موضعگیری چهارم: اعلام مرگ (ص: ۳۰) [۴۰]
آقای غزالی میگوید: از جمله اموری که نیاز به فهم صحیح دارد. مسئلهی تحریم اعلام مرگ است: بخی دانشجویان نزد من آمدند و گفتند: احادیثی خواندند که بیانگر تحریم اعلام مرگ است از اینرو آنان اعلام مرگ، مردگان را ناپسند میدانند.
گفتم: آن اعلام مرگی ناپسند است که برای به رخ کشیدن مفاخر و کارهای نیک و بزرگ جلوه دادن افراد خانوادهها باشد. اما آنچه غیر از این باشد نه تنها اشکال ندارد، بلکه امری ناگزیر و لازمی است.
گفتند: آنچه ترمذی و ابن ماجه روایت کردهاند خلاف گفتهی تو است. از حذیفه نقل است که چون لحظهی مرگش فرا رسید گفت: «هرگاه مُردَم کسی را خبر نکنید، چون میترسم اعلام مرگ باشد. من از رسول خدا شنیدم که از اعلام مرگ نهی میکرد».
سپس میگوید: چه بسیارند روایاتی که امروزه در میان جوانان منتشر است و احکام زشتی از آنها استنباط میکنند هرچند میتوانیم سند آنها را با چشم پوشی بپذیریم ولی متن آنها صحیح نیست. [۴۱]
تفسیر و توضیح:
۱- اولین تذکر دربارهی اعلام مرگ اینست که روایات متعددی در منع اعلام مرگ نقل شده، و روایات دیگری وجود دارد که اعلام مرگ عملاً انجام شده و یکی از روایاتی که در منع از اعلام مرگ نقل شده حدیث حذیفه است که مؤلف به آن اشاره کرده بود. این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفت «حدیث حسن است» و در برخی چاپها «حسن صحیح» ثبت شده است، همانطور که گفته است این حدیث صحیح است و روایت دیگر حدیث ابن مسعود است که ترمذی روایت کرده و گفته است: «این حدیث حسن و صحیح است».
از روایاتی که در جواز اعلام مرگ نقل شده حدیثی «متفق علیه» است که ابوهریره روایت کرده به این شرح: «أن النبي جنعي النجاشي إلی أصحابه في الیوم الذي مات فیه فخرج بهم إلی المصلي وکبّر علیه أربعاً»یعنی: «پیامبر جخبر مرگ نجاشی را در همان روز که وفات نمود اعلام کرد و با یارانش به مصلی رفت و با گفتن چهار تکبیر بر او نماز غائبانه خواند».
این حدیث در جواز اعلام مرگ است؛ زیرا پیامبر جعملاً انجام داده، مانعی ندارد که هر یک از دو روایت را به حالت مخصوص بخود حمل نمود، زیرا علماء روایات منع و جواز اعلام خبر مرگ را تضعیف نکردهاند وروایات نهی را به خاطر روایات جواز اعلام مرگ ضعیف قرار ندادهاند بلکه هر یک از روایات را حمل بر وضعیت خاص کردهاند. واین شیوهی راسخان در علم وکسانیکه هریک از نصوص را بر چیزی خاص حمل کرده و هر موضوع را در پرتو تمام روایات اثبات یا رد میکنند، است. چنانکه امام شاطبی مفصلاً در این باره در کتاب «الإعتصام» و دیگر کتابهایش بحث کرده است؛ بنابر آنچه امام شاطبی گفته: میگوییم: «اعلام خبر مرگ بدلیل وجود مصلحت، مانند: نماز خواندن یا بخشیدن حقوقی که برمرده است یا شبیه اینها جایز است یا در صورتی که خبر نمودن مسئلهای عادی و عرفی بوده به قصد اعلام مرگ نباشد جایز است».
این نظریه جمهور است.
اعلام مرگی که به هدف افتخار و بر شمردن نیکیها و یا همراه با سر و صدا و آه و واویلا و یا شبیه اینها باشد، ممنوع است.
اگر بخواهیم شیوه رد را اینگونه در پیش گیریم چیزی از سنت باقی نمیماند، حتی در قرآن موارد زیادی وجود دارد که باید رد کنیم.
۲- اینکه آقای غزالی گفته است: برخی روایات در میان جوانان منتشر است و میگوید: «اگر با چشم پوشی از سند آن را بپذیریم، نمیتوانیم صحت متن آن را قبول کنیم».
ما میگوییم انگیزه و سببی برای چشم پوشی وجود ندارد؛ زیرا روایاتی که سند آن صحیح است، شایسته نیست در رد متن آن چون گاهی یک متن با متن روایت دیگر متعارض به نظر میرسد شتاب کنیم. این متنهایی که ظاهراً با هم تعارض دارند، در صورتی با هم سازگار و هم سو میشوند که هر حدیثی را بر وضعیت و حالتی خاص حمل کنند و این دروازهای گسترده است.
حتی برخی آیات قرآن چنان بنظر میرسد که مقداری با هم تعارض دارند، علماء تفسیر این تعارضها را دفع میکنند، چنانکه ابن عباس و دیگران در این زمینه نقل شده است. و شیخ شنقیطی در اینباره کتابی نوشته بنام «دفع إیهام الاضطراب عن آی الکتاب» و همین چیز در روایات پیامبر جهم وجود دارد، و این موجب تضعیف حدیث با حدیث دیگر به شرط صحیح بودن اسناد هر دو، نمیشود.
اگر نتوانیم بین دو حدیث متعارض هم سویی ایجاد کنیم، بدون اینکه راوی را مورد طعنه قرار دهیم، ممکن است یک حدیث ـ به شرط وجود دلیل ـ منسوخ شده باشد.
در این باره تألیفاتی وجود داردکه علماء در موضوع جمع بین روایاتی که به ظاهر با هم تعارض دارند نوشتهاند، مانند: نوشتههای امام طحاوی، و پیش از او امام طبری. و بسی اوقات چنان به نظر میرسد که یک حدیث با عقل یا واقعیت یا تاریخ یا شبیه اینها متعارض است، در این موارد بر انسان لازم است شتابزده حدیثی را تضعیف نکند بلکه به گفتهها و نوشتههای علماء و متخصصان مانند: ابن قتیبه، ابن تیمیه، ابن قیم، و ابن حزم و خطابی وکسان دیگر از شرح دهنده گان روایات رجوع نماید؛ زیرا چه بسا آنچه از معنای حدیث فهمیده، با رجوع به الفاظ متفاوت و سخن اهل علم؛ برای انسان آشکار شود که فهم او از حدیث درست نبوده است. اگر چنین نیست به ما بگوید: قاعدهی رد و قبول احادیث کدام است؟
یا آیا صحیح است که هرگاه عقل شخصی از فهم حدیثی ناتوان ماند، شتابزده آن را تکذیب و رد کند؟
آیا غزالی نمیداند که پیش از او کسانی برخی روایات کرامت را به بهانهی عدم سازگاری و توافق با عقل، ردکردهاند؟
چگونه میتوانیم با این وضعیت، پراکندگی وحرج و مرج را تثبیت کنیم؟ و در برابر رویکرد جسارت بر سنت و رد آن ایستادگی نماییم؟ و تهاجم به این صورت بدون قاعده و ضابطه مسئلهای بسیار خطرناک است.
اشارهی غزالی به موضوع شذوذ و علت قادحه در آخرین قسمت این مسئله سخنی بجا و بحثی علمیِ دقیق و مربوط به تحقیق در سندها و شناخت احوال راویان و اختلافشان بر اساتید و شیوخ است و روایت برخی از همین رهگذر ترجیح داده میشود.
[۴۰] نگرشی نو ... ۷۱ [۴۱] ر.ک نگرشی نو.../۷۲