مصائب صحابه رضي الله عنهم

فهرست کتاب

۲- حضرت خباب بن الارتس:

۲- حضرت خباب بن الارتس:

در تعذیب و آزار، ابتلا و مصیبت، و بعد از حضرت بلال نوبت حضرت خباب است، ایشان خیلی قدیم الاسلام هستند.

(الف) حضرت عروه بن زبیربمی‌فرماید: «حضرت خباب بن الارت از آن مؤمنین مستضعفین است که در مکه عذاب و شکنجه داده می‌شدند تا از دین خود منصرف شوند» [۷۲].

(ب) ابن سعد به سند خود از امام شعبی روایت می‌کند که روزی حضرت خباب بن الارتس به خدمت امیرالمؤمنین حضرت عمر بن الخطابس حاضر شد، حضرت فاروقس وی را بر مسند خود نشاند و فر مود: در روی زمین کسی شایسته‌تر از وی برای این مسند نیست، حضرت خبابس پرسید: ای امیرالمؤمنین! آن کیست؟ حضرت عمرس گفت: بلال است، حضرت خبابس گفت: ای امیرالمؤمنین او شایسته‌تر از من (برای این مسند بنا به گفتۀ شما) نیست، زیرا در آن موقع که مشرکان بلال را اذیت می‌کردند برای او حمایت و دفاع‌کننده پیدا می‌شد، ولی برای من هیچ نجات‌دهنده‌ای نبود، روزی ستمکاران:

«أخذوني وأوقدوا لي نارا ثم سلقوني فيها ثم وضع رجل رجله على صدري، فما اتقيت الأرض أو قال: برد الأرض إلا بظهري، ثم كشف عن ظهره فإذا هو قد برص» [۷۳].

مرا گرفته، و برای من آتش افروختند، و مرا بر روی آتش به پشت خواباندند یکی، بر سینه‌ی من پای خود را گذاشت (تا حرکت نکند) تا موقعی که زمین زیر پشت من سرد شد، سپس پیراهن خود را از کمر خود بالا زد، دیدند که بمانند لکه‌های برص [۷۴](پیسی) سفید شده است.

(ج) علامه ابن عبدالبر به سند خود از شعبی روایت می‌کند که حضرت عمرس از حضرت خبابسدربارۀ ستم‌های مشرکان سؤال کرد، در جواب گفت: ای امیرالمؤمنین کمر مرا ملاحظه بفرمائید، چنان‌که حضرت عمرس کمرش را نگاه کرد «فَقَالَ: مَا رَأَيْتُ كَالْيَوْمِ»فرمود: من تا امروز چنین منظره‌ای را ندیده‌ام، حضرت خباب فرمود: برای من آتشی افروخته شد و مرا کشان کشان بر روی اخگرها انداختند «فما أطفأها إلا ودك ظهري» [۷۵]آتش را چیزی جز چربی کمر من خاموش نکرد.

(۶) حضرت شاه معین الدین احمد ندوی رحمه الله می‌نویسد: «حضرت رحمة للعالمین در این عالم کس مپرسی تألیف قلب و دلجوئی می‌فرمود، ولی آقایش بقدری سنگدل بود که برای وی این قدر پشتوانه را هم تحمل نمی‌کرد، بلکه به طور سزا آهنی را در آتش گرم کرده سرش را با آن داغ داد» [۷۶].

[۷۲] طبقات، تذکرة خباب، ص ۱۶۵. [۷۳] حواله فوق. [۷۴] پیسی، مرضی است که لکه‌های سفید روی پوست بدن تولید می‌کند. [۷۵] استیعاب ترجمه خباب. [۷۶] مهاجرین، ص ۲۹۸، ج ۲، بحواله اسدالغابه.