مصائب صحابه رضي الله عنهم

فهرست کتاب

۱- حضرت عروه بن مسعودس:

۱- حضرت عروه بن مسعودس:

حضرت عروه بن مسعود ثقفیس سردار طائف و رئیس قوم بود، در تفسیر آیۀ کریمه ﴿وَقَالُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنَ ٱلۡقَرۡيَتَيۡنِ عَظِيمٍ ٣١(یعنی کافران می‌گفتند که چرا این قرآن بر شخص عظمیی از بزرگ‌مردان این دو شهر فرستاده نشد؟) حضرت قتاده می‌گوید که منظورشان از «قریتین» مکه و طائف است و از رجل عظیم در مکه ولید بن مغیره و در طائف عروه بن مسعود ثقفی منظورشان بود [۲۱۱].

الف- امام ابن سعد روایت می‌کند که عروه بن مسعود در ماه ربیع الاول سال (۹ هـ) در مدینه به خدمت رسول اکرمصرسید و مسلمان شد «فسُرَّ رسول الله صلى الله عليه وسلم بإِسلامه»رسول اکرمصاز مسلمان‌شدن وی خوشحال شد.

بعد از چند روز حضرت عروه از رسول اللهصاجازه خواست تا به نزد قوم خود برگردد و آن‌ها را به سوی اسلام دعوت و تبلیغ نماید، آن حضرتصبه وی گفت: چون تو آن‌ها را به سوی اسلام دعوت کنی آن‌ها تو را به قتل می‌رسانند – حضرت عروهس گفت: (آن‌ها تا اندازه‌ای به من احترام می‌گذارند و از من تعظیم و توقیر به عمل می‌آورند) که اگر من خوابیده باشم آن‌ها مرا بیدار نخواهند کرد، و از مدینه حرکت کرده و در وقت عشأ به طائف رسید و در خانۀ خود وارد شد، مردان قبیله ثقیف برای عرض سلام به خدمت سردار خود حاضر شدند، و بر حسب مراسم زمان جاهلیت به وی سلام کردند، حضرت عروهس آن‌ها را از این نحو سلام‌گفتن منع کرد و گفت طبق سلام اهل بهشت سلام بکنید (یعنی السلام علیکم ورحمة الله وبرکاته بگوئید) آنگاه قوم علیه وی شوریدند و او را شدیداً مورد ایذأ و تکلیف قرار دادند، اما حضرت عروهس صبر و تحمل را پیش گرفت، مردم از نزد وی بلند شده رفتند و در باره‌اش به مشورت پرداختند، تا این که همان جا برای نماز فجر اذان گفت: «فخرجت إليه ثقيف من كل ناحية»قبیله ثقیف بر وی شوریده و از هرسو به طرف وی حرکت کرده بر او تیراندازی کردند و حضرت عروه به درجۀ رفیع شهادت نائل شد، چون اطلاع این جریان به بارگاه حضرت رسول اکرمصرسید فرمود: «مثل عروة مثل صاحب ياسين دعا قومه إلى الله فقتلوه»یعنی عروه بمانند شخصی است که ذکرش در سورۀ یاسین شده است که او قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد، و قوم او را به شهادت رساند [۲۱۲].

ب- طبرانی و حاکم نیز همین مطلب را در کتاب‌های خود روایت کرده‌اند [۲۱۳].

ج- علامه ابن عبدالبر از امام ابن اسحاق نقل می‌کند که حضرت عروه در میان قوم خود محبوب و مطاع بود، به منظور دعوت قوم به سوی اسلام از مدینه به طائف آمد و به این توقع که «ان لا يخالفوه لمنزلته فيهم»شاید مردم به خاطر منزلت و احترامی که در میان قوم دارد با او مخالفت نمی‌کنند دین خود را اظهار و آشکار نمود، چون به نزد قوم آمده.

«وقد دعاهم إلى دينه رموه بالنبل من كل وجه فأصابه سهم فقتله» [۲۱۴].

و آن‌ها را به دین اسلام دعوت نمود – از هر سو او را هدف تیرها قرار داند پس تیری به وی اصابت کرده وی را کشت.

[۲۱۱] استیعاب و اصابه، ترجمه حضرت عروه بن مسعودس. [۲۱۲] طبقات، ص ۵۰۳، ج ۵ واصبه ذکر حضرت عروه. [۲۱۳] حیات الصحابه اردو، ص ۲۰۳، ج ۱. [۲۱۴] استیعاب ذکر حضرت عروه.