اذیت با زبان:
(همانطور که قبلاً گفته شد – مترجم) اذیت و شکنجه دو نوع است: یکی جسمانی، دوم: زبانی. به همان نسبت که وجود اطهر به مصائب و سختیهای گوناگون مبتلا شد، همچنین با بدزبانی و بدکلامی و طعن و تشنیع، بهتان، افترأ، سب، شتم، هجو و مذمت، قلب پاک آن حضرتصرا شدیدترین اذیت و آزار رسانیدند در ذیل منظرۀ دردناک این آزار روحانی را ملاحظه بفرمائید.
۲۵. امام ابن هشام/مینویسد: نضر بن حارث یکی از شیاطین قریش بود و از کسانی بود که رسول اکرمصرا اذیت میکرد و آتش عداوت در قلبش روشن بود، وی به (حیره) رفت در آنجا حکایات رستم و اسفندیار را یاد گرفت و چون باز آمد، هرگاه که آن حضرتصدر مجلس نشسته، ذکر خدا را میکرد و مردم را از عذاب الهی میترساند، پس از فراغت از مجلس برمیخاست او به جای آن حضرت مینشست و میگفت:
«إنا والله يا معشر القريش أحسن حديثا منه فهلم إلى فأنا أحدثكم أحسن من حديثه».
«ای جماعت قریش! قسم به خدا من از وی شیرین کلامتر به سوی من بیائید، من برای شما بهترین داستانها و چیزها که به مراتب از کلام و اندرزهای او بهتراند، خواهم گفت».
سپس داستان پادشاهان فارس، رستم و اسفندیار را بیان میکرد و میگفت: محمدصکی میتواند کلامی شیرینتر از کلام من بیان کند [۵۱].
۲۶. وقتی که رسول اللهصدر مجلس مینشست و مردم را به سوی خدا دعوت میکرد، و قرآن تلاوت میکرد و قریش را از عذاب الهی و روز واپسین میترساند، پس از این که آن حضرت از مجلس برمیخاست و تشریف میبرد، نضر بن حارث به جای آن حضرت مینشست و داستانهای رستم و اسفندیار و سلاطین فارس را برای مردم بیان میکرد، و سپس میگفت: به خدا سوگند سخنان محمدصاز سخنان من بهتر نیست».
«وما حديثه إلا أساطير الأولين اكتتبها كما اكتتبتها».
«سخنانش، جز افسانههای ملل گذشته چیز دیگر نیست آن را نوشته است همانطور که من نوشتهام».
در نکوهش وی این آیاتِ قرآن نازل شد:
﴿وَقَالُوٓاْ أَسَٰطِيرُ ٱلۡأَوَّلِينَ ٱكۡتَتَبَهَا فَهِيَ تُمۡلَىٰ عَلَيۡهِ بُكۡرَةٗ وَأَصِيلٗا ٥﴾[الفرقان: ۶].
﴿وَيۡلٞ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖ ٧﴾[الجاثیة: ۷] [۵۲].
۲۷. امیه بن خلف چون حضرت رسول اکرمصرا میدید، علناً سب و شتم میگفت، چنانکه خداوند متعال دربارۀ وی نارل فرمود: ﴿وَيۡلٞ لِّكُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ ١﴾ [۵۳].
۲۸. سهیل از آن دشمنان اسلام بود، که مسلمانشدن دیگران را تحمل نمیکرد، پس به قول آنها دخول این بدعت را در خانۀ خود (مسلمانشدن پسرانش حضرت عبدالله و حضرت ابو جندلب– مؤلف) چگونه میتوانست با چشم خود ببیند؟ چنانچه گسترش روزافزون اسلام بر عداوت وی افزود، و برای ریشهکنساختن اسلام از هرگونه کوششی دریغ نمینمود، و در مجالس عمومی برای مخالفت اسلامی سخنرانی و علیه رسول اکرمصسمپاشی میکرد، جاننثاران اسلام نتوانستند این رویۀ معاندانه را تحمل کنند، حضرت عمر فاروقس از فرط عصبانیت بیتاب شد و از رسول اکرمصاجازه خواست تا ثنایای (دندانهای جلو – مترجم) سهیل را بشکند که دیگر نتواند خلاف آن حضرت سخنرانی کند، ولی رحمت عالمصفرمود: «بگذار ممکن است روزی به خود آید» [۵۴].
۲۹. سب و شتم:
ابن اسحاق میگوید: قریش رسول اکرمصرا به نام مُذَمَّم صدا میکردند «ثُمَّ لَيُسَّبُوْنَهْ»، سپس آن حضرت را سب و شتم میگفتند، آن حضرتصمیگفت: آیا شما از این تعجب نمیکنید که خداوند متعال چگونه مرا از بد زبانی قریش محفوظ کرده است؟
«يَسُّبوْن ويَهْجُوْنَ مُذمَّماً «وَأَنَا مُحَمَّدٌ»آنها مذمم را هجو میکنند و دشنام میدهند و من محمد هستم [۵۵]. (ج)
۳۰. شیخ الاسلام مینویسد: حضرت زبیرس میگوید: حضرت طلیبس اولین کسی است که در اسلام برای نصرت و حمایت رسول اکرمصخون مشرکی را ریخت، وی عوف بن صبره سهمی را دید که رسول اکرمصرا دشنام میدهد، او را با استخوان جمجۀ شتر زد و مجروح ساخت [۵۶].
۳۱. «هجو و مذمت»
مشرکان با شاعران خود در آزار رسانیدن به رسول اکرمصو یاران گرامیاش هیچ کوتاهی نمیکردند، چنانکه عبدالله بن زبعری که بنا به گفتۀ علامه ابن عبدالبر نغزگوترین شاعر قریش بود، در مخالفت رسول اکرمصو اصحابش به وسیلۀ اشعار خود بینهایت سخت و شدید بود.
«كَانَ مِنْ أَشَّد النَّاس عَلَى رَسُوْل اللّه صلى الله عليه وسلم وأَصْحَابِهِ بِلِسَانِهِ وَنَفْسِهِ وَكَانَ مِنْ أَشْعَرِ النَّاسِ وَأَبْلَغِهِمْ» [۵۷].
۳۲. علاوه بر مردان، زنان هم در اهانت محبوب خداصو سلم پیشگام بودند، زنهای بازاری، اشعاری هجوآمیز در شأن آن حضرتصمیسرودند.
(الف) عبدالله بن خطل دو کنیز بدکار داشت که در بازارها رفته و اشعار هجوآمیز علیه آن حضرتصمیسرودند [۵۸].
(ب) «قریبه و قرتنا» این هردو کنیزان ابن خطل بودند، و قدرت سرودن اشعار را داشتند که در هجو رسول اکرمصشعر میسرودند [۵۹].
ابن هشام و ابن سعد عوض «قرتنا» «فرتنا» نوشتهاند.
(ج) ابن اسحاق میگوید: ابن خطل دو کنیز شاعره داشت این هردو در هجو رسول اکرمصشعر میسرودند [۶۰].
۳۳. القاب ناشایسته
در این مورد قرآن شهادت میدهد که مشرکان مکه رسول کریمصرا با القاب نازیبا ملقب ساخته لقب میدادند و آن حضرتصرا ساحر، شاعر، کاهن، مجنون میگفتند، العیاذ بالله تعالی. ابن اسحاق میگوید:
«رَمُوْهُ بِالشِّعْرِ وَالسِّحْرِ وَالْكَهَانَة وَالْجُنُوْنِ» [۶۱].
اوباشان قریش آن حضرت را به شاعری، جادوگری، و کهانت و دیوانگی منسوب کردند (لعنهم الله).
این بود دورنمای مختصری از سرگذشت مظلومیت دردناک ذات پاکی که بر کائنات عالم به صورت ابر رحمت بارید، شخصیتی که لقب مخصوصش «رحمة للعالمین» «ص» است.
خلاصه این که بر رسول اکرمصهرگونه اذیت و آزار، جسمی و روحی، بدنی و قلبی رسانیده و روا داشته است، اذیت و آزارهائی چنان شدید که از تصورش تمام وجود انسان مشمئز میگردد.
صلی الله عليه وآله وأصحابه وسلم
[۵۱] سیرت ابن هشام، ص ۳۲۱، ج ۱. [۵۲] سیرت ابن هشام، ص ۳۸۳، ج ۱. [۵۳] البدایة والنهایة، ص ۸۸، ج ۳. [۵۴] مستدرک حاکم، ص ۲۵۲، ج ۳. و سیر الصحابه، ص ۹۷، ج ۴. [۵۵] سیرت ابن هشام، ص ۳۸۲، ج ۱. [۵۶] اصابه. [۵۷] استیعاب، ترجمه عبدالله بن زبعری. [۵۸] مهاجرین، ص ۲۸۴، ج ۲. [۵۹] اصح السیر، ص ۳۱۰. [۶۰] سیرت ابن هشام، ص ۵۲، ج ۴، فتح مکه. [۶۱] سیرت ابن هشام، ص ۳۰۸، ج ۱.