرزان بودن سند آن» منظورش روایت اول است که پیامبر جبر بنی مصطلق شبیخون زد در حالی که آنها بیخبر بودند میگوید: «با لرزان بودن سند آن، «اهل حدیث» به علت فهم اندکشان در احادیث آن را ترویج میدهند تا جایی که صنعانی عنوان موضوع را چنین قرار داده «شبیخون بدون هشدار» و سپس آیاتی نقل کرده که برعدم اجبار ـ در دین ـ دلالت دارند». و میگوید: «با این وصف در میان ما مسلمانان کسانی دیده میشوند که همهی اینها را فراموش میکنند و در کنار یک راوی حیران حواس پرت که میپندارد دعوت اسلامی در صدر اسلام وجود داشته و سپس الغا گردیده، قرار میگیرد. راستی چه کسی دعوت را لغو نموده است»؟!
توضیح و تعلیق:
غزالی، نافع را خطاکار توصیف کرده، و سپس گفته است او غرق در اشتباه است! و اولین اشتباهی نیست که بدان غوطه ور میشود و بالآخره نافع را به راوی حیران و حواس پرت توصیف میکند!! آیا نافع/سزاوار این همه توهین هست؟ حال باید ببینیم علما وصاحب نظرانی که مقام و منزلت نافع و امثال او از ائمه و راویان را میشناسند، درباره او چه میگویند؟
امام بخاری/ میگوید: «صحیحترین سندها به این شرحاند: مالک از نافع از ابن عمرب...».
امام مالک/میگوید: «وقتی بشنویم نافع از ابن عمر روایت میکند؛ پروایی ندارم که آن را از کسی دیگر بشنوم».
و ابن عمربمیگوید: «خداوند با نافع بر ما منت نهاده است»، و خلیلی در «الإرشاد» میگوید: «نافع در علم امام است و بر امامت او اتفاق نظر است».
و روایت او در تمام آنچه نقل کرده صحیح است؛ اشتباهی از او شناخته نشده، بنابراین نافع/مستحق اینگونه القاب نیست.
۲- هدف از اینکه نافع/میگوید: دعوت در اول اسلام بوده و پیامبر جبدون دعوت در حال بیخبری بر بنی مصطلق شبیخون زد روشن و صحیح است؛ زیرا لازم نیست به هرکسی دعوت اسلامی رسیده و نپذیرفتهاند بگوییم بزودی با شما وارد جنگ میشویم یا شبیخون میزنیم.
اگر آنان با اسلام آشنا شدند و نپذیرفتند، بدون دعوت بر آنان یورش میبریم. اما با توجه به اینکه در آغاز هنوز اسلام منتشر نشده بود مسلمانان پیش از جنگ توقف کرده و آنان را به اسلام دعوت میدادند. اگر قبول میکردند ـ که جنگی بوقوع نمیپیوست ـ و اگر نه با آنان میجنگیدند. وقتی اسلام منتشر شد تمام قبایل عرب در جزیره با اسلام آشنا شدند، از دعوت پیش از جنگ بینیاز شده و بر قبایل بدون هشدار شبیخون میزدند؛ زیرا این طوایف با آگاهی اسلام را رد کرده بودند.
این طبیعی است که اگر مسلمانان را ملزم کنیم هرگاه خواستند قبیلهای غیر مسلمان و کافری که از تسلیم شدن سرباز زدهاند را از تهاجم شان آگاه کنند و مثلاً بگویند ما صبح فلان روز به شما حمله خواهیم نمود در حالی که هیچ عهد و پیمان و مانعی برای یورش به آنان نباشد کاری غیر عاقلانه کردهاند و از طرفی امثال این مسایل در جنگ از ابزار پیروزی است. و این در حالی است که اسلام به آنان رسیده و قبول نکرده بودند.
پس بنابراین منظور نافع/از این سخن روشن است و ایرادی هم ندارد. به همین دلیل ابن منذر میگوید: «نظریه بیشتر اهل علم همین است». و روایات دیگر نیز وجود دارد که مؤید همین معناست. و این یکی از آن روایتهاست.
۳- غزالی «نافع» را به خاطر نقل روایت ﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ﴾[البقرة: ۲۲۳] در مورد مردی نازل شده که با همسرش از راه پشت آمیزش جنسی کرده بود، و بر او سخت شده بود سرزنش کرده؛ در حالی که به عقیده علما و آگاهان در این روایت اشتباه از نافع نیست بلکه این نظریه ابن عمرببوده است که با صحابه مخالفت کرده چون دلیل صحیح به او رسیده از این نظریهاش برگشته است.
امام بخاری/این روایت را ذکر کرده لیکن تصریح نکرده که الفاظ روایت از نافع باشد بلکه الفاظ آن از خود ابن عمر است که میگوید: این آیه در مورد مردی نازل شده که با زنش از راه پشت همبستر شده بود و بر او سخت شد و آیه ﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ﴾[البقرة: ۲۲۳] نازل شد. پس بنابراین اشتباه از نافع نیست.
و اینکه آقای غزالی در اینجا میگوید: این اولین اشتباهی نیست که نافع غرق آن شده صحیح و واضح نیست. بلکه نافع غرق این اشتباه نشده که بار اول یا بار دوم آن باشد و امام ابن عبدالبر/میگوید: «روایت از ابن عمر با این معنا صحیح و از او معروف و مشهور است. که نسائی، ابوداود، طحاوی، ابن جریر و دارقطنی از عبدالرحمن بن قاسم از مالک روایت کردهاند که به او گفته شد، مردم از سالم از عبدالله این روایت را نقل میکنند».
گفت: «عبد نافع- به نام پدرم دروغ گفته است».
مالک گفت: من از یزید بن رومان شاهدی بر این حدیث دارم که به من از قول سالم از ابن عمر حدیثی همچون حدیث نافع روایت کرده است.
دارقطنی میگوید: این روایت از مالک محفوظ و صحیح است.
بدون شک آمیزش جنسی از راه پشت با دلالت قرآن حرام است.
خداوند میفرماید: ﴿نِسَآؤُكُمۡ حَرۡثٞ لَّكُمۡ فَأۡتُواْ حَرۡثَكُمۡ أَنَّىٰ شِئۡتُمۡۖ﴾[البقرة: ۲۲۳] «زنتان کشتزار شما هستند. بنابراین به هر شکل که خواستید به کشتزارهای خود بیایید».
این آیه بیان کرده است که راه همبستری با زن محل کشتزار است؛ یعنی حامله شدن زن با آمیزش جنسی از راه جلو است. خواه از جلو یا عقب با او همبستر شود و این مذهب جمهور علمای سلف و خلف است. بدون تردید صحیح هم همین است.
و منظور این است که نافع در این روایت اشتباه نکرده است. [۵۵]
۳- آقای غزالی درباره اهل حدیث میگوید: «اهل حدیث به علت اندک بودن تفقه شان این نظر را ترویج دادهاند».
باید دانست که این حدیث را جماعتی از ائمه حدیث ترویج دادهاند و ما میدانیم که این حدیث را امام بخاری و کسان دیگر از ائمه روایت کردهاند. به همین دلیل مشکل است بگوییم، ترویج دادن این حدیث به علت اندک بودن فقه شان بوده.
غزالی اهل حدیث را طبق عادت همیشگیاش به کم فهی طعنه زده است تردیدی نیست که اهل حدیث رحمهم الله فقهای حقیقی بودهاند که از آن جمله میتوان احمد بن حنبل، شافعی، مالک، اسحاق، لیث، اوزاعی و کسان دیگر را نام برد. و حتی در این خصوص پیشوا و الگویشان صحابه بودهاند؛ آنان هم فقیه و هم محدث بودهاند که روایات صحیح و این علم را از پیامبر جبه شیوه درست نقل میکردند و اهل حدیثی که پس از آنان آمدهاند این علم را از آنان یاد گرفتهاند. پس بنابراین تهمت به اهل حدیث مسئلهای جدید نیست و برای دعوتگران و علما و نویسندگان هم شایسته نیست اینگونه هیاهو بپا کرده و میان اهل حدیث و اهل فقه تفاوت قایل شوند و بگویند اهل فقه چنیناند و اهل حدیث چنان هستند؛ زیرا این سخنها از نسل جدید کسانی میسازد که از فقها و کتابهایی که بر اساس مذهب نوشته شده نفرت نموده و بیزاری خویش را اعلان کنند.
و در طرف مقابل کسانی بوجود بیایند که به نظریات و کتابهای فقها چنگ بزنند و از حدیث پیروان آن روی بر گردانند.
باید خاطرنشان کنیم که این هر دو شیوه اشتباه است. و هر کسی شیفتهی وحدت صفوف امت اسلامی باشد، چنین نخواهد کرد بلکه بر انسان لازم است، حق را از هر کس بگیرد.
من از غزالی در شگفتم که میگوید: تا جایی که صنعانی عنوان این موضوع را «شبیخون بدون هشدار» گذاشته است.
صنعانی کجا چنین عنوانی را گذاشته است؟
به باور من هدف غزالی این است که صنعانی این عنوان رادر کتاب سبل السلام قرار داده؛ زیرا وی این حدیث را به پیروی از ابن حجر که در بلوغ المرام ذکر کرده و در کتاب «الجهاد» شرح داده است.
عناوین بابهای «سبل السلام» از صنعانی نیست بلکه از برخی محققان است. و عناوین اصلی بابها کار ابن حجر است. و هرگز صنعانی از خودش نیافزود. تاکید میکنم هرچند این عنوانها در «سبل السلام» هست، ولی اینها را برخی محققان یا ناشران گذاشتهاند و هیچ ربطی به صنعانی ندارد. [۵۶]
[۵۴] نگرشی نو.../۱۹۳ [۵۵] در این خصوص برخی علماء نظریهی دیگری دارند و معتقد به تبرئه ابن عمر از این نظریه هستند. برای تحقیق در این خصوص میتوان به نوشتههای ابن کثیر و شنقیطی و کسان دیگر که در تفسیر آین آیه نوشتهاند، رجوع نمود. و گفتیم که ابن عمر از این نظریه به مذهب جمهور رجوع کرده است. (مؤلف). [۵۶] قابل ذکر است که مترجم کتاب آقای غزالی به این واقعیت در پاورقی کتاب اعتراف نموده است. ر.ک. نگرشی نو..../۱۹۴