موضعگیری [۳۹]اول او: گریه بر مرده:
در صفحهی ۶۱ کتاب مینویسد: «به موضعگیری عائشهلبنگرید وقتی این حدیث را میشنود که: میت با گریهی خانوادهاش عذاب میبیند، آن را انکار میکند وقسم میخورد که پیامبر جآن را نگفته است، و برای توضیح انکارش میگوید: شما از فرمودهی خداوند کجا هستید آنجا که فرموده: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ﴾[الأنعام: ۱۶۴] «هیچ بار برندهای بار دیگری را بدوش نمیکشد».
او با جرأت و اطمینان روایتی که با قرآن مخالف باشد، رد میکند. با اینکه حدیث عائشهلهمچنان در کتابهای «صحاح» ثبت است، گذشته از این، ابن سعد در «طبقات الکبری» با چندین سند آن را تکرار نموده است».
و سپس میگوید: «چیزی که عائشهلتأکید میکند این است که پیامبر جفرموده: شخصی کافر با گریۀ خانوادهاش عذاب میبیند».
توضیح:
۱- بدون تردید حدیث: «همانا مرده با گریهی خانوادهاش عذاب میبیند». حدیثی است «متفق علیه» که عمرسو ابن عمربو نیز گروهی از صحابه از جمله ابن عباس و ابن عمر و ابوموسی اشعری و انس بن مالک و کسان دیگر از عمرسآن را روایت کردهاند.
و نسائی نیز آن را با سند صحیح از عمران بن حصین (۴/۱۷) روایت کرده است. بنابراین انکار عائشهلبا ثابت دانستن جمع زیادی از صحابه روبروست که عبارتند از: عمر، ابن عمر، ابن عباس، ابوموسی اشعری، عمران بن حصین و کسان دیگر، و طبق قاعدهی اصولیها که میگویند: ثابت کننده بر نفی کننده مقدم است، میگوییم: حدیث عذاب میت با گریهی خانوادهاش صحیح است و گمان ما بر این است که این حدیث از عائشهلپوشیده مانده و آن را از پیامبر نشنیده و به باور ما این نمیتواند صحیح باشد که پنج یا شش نفر از صحابه بگویند پیامبر جگفته است و پیامبر آن را نگفته باشد. وبدون تردید عائشه این حدیث را نپذیرفته و گفته است: «عمر یا ابوعبدالرحمان ـ ابن عمربـ دروغ نگفتهاند اما آن را فراموش کرده یا به خطا رفتهاند». با این حال مشکل است که این توهم را به تعدادی از صحابه نسبت دهیم، وانگهی شاید گفته شود این دسته از صحابه حدیث را از عمرسگرفتهاند با این حال اگر آنان از سیدنا عمر این حدیث را روایت کرده باشند (یعنی از باب جدل فرض فرض کنیم مدار حدیث بر عمرسباشد) باز هم آنها شش نفر از صحابه هستند و حدیث را از منبع پذیرفته شدهای روایت کردهاند. همین دلیلی است، بر اینکه این حدیث هم از نظر عقل و هم از نظر نقل روایت، صحیح است، و امکان ندارد شش نفر از صحابه حدیثی روایت کرده باشند و ما بتوانیم بگوییم از نظر عقل مورد قبول نیست، آیا کسی میتواند بگوید کسانی که این را پذیرفتهاند عاقل نبودهاند؟!!
۲- علماء در فهم این حدیث «مرده با گریهی خانوادهاش عذاب میبیند» شیوههای مختلفی دارند. که به نظر من صحیحترین مسلک و شیوه، مسلکی است که امام طبری و ابن تیمیه و کسان دیگر از علماء در پیش گرفتهاند و آن این که معنای سخن پیامبر که میگوید: «مرده با گریهی خانوادهاش عذاب میبیند» اینست که مرده به علت گریه وا ندوه خانوادهاش دردمند میگردد، و این عذاب قبر یا عذاب آخرت نیست.
و اینگونه میتوانیم درک کنیم که مرده میداند که خانوادهاش بر او گریه میکنند به ویژه خویشاوندان نزدیکش. این در هنگامی است که مرده را به طرف قبرش نبرده باشند یا به طرف قبرش برده باشند ولی خانوادهاش کنار قبر گریه کنند، چنانکه در میان بسیاری از مردم همانند عصر جاهلیت رسم است ودر عصر متأخرین نیز رسم شده است، اینگونه روح مرده به بدنش برگردانده میشود، و این در روایات «صحاح» ثابت است و گریهی خانوادهاش را میشنود و به علت گریۀ شان اندوهگین میشود.
و برخی از علماء گفتهاند: در صورتی مرده به گریهی خانوادهاش عذاب میشود که از گریه و شیون آنان خشنود بوده یا سفارش کرده و دستور داده باشد. چنان که در عصر جاهلیت رسم بوده این نظریهی امام خطابی است.
و برخی گفتهاند: مرده با خصلتهایی که بر او شیون میکنند عذاب میبیند. مانند: اینکه گاهی خانوادههای مرده میگویند: «ای وای! بر غم و اندوه، به سبب مرگ فلانی که انسان بزرگوار و شجاع و سخاوتمندی ... بود بر ما چیره شد، و صفات و خصلتهای فراوانی ذکر میکنند که او از این خصال در دعوت به اسلام و پیشرفت دین استفاده نکرده ولی در راه گناهان و معاصی بکار گرفته و به چیزهایی عذاب میشود که بر او گریه میکنند.
به هر حال نظریات دربارهی این مسئله فراوان است لیکن نظریهی اول که مرده به دلیل گریه و شیون خانوادهاش اندوهگین و دردمند میشود، به نظر من از همه قویتر است، به این ترتیب روشن شد که این حدیث ایرادی ندارد.
۳- حال به ابراز انزجار مؤلف از وجود این حدیث در «صحاح» بنگریم، او میگوید: «با این حال که این حدیث را سیده عائشه رد میکند همچنان در «صحاح» ثبت است». ما ابراز انزجار درباره حدیثی که سندش ضعیف است یا سندش بدلیل پوشیدگی و پیچیدگی مقبول است ـ آنطور که مؤلف تعبیر میکند- میپذیریم، ولی این متنی است که سیدنا عمر و دیگران مستقیم از رسول خداجروایت میکنند، چگونه در صحاح ثبت نباشد؟ و این ایرادی ندارد که در بخاری و مسلم وجود داشته باشد چه برسد به طبقات ابن سعد و دیگر کتابهای حدیث.
۴- حال باید پرسید که این حدیث: مرده با گریهی ... که سیده عائشه نفی میکند چه کسی روایت کرده است؟ و حدیث: «خداوند بر عذاب کافر به سبب گریهی خانوادهاش میافزاید را چه کسی روایت کرده است؟ ائمهای که حدیث سیدنا عمر و ابن عمرشرا روایت کردهاند، حدیث عائشهلرا نیز روایت کردهاند و این حدیث را در کنار آن ثبت کردهاند، این همان چیزیست که امانتداری علمی و شرعی اقتضاء میکند، به ویژه - همانگونه که ذکر شد ـ حدیثلمعنای جدیدی را بر معنای حدیث سیدنا عمر میافزاید و آن را توضیح میدهد.
۵- الفاظ این دو رایت با هم چه فرقی دارند؟ غزالی از حدیث: «مرده به گریهی خانوادهاش عذاب میبنید» اظهار تنفر کرده و حدیث: «کافر با گریهی خانوادهاش عذاب میبیند را ثابت دانسته، این دو حدیث با هم چه فرقی دارند؟
اگر ما بخواهیم هر حدیث را با چنین بهانههایی رد کنیم قطعاً برای ما جز اندکی از سنت باقی نخواهد ماند و چون حدیث را با توضیح ـ ابن تیمیه و طبری ـ چنان که گذشت تفسیر کنیم، ایرادی در آن نیست، و در غیر این صورت کمترین چیزی که میتوانیم بگوییم این است که هر یک از الفاظ را بر دیگری حمل کنیم و بگوییم منظور از «مرده عذاب میبیند ...» کافر است، آنطور که حدیث عائشهلدلالت دارد، اینگونه موارد علاوه بر سنت در قرآن فراوان است؛ خداوند میفرماید: ﴿قُتِلَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَآ أَكۡفَرَهُۥ ١٧﴾[عبس: ۱۷] «کشته باد انسان چه قدر کفر میورزد»!
و فرمودهی خداوند: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ ٦﴾[الإنفطار: ۶] «اى انسان! چه چیزى تو را به پروردگار بزرگوارت مغرور کرده است؟».
و فرمودهی خداوند: ﴿فَأَمَّا ٱلۡإِنسَٰنُ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ رَبُّهُۥ فَأَكۡرَمَهُۥ وَنَعَّمَهُۥ فَيَقُولُ رَبِّيٓ أَكۡرَمَنِ ١٥﴾[الفجر: ۱۵] «اما انسان هنگامى که خدا او را براى آزمایش گرامى مىدارد و نعمت مىبخشد، مىگوید: پروردگارم مرا گرامى داشت».
منظور از انسان از سیاق و سباق آیات فهمیده میشود که ـ همانطور که ـ مفسرین یادآور شدند ـ در آیات مذکور کافر است، در اینجا مانعی نیست که قصد خاص بر عموم اطلاق شود؛ و مانعی نیست که نصوص مطلق را بر مقید حمل کنیم؛ چنانکه در آیات آزاد کردن برده ـ تحریر رقبه ـ است و این قاعده در کتابهای اصول ثابت میباشد.
بنابراین میگوییم: حدیث سیده عائشه، حدیث سیدنا عمر را توضیح میدهد، و ایرادی هم وارد نیست. ما میگوییم حتی عذاب کافر بسبب شیون و گریهی خانوادهاش با مقیاسهای آقای غزالی سازگاری ندارد؛ زیرا چگونه در برابر عملی عذاب میبیند که از او سر نزده است. خود همین اشکال در اینجا نیز وارد است، جز اینکه حدیث را بر یکی از موارد فوق حمل کنیم، و این در حالی است که خداوند میفرماید: ﴿لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ٣٩﴾[النجم: ۳۹] «برای انسان چیزی جز تلاش خودش نیست».
و در آیهای که سیدتنا عائشه مودر استناد قرار داده میفرماید: ﴿وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۚ﴾[الأنعام: ۱۶۴] این عام است و هر انسانی را ـ حتی کافر را ـ در بر میگیرد، بنابراین ایرادی که شیخ از آن فرار میکرد بر حدیثی که ثابت میدانست نیز وارد است.
وانگهی: اهل فقه و اهل حدیث کجایند؟ بدون تردید سیدنا عمرساز بزرگان فقهاء صحابه و عظمای آنان است واز مدرسهی فقهیاش عبدالله بن مسعود رشد نمود و دانش و فقه را در کوفه انتشار داد، به همین دلیل احناف میگویند: اصل و ریشهی فقهی شان از عبدالله بن مسعود گرفته شده و مدرسهی فقهی احناف به مدرسهی رأی معروف است و همین مدرسه است که گاهی آن را آقای غزالی بنام «اهل فقه» اختصاص میدهد، پس داستان از چه قرار است؟!
[۳۹] ر.ک. نگرشی نو.../۴۷/۴۸/۴۹.