فصل اول: غزالی و مکتب عقلگرایی معاصر
بسیاری از خوانندگان که فرصت یافته تا همه یا برخی از نوشتههای غزالی را مطالعه کنند میپرسند: شیخ وابسته به چه مکتب (فکری) است؟ و محورهای فکریای که شیخ بر مبنای آن حرکت میکند، کدام است؟ لازم است این موضوع را مورد بحث قرار دهیم. به ویژه چنین بررسیهایی به خواننده جرأت و توان میبخشد تا در مقابل نوشتجات غزالی بایستد؛ زیرا زمانی که خواننده بتواند به اصول و اساس اعتراض کند طبیعی و منطقی است که بر فروعی که از آن اصول نشأت گرفته موافقت نخواهد کرد.
روشن است که شیخ تلاش کرده تا خود را در محدودهای معین قرار ندهد. و سعی داشته از نظریات مختلف آن را برگزیند که خود معتقد است یا تصور میکند به واقع نزدیکتر است. و این یا به سبب قوی بودن دلیلش بوده و یا به علت سازگار بودن با مسائل روز، و یا به هر سببی دیگر، با وجود آن برای بنده این امکان فراهم شد تا از خلال مطالعه و بررسی اکثر کتابهای او، بتوانم محور اصولی که وی در چارچوب آن حرکت کرده را مشخص کنم.
بسیاری از مردم غزالی را از پیروان مدرسهی عقلگرائی پنداشته و او را از فقهگرایان مدرسهی رأی میدانند؛ این تا چه حد دقیق است؟!
اولاً: لازم است اشاره شود که منظور از مدرسهی عقلگرایی چیست؟
بنده (عوده) میگویم: مدرسهی عقلگرایی به جهت فکری اطلاق میشود که تلاش میکند تا نصوص شرعی را با فرهنگ غربی معاصر سازگار کند. و آن به وسیلهی بکار بستن سلیقه و یا تأویل نصوص به سبک جدید که با اختراعات و اکتشافات صنعتی و مفاهیم موجود نزد غربیها در این عصر سازگار باشد. موضعگیری پیروان این مدرسه در برابر نصوص شرعی متفاوت است در این مدرسه البته در این که نصوص شرعی را اعم از نصوص اعتقادی، احکام و روایات را فراتر از حد مشروع تأویل کرده و معنای ظاهری آن را تغییر داده و نیز در رد روایاتی که قابل تأویل نیست، با هم مشترکند.