موضعگیری بیست و دوم: وضعیت کودکان مسلمان در روز قیامت (ص: ۱۵۸)
آقای غزالی میگوید: «مشکل در احادیث دیگری نهفته است که سند صحیح دارند اما متنهای آنها بگونهای است، که ما و همه را وادار به توقف در برابرشان میکند و مجبور میشویم تا راه نجات یا توجیهی برای آنها بجوییم.
بطور مثال حدیثی که سیده عایشهلروایت نموده در نظر بگیرید؛ میگوید: خوشا به حال او ـ کودک مسلمان ـ گنجشکی از گنجشکان بهشت است».
حدیث سیده عایشه را بزودی ذکر خواهم نمود که پیامبر جبه جنازه کودکی از انصار فرا خوانده شد. عایشهلگفت: خوشا به حال او گنجشکی از گنجشکان بهشت است. پیامبر فرمود: ای عایشه! شاید قضیه غیر از این باشد. همانا خداوند برای بهشت کسانی را آفریده آنان را برای بهشت آفریده در حالی که در پشت پدران خویش بودهاند و برای جهنم کسانی را آفریده در حالی که آنان در پشت پدرانشان هستند.
دوباره بر میگردیم به گفتار شیخ که میگوید: «یا به عنوان مثال حدیث سهل بن سعد را در نظر بگیرید که در آن آمده پیامبر خدا جفرمود: گاه یک شخص عمل دوزخیان را انجام میدهد در حالی که او یک بهشتی است. و گاه یک شخص عمل بهشتیان را انجام میدهد در حالی که او یک دوزخی است.
و یا به عنوان مثال حدیث عبدالله بن عمر را در نظر بگیرید که پیامبر خدا جفرمود: خداوند مخلوقاتش را در تاریکی آفرید و بر آنان از نور خود تاباند به هر کس این نور برسد هدایت میشود و به هر کس نرسد گمراه میشود برای همین میگوییم: قلم بر علم خداوند متعال خشکیده است».
تعلیق و توضیح:
آقای غزالی میگوید: «ما و همه را وادار به جستجوی راه برون رفتن و تاویل میکند». به جستجوی تاویل و توجیه بودن در خصوص نصوص شیوه راسخان در علم ـ همانطور که گفته شد ـ است و ایرادی هم ندارد.
لیکن مشکل آنجاست که احادیث را شتابزده تضعیف کنیم و عدالت و ضبط راویان را به باور اینکه این روایات با دیگر احادیث مخالف هستند، زیر سوال ببریم و یا احادیث صحیح پیامبر را با قوانین عقلی که ذکر شد رد کنیم ـ نه از مسائل عقلی که همه بر آنان اتفاق نظر دارند و نه از مسائلی که شریعت بر آن گواهی داده باشد. مشکل در این نکته است.
۲- حدیث سیده عایشه که ذکر شد حدیثی است صحیح که مسلم، ابوداود، نسائی آن را روایت کردهاند. آیا آنطور که اقای غزالی میگوید: در این حدیث مشکلی نهفته است؟ باید تحقیق و بررسی شود.
۳- عایشهلگفته است: خوشا به حال او گنجشکی از گنجشکان بهشت است. و او کودکی از انصار بوده است. ما میگوییم آنچه پیامبر جانکار کرده صدور حکم قطعی بهشتی بودن در خصوص یک شخص معین است، همانطور که رسول خدا جسخن ام علاء را هنگامی که عثمان بن مظعون وفات نمود و گفت: ای ابو سائب بر تو گوارا باد! گواهی میدهم که خداوند بر تو اکرام نموده است. و در روایتی دیگر در طبرانی است که خطاب به عثمان گفت: بهشت بر تو گوارا باد، پیامبر این جمله را ناپسند دانست و فرمود: به خدا من که رسول خدا هستم نمیدانم با من چه خواهد شد و من برایش امید خیر دارم».
بدیهی است که حکم قطعی دادن به بهشت یا دوزخی بودنِ شخص معینی شایسته نیست، مگر کسی که پیامبر خدا جبر بهشتی یا دوزخی بودنش گواهی دهد. تنها پیامبر جحکم قطعی سیده عایشه را بر بهشت بودن این کودک مشخص منکر شده است به همین علت پیامبر جـ در روایتی که طبرانی از ابن عباس در حدیث عثمان بن مظعون نقل کرده است ـ میفرماید: «من رحمت پروردگار را برایش امیدوارم و بر او بیم از گناهانش دارم». این در حالی است که پیامبر حکم قطعی در رابطه با آن دو را ناپسند دانسته است. و فرزندان مسلمانی که در حال کودکی میمیرند، بهشتی هستند و اجماع بر این مسئله را ابن عبدالبر در یک جا و ابن ابوزیدِ مالکی و نووی نقل کردهاند.
امام احمد در این خصوص میگوید: کسی اختلاف ندارد که آنان ـ کودکان مسلمان ـ بهشتی هستند.
منظور از اجماع ـ و اجماع واجدین شرایط است ـ و از برخی نقل شده که در این مسئله توقف کردهاند.
حتی در خصوص فرزندان مشرکین گروهی از مفسران و فقها و متکلمان گفتهاند: بهشتی هستند و این دیدگاهی است که امام بخاری، ابن حزم و نووی برگزیدهاند، و امام نووی در شرح صحیح مسلم میگوید: دیدگاه صحیح و برگزیدهای که محققان ترجیح دادهاند همین است و یکی ازدلایل آنان این آیه قرآنی است: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا ١٥﴾[الإسراء: ۱۵] «تا رسول نفرستیم کسی را عذاب نمیکنیم».
حدیث سمره در رابطه با خواب پیامبر جداستان طولانی دارد که امام بخاری در صحیحش آن را روایت کرده است، در این روایت آمده که پیامبر خدا جمرد قد بلندی رادر خواب دید که در سایه درختی است و کودکان در اطراف او هستند.
ملائکه به پیامبر گفتند: آن مرد سیدنا ابراهیم است وکودکان بچههای هستند که در سنین کودکی وفات کردهاند.
صحابه پرسیدند: آیا بچههای مشرکین هم در میانشان هستند؟ فرمود: بچههای مشرکین هم هستند.
آنچه ابن قیم در کتاب «أحکام أهل الذمة» پس از ذکر ده نظریه ترجیح داده است، این است که فرزندان مشرکان در قیامت مورد آزمایش الهی قرار میگیرند: او این نظریه را به ۱۹ دلیل ترجیح داده است. [۶۱]
در مسئلهی وضعیت کودکان مؤمنان در قیامت ایرادی وجود ندارد.
۴- پس بنابراین آیا مشکل در رابطه با مسئله «قدر» و حدیث پیامبر جاست که میفرماید: خداوند افرادی را مستحق بهشت و افرادی را سزاوار جهنم افریده است، آیا به نظر شیخ مشکل در اینجاست؟
پاسخ این سوال در چهار نکته:
الف: در حدیث مذکور اشاره شده که م در روز قیامت است سیر برخی مردم به طرف بهشت و برخی دیگر به طرف جهنم. این مسئلهای است که مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند و بلکه همهی ادیان آسمانی و ملل بر این اتفاق نظر دارند؛ از همین رهگذر است که شاعر میگوید:
مرگ دروازهای است، که همهی مردم وارد آن میشوند.
ولی افسوس آن است که جایگاه پس از مرگ چه خواهد بود؟!
و شاعر دیگری در پاسخ به این شعر میگوید:
«اگر به آنچه خدا را خشنود میکند پایبندی کنی جایگاهت بهشت جاویدان است، و اگر در این باره کوتاهی کنی نتیجهاش آتش خواهد بود.
این دو تا مسیر هستند که برای انسان غیر از این دو راهِ سومی وجود ندارد.
حال بین تو کدام مسیر را برمی گزینی».
ب: در اینکه این مسیر پیش از خلقت برایشان نوشته شده، نیز اهل سنت اتفاق نظر دارند و شاید مولف در این هم بحثی نداشته باشد؛ زیرا خداوند فلان انسان را آفریده و میداند و مقدر کرده است که او دوزخی است یا بهشتی است. یعنی انسان به سبب عملش وارد یکی ازاین دو تا خواهد شد، همانطور که خداوند میداند و مقدر کرده که بزودی برای فلان بندهاش کودکی متولد خواهد شد. معنای این علم و تقدیر این است که خداوند میداند او به زودی ازدواج میکند. و موانع برداشته میشود؛ سپس حمل و وضع حمل صورت میگیرد.
همینطور معنای اینکه در حدیث آمده اینها مستحق بهشت هستند این هست که خداوند آنها را آفریده و مقدر کرده که آنان در دنیا عمل بهشتیان را انجام میدهند و بهشتی میشوند و گروه دیگر عمل دوزخیان را انجام میدهند و به دوزخ میروند و همهی اینها با توجه به اسبابی است که در تقدیر آمده است.
ج: مسئلهی وجود «لام» در «للجنة - للنار».
آیا آقای غزالی این لام را لام تعلیل فهمیده است یعنی خداوند آنها را آفریده تا به خاطر اینکه در آتش بسوزند و از این بوی جبری گری به مشام میرسد.
به همین علت گفته است: ما در برابر این حدیث به جستجوی تاویل باشیم ...
شکی نیست که لام در این حدیث «لام» تعلیل نیست بلکه من معتقدم این «لام» لام استحقاق است. چنانچه خداوند میفرماید: ﴿وَيۡلٞ لِّلۡمُطَفِّفِينَ ١﴾[المطففین: ۱] «هلاک شوند آنانی که مستحق آتش هستند». به این علت، مستحق عذاب هستند که به تقدیر و آنچه در علم خداوند است، آنان کارهای دوزخیان را میکنند و سپس به سبب اعمالی که انجام دادهاند، داخل جهنم میشوند.
و همچنین اگر فرض کنیم این «لام»، «لام» عاقبت و صیرورت است، آن طور که نحویها میگویند. مانند این آیه خداوند که میفرماید: ﴿فَٱلۡتَقَطَهُۥٓ ءَالُ فِرۡعَوۡنَ لِيَكُونَ لَهُمۡ عَدُوّٗا وَحَزَنًاۗ﴾[القصص: ۸] «آل فرعون اور ا گرفتند تا در عاقبت برایشان دشمنی بگردد».
معنایش این است که خداوند کسانی آفریده که به طرف بهشت در حرکت هستند و کسانی را هم آفریده که خودشان به طرف جهنم میروند. در این مسئله کوچکترین ایرادی وجود ندارد.
آن چیزی که در برابر آن بیاختیار ایستاد شدم، گفتهی مولف -خداوند از ما و او درگذرد- است که گفته است متن روایات ما را وادار کرده تا در برابر آنها بایستیم و گفت که در آنجا احمد بهجت جملهای نقل کرده که میگوید: «خداوند مردمی را برای بهشت و مردمی را برای سوختن در آتش جهنم آفریده است» و پیش از نقل این عبارت میگوید: این سخن زیباست و پس از نقل آن میگوید: «این سخنی است درست، با آهنگ و نتیجهای خوشایند». آیا بین معنای حدیث و جملهای که آقای غزالی از احمد بهجت نقل کرده است تفاوتی به چشم میخورد؟!.
در واقع هرچند الفاظ با هم تفاوت اندکی دارند ولی در میانشان فرق چندانی نیست.
د: شاید کسی بپرسد این جمله به این داستان چه ربطی دارد؟! یعنی: اینکه به نظر آقای غزالی مشکل آمده که پیامبر جفرمود: «خداوند متعال افرادی را شایستهی بهشت و افرادی را شایسته جهنم آفریده الخ...
این جمله را پیامبر جدر پاسخ سیده عایشهلفرمودند که گفت: این کودک گنجشکی از گنجشکان بهشت است.
آیا غزالی از این روایت این را فهمیده که چه بسا همین کودک هم برای آتش ـ بطور مثال ـ آفریده شده باشد با توجه به آنچه در خصوص کودکان گفته شد این فهم بعید بنظر میرسد و اما رابطهی سخن پیامبر با این داستان آشکار است و آن اینکه پیامبر جمیخواهد فرد مسلمان را به این مسئله برگرداند که سبب تنها سبب است و به تنهایی کافی نیست.
مثلاً عمل نیکو سبب ورود به بهشت میشود؛ لیکن این تنها بدون بخشش و رحمت و فضل خداوند برای ورود به بهشت کافی نیست.
به همین علت باید انسان مسلمان تنها با اینکه میبیند فردی عمل نیکو انجام میدهد از صدور حکم قطعی به بهشتی بودن خودداری نماید. ولی میتواند به او امید خیر داشته باشد.
و همچنین باید از حکم دادن به فرد مشخصی که گرفتار معاصی و فسوق است به اینکه جهنمی است، خودداری کند، ولی بیم آن میرود که شخص فاسق به جهنم برود؛ زیرا عمل آندو موجب دخول بهشت و یا جهنم میگردد.
همین برای انسان بس که انسان مسلمان را، بدون حکم به بهشتی یا جهنمی بودن به خیر ذکر کند. و این همان درسی است که رسول خدا جخواسته با تلقین به سیده عایشه و پیش از او به ام علاء انصاری و پس از آن به تمام مسلمانان بیاموزد، تا شخص معینی را به بهشتی یا جهنمی بودن معرفی نکنند.
[۶۱] برای تحقیق بیشتر ر.ک. به احکام اهل الذمه نوشته ابن قیم.