موضعگیری ششم: اجبار دختران بر ازدواج(ص: ۳۲ـ۳۳)
آقای غزالی میگوید: «محدثان اتفاق نظر دارند که رسول خدا فرموده: زن بیوه تا زمانی که با او مشوره نشده و دختر باکره تا زمانی که از او اجازه نگرفتهاند، به عقد کسی در آورده نشوند. سپس میگوید: «با این وصف شافعیها و حنبلیها اجازه دادند که پدر دختر بالغ خود را به ازدواج با کسی که دوست ندارد، مجبورکند».
و میگوید: «بنظر من این دیدگاه، پیروی از سنتهایی است که به زن توهین روا میدارد و شخصیتش را تحقیر مینماید».
تعلیق و توضیح:
۱- اینکه گفته است: «محدثان اتفاق نظر دارند که حدیث: زن بیوه به نکاح داده نشود...» حقیقتاً نمیدانم منظورش چیست؟ به هر حال این حدیث را بخاری، مسلم، ترمذی، ابوداود و نسائی روایت کردهاند واین حدیث را به اصطلاح «شیخین»، روایت کرده و متفق علیه است و شاید قصدش همین باشد، هرچند «محدثان اتفاق نظر دارند» جملهای گسترده و بزرگ است.
۲- آنچه از شافعیها و حنبلیها نقل کرده قابل بررسی است زیرا از امام احمد در اینباره دو روایت نقل شده بر اساس یک روایت امام احمد میگوید: جایز نیست دوشیزهی بالغ بدون رضایت به نکاح داده شود، و قول راجح هم همین است، و نظریهی جمهور نیز همین بوده و گروهی از حنبلیها مانند: ابن تیمیه و ابن قیم و کسان دیگر همین نظریه را ترجیح دادهاند.
ولی قول شافعی [۴۳]در اینباره صحیح است، در کتاب «الأم۵/۱۸» امام شافعی یادآور شده که پدر میتواند دخترش را بدون رضایتش به نکاح بدهد، و در این باره بحثی طولانی نموده است، به هر حال این اجتهادی است خطا و صواب در آن راه دارد.
در مسئلهی ازدواج باکره (دوشیزه) صحیح همان است که ابن قیم نوشته و غزالی در همین بحثش مطرح کرده است. یعنی جایز نیست دختر باکره بدون رضایت به ازدواج کسی داده شود و سرپرست دختر پدر یا هرکس دیگر باشد، حق ندارد او را بدون رضایتش به ازدواج کسی بدهد.
ابن قیم میگوید: «ما فرمان خدا را در همین نظریه میدانیم و نظریهی دیگری نداریم و این موافق با امر و نهی و قواعد شریعت و مصالح امت رسول الله جاست» و در این باره مفصلاً بحث کرده است. [۴۴]
وانگهی غزالی در این بحث گفته: «این نظریهی حنبلیها و شافعیها پیروی از رسومی است که به زن اهانت روا میدارد و شخصیتش را تحقیر میکند».
می گویم: ائمهای که این نظریه را گفتهاند، همانطور که گفته شد، مجتهد هستند و دلایلی مورد استناد قرار دادهاند واز برجستهترین آنها این وایت است که سیدنا ابوبکر دخترش عائشه را به ازدواج رسول الله داد و در روایات ذکر نشد که از او اجازه گرفته باشد.
این استدلالی است که امام شافعی با استناد به آن در بحثی که اشاره شد در کتاب «الأم» مفصلاً بحث نموده هرچند این اجتهاد ترجیح داده نشده است.
وقتی پدر حق ندارد کمترین چیز از اموال دخترش تصرف کند، چگونه میتواند در زندگی و شرم گاهش بدون رضایت وی تصرف کند؟
با اینکه این نظریه، نظریهای ضعیف و بیپایه است ولی او هر دلیل را هرچند دلیلی بیپایه باشد، مورد استناد قرار میدهد!!
بین اجتهادی که با استناد به دلیلی مطرح شده و بین سخن بیپایهای که میگوید این نظریه به پیروی از رسوم که زن را مورد اهانت قرار میدهد و شخصیت زن را تحقیر میکند، تفاوت بزرگی وجود دارد!!
.... در چند صفحهی قبل، دقیقاً صفحه ی: ۱۱ از همین کتاب مؤلف برخی جوانانی را که شتابزده به ائمه طعن میزنند مورد انتقاد قرار داده بود.
و میگفت: «شگفت انگیز نیست که از جوانکی بشنوی که میگوید: امام مالک، حدیث استفتاح و سنت بودن استعاذه را بلد نبوده و اهمیت بسم الله را درک نکرده، و بدون اینکه دو سلام را کامل بدهد، از نماز خارج میشود، بنابراین او از سنت بیخبر است».
در اینجا غزالی از برخی نوجوانان انتقاد میکند زیرا در مورد امام مالک چنین حرفی زدهاند و نیز میگوید: «ممکن است از جوانک دیگر شنیده شود که در مورد امام ابوحنیفه بگوید: قبل و بعد از رکوع «رفع الیدین» نمیکند و به پیروانش سفارش میکند که پشت سر امام حرفی از قرآن نخوانند وچه بسا پس از لمس کردن زن، بدون وضوء، نماز بخواند پس بدون وضو نماز میخواند با این وصف این یک نفر دیگر است که از اسلام بیخبر است».
آقای غزالی در تعلیقی، در مورد این جوانان و شتابزده طعنه زدنشان به ائمه میگوید: «مسلمانان به مسلکهای این جوانان نگاه میکنند و سخنانشان را ناپسند میدانند و آنان را لعن میکنند».
و سپس میگوید: «فهم عامیانه وکودکانه نسبت به عقاید و قوانین گسترش یافته است».
پیشتر گفته شد که امثال این سخنان از برخی جوانان بدون تردید اشتباه است. و من در دروس بلوغ المرام اندکی در اینباره بحث نمودهام، هرچند آقای غزالی بر حسب عادتش در نقل چنین موارد، مبالغه میکند، مگر شما ـ غزالی ـ معتقد نیستید که شایستهتر این است، جوانان را چنان تربیت کنیم که در گفتارشان ائمه و بزرگان مذاهب ودیگران را مورد احترام قرار داده و از زحمات شان قدردانی کنند ودر آنچه به خطا رفتهاند آنها را معذور بدانند و از طعنه زدن به اینکه آنان در پی رسوم و سنتهای کهنه ومنافی اسلام بودهاند بپرهیزند. شگفتانگیز نیست اگر جوانان چنین بگویند؛ زیرا ما مشاهده میکنیم که هرگاه یکی از علمای بزرگ و یا فقهای مجتهد، مخالف نظریهی غزالی داشته باشد، آنها را به سطحی نگری، دروغ گویی و رفتن به دنبال رسوم و عادتهای اجتماع و سنتهای جاهلیت متهم میکند!!
۳- بار دیگر سوال ما اینست که: در این بحث اهل فقه و اهل حدیث کجا هستند؟ آنان که بدنبال رسوم و سنتهای جاهلی هستند که به زن اهانت میکند ـ و به تعبیر غزالی ـ شخصیتی زن را تحقیر مینماید، آیا از فقهایند یا اهل الحدیث؟ یا از دستهی سومی هستند؟
[۴۳] قابل ذکر است که بین امام شافعی و همه شافعیان ـ چنانکه غزالی گفته است ـ تفاوت بسیار بزرگی است. (مترجم) [۴۴] ر. ک. به زاد المعاد ـ ۵/۹۶ـ