شیخ سلمان العوده در گفتگویی آرام با شیخ محمد غزالی

فهرست کتاب

بارزترین نشانه‌های مکتب عقل‌گرایی معاصر:

بارزترین نشانه‌های مکتب عقل‌گرایی معاصر:

۱- رد سنت نبوی بصورت کلی و جزئی، طوری که برخی مطلقاً آن را رد می‌کنند. و برخی دیگر فقط متواتر عملی را قبول کرده و بقیه را رد کرده‌اند و بعضی دیگر متواتر را مطلقاً اعم از قولی و فعلی، قبول داشته و غیر آن را نپذیرفته‌اند.

حدیث آحاد روایتی است که راویان آن به حد تواتر نرسیده باشد؛ مثلاً از یک یا دو طریق روایت شده و به تواتر نرسد.

آنان از حدیث آحاد هرچه ـ به گمانشان ـ با روح قرآن، عقل و یا تجربه‌ی بشر همخوانی و سازگاری داشته باشد، را قبول، و بقیه را رد می‌کنند. و گروه دیگر بطور کل حدیث آحاد را قبول ندارند.

۲- گستردگی و زیاده روی بیش از حد، در تفسیر قرآن کریم در پر تو علوم جدید با تمام اشکال آن، هرچند این عمل باعث گفتاری شود که با ترکیب آیات قرآنی ـ از جهت لغت ـ موافق نباشد و یا مخالف آنچه باشد که از سلف صالحشنقل شده است، مثلاً بعضی‌ها کلماتی را همچون: ملائکه، شیاطین، جن، سحر، قصه‌ی آدم، و طیر ابابیل (پرندگان ابابیل) و غیره را که در قرآن آمده، تأویل نموده‌اند. چنان‌چه در تفسیر شیخ محمد عبده که یکی از بزرگان این مدرسه است، مشاهده می‌شود.

۳- بی‌اعتبار جلوه دادن و یا پایین آوردن مقام اجماع؛ برخی همچون «احمد خان هندی» که از بزرگان نامی مدرسه‌ی عقل‌گرایی است، بطور کلی آن را رد نموده‌اند.

ایشان نظریاتی دارد که حق‌گرایان دیگر آن‌ها را نپذیرفته‌اند او اجماع را بکلی قبول نداشته و رد کرده است.

و بعضی دیگر امثال محمد عبده بر تعریفی که در اصول فقه بیان شده قیدهای جدیدی، که نزد علمای نبوده، افزوده‌اند، در آینده نزدیک به آن‌ها اشاره خواهم کرد.

۴- آزادی بیش از حد در اجتهاد و چشم پوشی از شروط مطلوب در مجتهد، و بی‌توجهی به قواعد عمومی که لازم است اجتهاد در چارچوب آن صورت گیرد، به همین خاطر است که بسیاری از آنان به باور آنچه اجتهاد می‌نامند دارای نظریات و آرای شاذ و منکری هستند که پیش از آنان هیچ عالمی نگفته است و همین موضع‌گیری شان در قبال اجماع موجب این عمل آن‌ها شده است.

۵- توجه آنان نسبت به تنگ کردن زاویه‌ی اخبار عینی در حد امکان و این در پی تأثیر تفکر مادی گرایانه ایست که بر تمدن معاصر سایه افکنده است و از اینجا بودکه دخالت عقل در مسایل غیبی بوجود آمد و تأویل جن، ملائکه و شیاطین از این قبیل است. غالیان و افراطیان عقل گرا حتی نماز، زکات، روزه و حج را نیز تأویل کرده‌اند.

۶- تمسک و عمل به احکام شرعی طوری که با فشارها و خواست‌های زمان سازگار باشد. مانند: مسائل ربا، قضیه‌ی ملی گرایی، وحدت ملی؛ به معنای یکی دانستن ملت یک کشور صرف نظر از هر دین و آیین. و نیز مسائلی چون آزادی اندیشه و غیره.

درمان این مسائل غالباً بشکلی انجام می‌گیرد که نزد متفکرین ملل دیگر مورد قبول واقع شود، و این عمل تحت تأثیر جریانات فکری رایج صورت می‌گیرد، نمونه‌ی آشکار این نوع مسائل در کتاب‌های گروهی از متفکران دیده می‌شود.

مثلاً قضیه‌ی زن در اندیشه‌ی قاسم امین، آن طور که گفته می‌شود محمد عبده درباره‌ی آزادی زن پشت سر او حرکت کرده است.

مسلماً در میان منتسبین به این مدرسه، افرادی یافت می‌شود که نظریات درست و صحیحی درباره‌ی پرهیز از تقلید کورکورانه و اصلاحات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی یا آموزشی و غیره دارند.

طبیعی است که نمی‌توان در این مختصر همه‌ی جوانب مدرسه‌ی عقل‌گرایی را مورد بررسی قرار داد.

جهت اطلاع بیشتر به کتاب‌های تخصصی زیادی که در این زمینه نوشته شده مراجعه شود؛ در اینجا بنده به مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌کنم:

از کتاب‌هایی که در تأیید این مدرسه نگاشته شده می‌توان کتاب: «الفکر الإسلامی الحدیث وصلته بالإستعمار الغربی» بقلم شیخ محمد البهی را نام برد.

و از کتاب‌هایی که این مدرسه را مورد نقد قرار داده است می‌توان کتاب: «الصراع بین الفکرة الإسلامیة والفکرة الغربیة» بقلم ابوالحسن ندوی و نیز کتاب: «الفکر الإسلامی المعاصر» نوشته‌ی غازی التوبه را ذکر کرد.

و نیز کتاب: «مفهوم تجدید الدین» شیخ محمد سعید و کتاب: «المدرسة العقلیة فی التفسیر» نوشته‌ی شیخ فهد رومی و نیز تألیفات ادیب و مورخ و دانشمند مصری محمد محمد حسین به ویژه کتاب «الإتجاهات الوطنیة فی الأدب المعاصر» و کتاب: «الإسلام و الحضارة الغربیة» از این نوع کتاب‌ها می‌باشد.

امروزه افکار این مدرسه (که به مدرسه‌ی عقل‌گرایی نام گذاری شده و برخی آن را مدرسه‌ی معاصر نامیده‌اند) بر بسیاری از آموزشگاه‌ها، احزاب، اشخاص و مراکزی که در بعضی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، به اندیشه‌ی اسلامی اهمیت می‌دهند، سایه افکنده و این تفکر در آمریکا و بعضی کشورها به عنوان «مدرسه‌ی غربی» شناخته می‌شود.

لذا لازم است افکار و اندیشه‌های این مدرسه بررسی و شناسایی شود، در اینجا یک سوال، بنظر می‌رسد و آن این که: آیا این طور که برخی می‌گویند، می‌توان شیخ غزالی را از پیروان این مدرسه قلمداد کرد؟ یا خیر؟

شیخ محمد غزالی در کتاب خود: «دستور الوحدة الثقافیة بین المسلمین» ص۷۷ مدارس فقهی قدیم را ذکر نموده و احناف را نمونه‌ای از مدرسه‌ی رأی ذکر کرده است. و سپس دیگر فقهایی که از روایات و آثار پیروی کرده‌اند را به عنوان نمونه‌ی مدرسه‌ی اثر بیان داشته است.

و پس از آن مدرسه‌ی سومی را نام برده به اسم «مدرسه‌ی موازنه و ترجیح» که همانا مدرسه‌ی ابن تیمیه و شاگردانش است؛ شیخ این مدرسه را ستوده و توضیح داده که این مدرسه نسبت به نقل روایات و آ[ثار متعهد بوده و از آنچه در مدرسه‌ی رأی است نیز بهره برده؛ طوری که شیخ بیان داشته این مدارس همه فقهی بوده‌اند.

پس از آن مؤلف به بیان مدارس جدید پرداخته و این چنین ادامه می‌دهد:

۱- مدرسه‌ی معاصری که مشابه مدرسه‌ی اثر و دنباله‌رو آن است. وی از طرفداران این مدرسه چند نفر زیر را به عنوان مثال یاد کرده است:

«شوکانی، صنعانی، صدیق حسن خان، سید سابق، آلبانی» و بالاترین ستایش او از این مدرسه این است که می‌گوید: «شناخت آنان نسبت به اسلام از نویسندگان متون فقهی، بهتر است»

سپس در ص۸۵ اینگونه ادامه می‌دهد: «مدرسه‌ی دیگری وجود دارد که به مدرسه‌ی رأی نزدیک‌تر است گرچه عنوان خود را سلفی نهاده، آن مدرسه‌ی شیخ محمد عبده و شاگرد او محمد رشید رضا است، که یکی از آنان شیخ محمد شلتوت، محمد عبدالله دراز و محمد البهی ومحمد المدنی، و قبل از آنان شیخ محمد خضری و شیخ محمد ابوزهره، از پیروان آن بوده‌اند.

شیخ غزالی می‌گوید: «این مدرسه دارای محاسن آشکاری است، هرچند بر مبنای نقل بنا شده لیکن عقل را اصل واساس قرار داده و ادله‌ی عقل را بر نقل مقدم دانسته است. و پیروان آن قرآن را بر سنت مقدم می‌دارند و تمسک به اشاره‌های قرآن را از تمسک به احادیث آحاد برتر و مقدم میدانند، مبدأ نسخ را رد کرده، بشدت منکر این هستند که در قرآن نصی باشد که مدت عمل به آن پایان رسیده باشد. آنان گرایش‌های مذهبی را از افکار و اندیشه‌های اسلامی ای می‌پندارند که گاهی می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. لیکن آن‌ها را ضروری و قطعی نمی‌دانند واز این جاست که تقلید کورکورانه را رد کرده و در کنار این علم «ائمه» را محترم دانسته‌اند ودر همین راستا کار می‌کنند، تا اسلام با عقاید و ارزش‌های اصیل خود جهان را اداره کند، نیروی شان را صرف رد یا تأیید مقالات فرق و گرایش‌های قدیم و جدید نمی‌کنند.

این مدرسه تلاش کرد تا رهبری «الازهر» را بدست گیرد و سپس روش و مسلک خود را بر مردم تحکیم بخشد. لیکن جریانات تند مخالف از آن قوی‌تر بوده و آن را متوقف ساخت و با خود برد.

شیخ با این عبارات بارزترین نشانه‌های این مدرسه را خلاصه کرده است. ایشان تمایل و رغبت خود را نسبت به مدرسه رأی قدیم که مدرسه‌ی ابوحنیفه و یارانش است، پنهان نداشته و درباره‌ی آن‌ها چنین می‌گوید:

«همانا آن‌ها محتوا گرا و پیرو تفکر عمیق‌اند».

و در کتاب: «دستور الوحده» ص۷۹ می‌گوید: «این مدرسه نصوص مختلف را جمع‌آوری و آنچه را که به نظرش صحیح‌تر رسیده ترجیح داده است».

آنچه ذکر شد گفتار او درباره‌ی مدرسه رأی قدیم بود.

و در کتاب: «السنة النبویة بین أهل الفقه وأهل الحدیث» ص۲۴ می‌گوید: «فقها در طول تاریخ علمی ما رهبران مورد اعتماد امت بوده‌اند، و امت مهار خود را با خشنودی و اطمینان، به آن‌ها سپرده‌اند و اهل حدیث به این قانع شده‌اند که تمام آثار و روایات نقل شده را در اختیار فقها قرار دهند، همانطور که مصالح ساختمانی به مهندسی که می‌خواهد ساختمان را بسازد تقدیم می‌شود».

چنین پیداست که مراد از فقهاء در عبارت بالا «اهل رأی» بوده و لفظ اهل حدیث علمایی همچون: مالک، شافعی و احمد را در بر می‌گیرد.

باید توجه داشت که این به صرفنظر از دیگر ائمه حدیث همچون: طبری، اوزاعی، ثوری، داوود، لیث و ابوثور و غیره است.

در «دستور الوحدة» شیخ تصریح نموده که اصطلاح: «اهل حدیث» سه نفر «مالک، شافعی، احمد» را در بر می‌گیرد.

با توجه به این معلوم می‌شود که شیخ به مدرسه‌ی رأی تمایل و رغبت دارد، البته نه بصورت مطلق بلکه بصورت نسبی؛ زیرا درکتاب: «دستور الوحده» برخی از آرای آنان را قبول نکرده و رد نموده است.

بطور مثال گفتار آنان را در این باره که فقط شراب انگور، خمر و حرام است و نیز قبول نکردن پست قضاوت در روزهای عباسی و عثمانی را انکار و رد کرده است. [۳]

حال آنچه به آن دست یافته صحیح است، یا خیر، مهم نیست. مهم آن است که از تعصب و تقلید کورکورانه بدور باشد.

مسئله‌ی مذاهب فقهی مسئله‌ی ساده است. اما در اینجا مسئله‌ی مهم شناسائی مدرسه فکری‌ای است که تالیفات غزالی را قوت بخشیده و تأیید می‌کند.

شیخ درباره‌ی این مدرسه‌ی معاصر که دارای عنوان «سلفی» و مضمون «عقلی» است بحث نموده وبصورت نسبی به بیان و تشریح اصول و جوانب مثبت آن پرداخته؛ آیا با این عمل می‌توان ایشان را از رجال این مدرسه قلمداد کرد؟ قبل از اینکه به جواب این سوال بپردازم لازم می‌دانم به دو اشاره کنم که از نظر من مهم‌اند.

اولاً: غزالی همانند دیگران مراحل فکری مختلفی را پشت سر نهاده، به همین جهت کتاب‌های قدیمی ایشان با تألیفات جدیدش هم از نظر شکل و هم از نظر مضمون متفاوت است. یکی از کتاب‌های مشهور وی: «لیس من الإسلام» است. زمانی که بنده صفحات این کتاب را یکی پس از دیگری مطالعه می‌کردم از ترس عنوانی که بر کتاب گذاشته بود دستم را روی قلبم نهادم! «لیس من الإسلام»! لیکن هنگامی که کتاب را تا آخر خواندم دیدم؛ کتابی خوب با موضوعات روشن و اسلوبی آرام است.

باور کنید برای بار دوم به عنوان کتاب دقت کردم و اسم مؤلف را خواندم، خیال کردم شاید نویسنده‌ی این کتاب کسی غیر از غزالی باشد. البته با وجود آن کتاب خالی از ملاحظات نیست.

از بارزترین ملاحظات آن می‌توان از گفتار او درباره‌ی «رافضه» نام برد. آن جا که اقرار می‌کند آنان با اهل سنت در اصول و فروع اختلافی ندارند، اضافه بر آن نیز ملاحظات جزئی دیگری دارد، که بعضی از آن‌ها را در ادامه بحث توضیح می‌دهم.

در آن نظریات بسیار خوب و با ارزش را درباره‌ی بدعت مطرح نموده و نمونه‌هایی از آن را ذکر کرده است. البته کتاب خوب و با ارزش شیخ تنها این کتاب نیست، بلکه کتاب‌های دیگری نیز دارد، لیکن اکثر کتاب‌های خوب شیخ کتاب‌هایی هستند که در آن‌ها از این گونه مسائل و قضایای علمی واعتقادی و فقهی بحث نکرده است بکله در موضوعات تربیتی و تزکیه و اخلاق و غیره بحث نموده است، مانند کتاب: «خلق المسلم»، «فن الذکر والدعاء عند خاتم الأنبیاء» و «جدّد حیاتک» و غیره.

در کتاب‌های مذکور اصلاً بحثی از قضایای عقلی و کلامی که جدل برانگیز است نمی‌کند بهمین جهت است که سالم‌تر و از اشتباه محفوظ ودورتر بوده‌اند؛ به هر حال کتاب مذکور به عنوان نمونه بود.

اما موضوعاتی که شیخ اخیراً در تعداد زیادی از کتاب‌های خود مطرح کرده حقیقت مرحله‌ی جدیدی از فکرش را نشان می‌دهد، از بارزترین کتاب‌های این مرحله فکری وی می‌توان کتاب‌های زیر را نام برد:

۱- «دستور الوحدة الثقافیة بین المسلمین».

۲- «السنة النبویة بین أهل الفقه وأهل الحدیث».

۳- «مائة سوال حول الإسلام» - که در دو جلد است - .

۴- «هموم الداعیة».

۵- «مشکلات فی طریق الحیاة الاسلامیة».

۶- «الدعوة الاسلامیة تستقبل قرن‌ها الخامس عشر».

۷- «مستقبل الإسلام خارج أرضه وکیف نفکر فیه».

۸- «سِرّ تأخر العرب والمسلمین».

در این کتاب‌ها شیخ نظریات و دیدگاه‌های جدیدی را که جنجال برانگیز بوده مطرح کرده است.

ثانیاً: لازم است، جنبه‌های اتفاق و اختلاف بین شیخ و مدرسه‌ی عقل‌گرایی را به تفصیل بیان کنیم تا بتوانیم با دقت و انصاف اظهار نظر کنیم که آیا اندیشه‌های او به آن مدرسه نزدیک‌تر است، یا خیر؟

لذا بنده اول جنبه‌های اختلاف میان شیخ و آن مدرسه را بررسی می‌کنم سپس جنبه‌های اتفاق را؛ زیرا به نظر من این به انصاف نزدیک‌تر است.

[۳] ر ـ ک ـ به صفحات ۱۳۰ـ ۱۳۱ـ ۹۴ ـ ۸۱)