مقدمۀ مترجم
الحمد لله، المتفرد المتوحد بالعظمة والجلال، عالم الغيب والشهادة الكبير المتعال، ونشكره على نعمة المتداومة المتعاقبة علينا بالغدو والآصال، اللهم صل وسلم وبارك على سيد الوجود، سيدنا محمد نبي الرحمة وسيد الأمة، المستغني عن جميع المادحين في الجمال والكمال وعلى آله الطبيين، وصحابته الأكرمين من المهاجرين والأنصار، الذين بذلوا غاية جهودهم الممكن، في نشر الدعوة الإسلامية بتضحية الأنفس والآهلين والأموال، الذين لم يفتروا عن عبادة ربهم في أي حال ولم يتقاعدوا عن المكابدة والمجاهدة والقتال، وناضلوا في سبيل خالقهم حق النضال حتى أرتفعت ألوية التوحيد وخفقت رايات الإسلام واهتزت أعلام الشريعة المحمدية في بطون الأودية وعلى قلل الجبال، اللهم ارض عنهم جميعاً رضا دائماً سرمداً أبدياً، لا يزول ولا يزال، وارزقنا الاهتدأ بهديهم و الاقتدأ بسيرتهم الكريمة في جميع الخصال وصالح الأعمال، وارض عنا بفضلك وكرمك يا ذالمن والجود والنوال ويا من تنزهت وتقدست وتعاليت عن الحدوث والنقص والزوال.
اما بعد! هزار و چهار صد سال پیش، زمانی که دنیا در گرداب ظلمتهای کفر و ضلالت، و در امواج متلاطم طوفان شرک و جهالت، سفاهت و انواع گمراهیها سقوط کرده بود، و فرزندان آدم÷راه روشن انسانیت را فراموش کرده، آیین آدمیت را پس پشت انداخته بودند، ظلمت کفر و شرک و جهالت جهانهستی را از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب فرا گرفته بود، ناگهان از میان کوههای سر به فلککشیدۀ سرزمین بطحا، آفتاب عالمتاب رشد و هدایت، و خورشید درخشان رسالت، با اشعۀ عالمگیرش بر افق عالم طلوع کرده، جهان بشریت را با آیین انسانیت آشنا، و ظلمتکدۀ دنیا را تحت الشعاع انوار نبوت قرار داده منور ساخت.
ای مکه را ز یُمن قدوم تو صد شرف
وی مروه را، ز مقدم پاک تو، صد صفا
بطحا زنور طلعت تو، یافته فروغ
یثرب زخاک پای تو با رونق و فزا
و در مدت کوتاهی نوع انسانی را از حضیض پستی به اوج سربلندی و معراق ترقی و تعالی عروج داد، و در مکتب اسلام شاگردان عدیم المثالی را تربیت کرده به جامعۀ انسانیت تحویل داده که دست تاریخ بشر از آوردن نظیرشان قاصر و کوتاه است و تا ابد کوتاه خواهد بود.
از دم سیراب آن امی ص لقب
لاله رست در ریگ صحرای عرب
دشت پیمایان ز تاب یک چراغ
صد تجلی از علوم اندر دماغ
نوع انسان را پیام آخرین
حامل او رحمة للعالمین
ارج میگیرد از و نا ارجمند
بنده را از سجده سازد سربلند
این شاگردان رشید مکتب اسلام و مدرسۀ قرآن، کسانی هستند که در اصطلاح دین مبین برایشان لقب ارزندۀ «صحابی» که مفرد کلمه «اصحاب» است درنظر گرفته شده است، یعنی «یاران، یاوران»، همراهان و همکاران و همنشینان حضرت رسول رحمت و نبی ختمی مرتبتص.
این صحبت و همنشینی همان رتبۀ بلندپایه، سعادت عظیمهای است که خداوند متعال جز آنان نصیب احدی از جهانیان نفرموده است، و از میان تمام خلایق از دورۀ آدم تا زمان خاتمصبرای همشینی و همکاری آن ناجی عالم بشریت در پیشبرد و ادامۀ برنامۀ رسالت و تداوم حرکت نبوت غیر از آنان کسی دیگر را لایق و شایسته ندیده است، از ازل تا ابد برای معیت آن حضرتصتنها آنان انتخاب شدند، و در این معیت چنان با ذات حضرتش قرین و متصل قرار داده شدند که اذیت و آزار آنها موجب اذیت و آزار شخص رسولص، و رعایت ادب و احترام آنان رعایت ادب و احترام شخص رسولصمحسوب گردید، دشمنیشان دشمنی رسول، و مستوجب لعن و نفرین گردیده است، چنانکه در این آیۀ قرآن مجید به آن سوی اشاره موجود است:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩﴾[الفتح: ۲۹].
«محمد پیامبر خداست، و آنان که همراه اویند سختند بر کافران، و با یکدیگر مهربانند، ایشان را رکوعکننده و سجدهکننده مییابی، فضل و خشنودی را از خداوند میطلبند، نشانۀ صلاح آنان در چهره شان از اثر سجود پیداست، این است توصیف آنان در تورات، و اما توصیفشان در انجیل این است، ایشان مانند زراعتی هستند که برآورد گیاه سبز خود را پس قوی ساخت آن را، سطبر شد پس برقرار یافت بر ساقهای خود زراعتکنندگان را به شگفت آورد که به خشم آرد خدای تعالی (به سبب دین ایشان) کافران را، وعده داده است خدا از ایشان کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وعدۀ آمرزش و مزد بزرگ را داده است».
و رسول اکرم جنیز شخصاً ارشاد میفرماید:
۱- «اللَّهَ، اللَّهَ فِي أَصْحَابِي، لاَ تَتَّخِذُوهُمْ غَرَضاً بَعْدِي فَمَنْ أَحَبَّهُمْ فَبِحُبِّي أَحَبَّهُمْ وَمَنْ أَبْغَضَهُمْ فَبِبُغْضِي أَبْغَضَهُمْ وَمَنْ آذَاهُمْ فَقَدْ آذَانِي وَمَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى وَمَنْ آذَى اللَّهَ يُوشِكُ أَنْ يَأْخُذَهُ» [۱].
«در حق یاران من از خدا بترسید، و ایشان را بعد از من هدف (ملامت و مذمت) قرار ندهید، پس کسی که دوست میدارد ایشان را، به دوستی من ایشان را دوست میدارد، و کسی که ایشان را دشمن میدارد، پس به دشمنی من ایشان را دشمن میدارد، و کسی که آنها را برنجاند، یقیناً من را رنجانیده است، و کسی که خدا را برنجاند، نزدیک است خدای تعالی او را گرفته عذاب دهد».
۲- «إن الله أختارني، وأختار لي أصحابي، فجعلهم أنصاري، وجعلهم أصهاري وإنه سيجئيي في آخر الزمان قوم، فينقصونهم، ألا فلاتوا كلوهم ألا فلا تشاربوهم إلا فلا تناكحوا هم إلا فلا تصلوا عليهم، عليهم حلت اللعنة» [۲].
«همانا خداوند مرا برگزیده است، و برای من اصحاب مرا نیز برگزیده و آنان را یاوران و وصلتکاران من قرار داده است، و هرآینه در آخر زمان پیدا قومی خواهد شد که در شأن آنها عیبجوئی خواهد کرد، مواظب باشید با آنها نخورید، و با آنها ننوشید، و وصلت نکنید و بر مردههایشان نماز جنازه مگذارید، بر آنها نفرین و لعنت واقع شده است».
۳- «إن الله أختارني، وأختار لي أصحاباً، وأختار لي منهن أصهارا وأنصاراً فمن حفظني فيهم حفظه الله، ومن آذاني فيهم أذاه الله» [۳].
«خداوند مرا از میان بندگانش برگزیده است، و یارانی برای من که از میان آنها تعدادی و صلتکار، و تعدادی را یاور برای من برگزیده است، هرکس احترام مرا دربارۀ آنان نگهدارد، خداوند او را نگاه خواهد داشت، و هرکس دربارۀ آنها مرا آزار دهد خداوند آزارش خواهد داد».
۴- «مَنْ سَبَّ أَصْحَابِي فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ» [۴].
«کسی که یاران مرا دشنام دهد بر او لعنت خدا نازل باد».
همانطور که قرآن مجید معجزۀ رسول اکرم جقرار داده شده است، و تمام جهانیان تا ابد از آوردن نظیر یک سورهاش هم عاجز شدهاند، تقدس و عظمت اصحاب پیامبر گرامی÷نیز معجزۀ آن حضرت قرار داده شده و تمام ادوار قبلی و بعدی، از عرضهنمودن نظیر و مانند آنان عاجز گردیدهاند.
زیرا تربیت چنین افرادی بیمثال، از صدیقان، شهداء و صالحان و مجاهدان فی سبیل الله با نثار جان، مال، و ترک پدران و فرزندان و خویش، تبار و خانواده، فامیل، هجرت از ملک و وطن، تحمل مشقتهای جانگداز، در راه رضای خداوند متعالف، استقبال انواع مصائب و آلام، شکنجهها و ناملایمات با کمال فراخ دلی و حماسه آفرینیهای افتخارآمیز تاریخی اسلام، در هیچ عصر و زمانی از اعصار و از منۀ گذشته و آینده به منصۀ وجود آورده نشده، و به وجود آورده نخواهد شد، و این نوع تربیت جز در مکتب انسانساز محمد جکه زیر نظر مستقیم ذات رب العالمین انجام گرفته است، در هیچ مکتب دیگری از ازل تا ابد میسر نبوده و نخواهد بود – چنانکه آیههای زیر بدان اشاره دارند:
(۱) ﴿وَأَلۡزَمَهُمۡ كَلِمَةَ ٱلتَّقۡوَىٰ وَكَانُوٓاْ أَحَقَّ بِهَا وَأَهۡلَهَاۚ﴾[الفتح: ۲۶]. «و ایشان را به توحید ثابت نگهداشت، و سزاوار و اهل آن (نیز) بودند».
(۲) ﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ ٱمۡتَحَنَ ٱللَّهُ قُلُوبَهُمۡ لِلتَّقۡوَىٰۚ﴾[الحجرات: ۳]. «اینان کسانیاند که الله دلهایشان را برای ظهور تقوی آزموده است».
(۳) ﴿وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ حَبَّبَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡإِيمَٰنَ وَزَيَّنَهُۥ فِي قُلُوبِكُمۡ وَكَرَّهَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكُفۡرَ وَٱلۡفُسُوقَ وَٱلۡعِصۡيَانَۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلرَّٰشِدُونَ ٧﴾[الحجرات: ۷]. «ولیکن خداوند ایمان را به سوی شما محبوب گردانیده، و آن را در دلهای شما آراسته کرده است، و کفر، فسوق و عصیان را نزد شما منفور گردانیده است، و این جماعت راهیافتگانند».
(۴) ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ لِيَزۡدَادُوٓاْ إِيمَٰنٗا مَّعَ إِيمَٰنِهِمۡۗ﴾[الفتح: ۴]. «او همان ذاتی است که اطمینان را در دلهای مؤمنین نازل کرد، تا ایمانی به ایمانشان بیفزاید اضافه گردد».
(۵) ﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقّٗاۚ﴾[الأنفال: ۴]. «آنها مؤمنان واقعی و برحق هستند».
(۶) ﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَۖ وَٱلشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمۡ﴾[الحدید: ۱۹]. «آنها راستگویان (و درست ایمانان) و گواهان به نزد پروردگارشان هستند».
و آیات بسیار دیگر و احادیث ذکرشدۀ فوق و صدها حدیث دیگر، شاهد این مراقبت مستقیم الهی در تبیت ایمانی و اخلاقی و عملی آنها میباشند.
آنها برای تمام مسلمانان دورههای بعد از خود، به عنوان بهترین و کاملترین نمونه و شایستهترین الگوی ایمان، اخلاق، عمل صالح، سیاست دین و دنیا، تشکیل مجتمع صالح انسانی، بینانگذاری حکومت اسلامی، تبلیغ اسلام و تشیید احکام از سوی خداوند ذوالجلال معرفی شده، ایمان و روش آنها محک قبول یا رد ایمان و روش هر مدعی ایمان و عمل قرار داده شده است.
آیۀ کریمه ﴿فَإِنۡ ءَامَنُواْ بِمِثۡلِ مَآ ءَامَنتُم بِهِۦ فَقَدِ ٱهۡتَدَواْۖ وَّإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا هُمۡ فِي شِقَاقٖۖ﴾[البقرة: ۱۳۷].
پس اگر ایمان آوردند به مانند آن چه شما به آن ایمان آوردید، یقیناً هدایت یافتند و اگر روگردانی کردند، پس همانا آنان در مخالفت هستند،
شاهد این مدعا میباشد.
و نسبت به ایمان و اعمال کسانی که در روش ایمانی و عملی خود از آنان پیروی مینمایند تضمین رضاء الهی اعلام شده است، چنانکه آیۀ قرآنی و احادیث نیز دلیل این مطلب میباشند.
﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ﴾[التوبة: ۱۰۰].
«و کسانی که آنان را بخوبی و خلوص پیروی کردند خداوند از آنان راضی شده است و آنان نیز از وی راضی خواهند شد».
رسول اکرم جمیفرماید: «أَصْحَابِي كَالنُجُوْمِ فَبِأَيِّهِم اقْتَدَيْتُمْ إِهْتَدَيْتُمْ» [۵]
«اصحاب من به منزله ستارگاناند که با آنها راه یافته میشود، پس به هریکی از ایشان اقتدأ کنید هدایت را درمییابید».
«علكم بسنتي وسنة الخلفاء الراشدين المهديين وعضوا عليها بالنواجذ» [۶].
«بر شما لازم است که سنت و من و سنت خلفای راشدین و هدایتیافتۀ مرا نصب العین خود قرار داده و آن را با دندانهای خود محکم بگیرید».
علیهذا، اگر ما خواستار فلاح دارین و سربلندی دین و دنیا هستیم، و اگر ما میخواهیم مسلمانانی واقعی و آبرومند باشیم، لازم است که:
اولاً: الفت و محبت این یاران باوفای پیامبرص، و این جاننثاران سرفروش اسلام، و عاشقان دین خدا، یعنی: صحابه، مهاجران و انصار رضی الله عنهم اجمعین را در قلوب خود جایگزین نموده، آن را بر خود یک واجب اعتقادی بدانیم-
و ثانیاً: در ایمان، عمل، اخلاق، سیاست فردی و اجتماعی و در کلیة شئون زندگی بر نقش قدم آنان رفتار کنیم.
ثالثاً: مطالعۀ تاریخ حیات طیبه و احوال زندگی مقدس آن فرشتگان زمیننشین و برتران از ملائکه را که به خاطر اسلام، قرآن و حفظ شرف محمدیصبا درد و رنج به سر بردند، و عاشقانه در راه خدای ذوالجلال جان باختند و اسب همت را تا ثریا تاخته و در میادین مبارزۀ حق علیه باطل، حماسههایی آفریدند که ثبت وقایعش امروز هم زینتبخش صفحات تاریخ است، برخورد لازم دانسته، مقداری از اوقات شبانه روزی خود را برای این کار اختصاص بدهیم، تا به سبب مطالعهاش روح ایمانی و غیرت اسلامی ما تجدید حیات یابد و به کمک همت آن راد مردان، همت ما قوت گیرد، و ما را به راه حق آن راستان سوق داده، به مجد و شرف و سربلندی از دست رفتهمان برساند و بدین ترتیب متاع گمکردۀ خود را که همانا شناخت ارزش دین اسلام و عظمت قرآن و سنت رسول اکرم جو بالطبع شرف انسانیت میباشد بازیابیم. زیرا یکی از اساسیترین عوامل سقوط، پستی و ذلت ما مسلمانان امروز، فراموشکردن و نادیدهگرفتن تاریخ اسلام و بانی اسلام و تاریخ بزرگان اسلام است که بنا به تصریح قرآن و حدیث نسبت رهبری و پیشوائی ما را دارند و در عسر و یسر، همکاران، همگامان و همرزمان رسول خدا علیه التحیة والثناء در نشر اسلام و توسعۀ احکام دین بودند، یعنی: حضرات صحابه اکرمشاعم از مهاجرن و انصار رضی الله تعالی عنهم اجمعین.
«این امر خیلی واضح است، اقوامی که تاریخ اسلاف و رهبران خود را فراموش میکنند، به تدریج کلیۀ جذبات و آرزوهای ارزندۀ اجتماعی را که در واقع علت اساسی زندگی و حرکات تکاملی و عروج اقوام و ملل میباشد از دست داده، به درک اسفل پستیها و رذالتها سقوط مینمایند و همت مردانه و حوصلههای بلندانسانی را از دست میدهند و در نتیجه به مرحلۀ خود فراموشی رسیده نابود میگردند» سعدی چه جالب سروده است:
نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت برقرار
ما مسلمانان امروز که بعد از آن همه مجد و شرف تاریخی بینظیر و بیمثال که نیاکان و اسلاف مذهبی ما در قرون نخستین اسلام داشتند و آن عظمت و هیبتی که قیصر و کسری را به زانو درآورد و از جبل الطارق اسپانیا و قلب آفریقا تا خاورمیانه را تحت تسلط خود قرار داد، امروز چنان سقوط کرده و عقب مانده ایم که هر کافر، فاسق و بیدین و پست و پوچی بر ما خرده گرفته و ریشخند میکند و بر جوامع ما سلطه و حکومت مینماید و خود ما در مرحلۀ ایمان و عمل، عقیده، و اخلاق و آداب معاشرت و در شئون مذهبی و سیاسی، فردی و اجتماعی، چنان پست شده ایم که نه ایمان درستی داریم، نه عمل صحیح، نه اخلاق جالب، نه با همدیگر اخوت داریم نه مودت، نه مروت، از هر خوبی به دور، و با هر زشتی مسرور و مفتخر هستیم که علاوه از بیگانگان، حتی فرزندان و جوانان ما نیز بر ما خندیده و بر مسلمانی ما خردهگیری کرده، نسبت به اسلام اعتراض و لبگشائی میکنند، و همان ملتی که دیروز زندگی اعتقادی و عملی وی چنان جاذبه داشت که کافران و منکران اسلام را شیدای اسلام میکرد، امروز چنان منفور شده است که فرزندان و جوانان خودش از آغوش او فرار کرده به جمع بیدینان میپیوندند.
جای بسی شگفتی و تعجب است! ملتی که به جهانیان درس تمدن و تهذیب آموخته بود، امروز چرا غیر مهذب و غیر متمدن شده است؟ ملتی که دیروز شاهان جهان پای عظمتش را میبوسیدند و شیران و درندگان در برابرش سر تسلیم خم میکردند، چه شد که امروز از موش و مور وحشت دارد؟ کسانی که آن روز به خاطر اسلام با کمال فراخ دلی و لبخنده عاشقانه به استقبال مرگ میرفتند، امروز از همهمۀ کافران میترسند، بدیهی است که این دگرگونی بدون علت نیست.
به نظر ما یکی از علل اساسی این امر، این است که ما از خواندن و یادگرفتن تاریخ زندگانی و کارنامههای مسلمانان صدر اول چشم پوشیده خود را به فراگرفتن تاریخ بیگانگان و خواندن کتابهای دشمنان شرقی و غربی اسلام مشغول کردهایم، و به جای خواندن، و نوشتن و یادگرفتن زندگینامه و تاریخ حیات «اصحاب نامدار» پیامبر گرامیصو احوال شوقانگیز، و کارنامههای شهامتآمیز یاران رسولصو جانبازان امین و صدوق اسلام به تاریخهای شاهان، شعرا، ادبا، رشتههای مختلف علوم مادی و افسانههای بیهوده پرداختهایم، اگر خیال سربلندی و پیروزی و عزت و عظمت دنیا و آخرت را در سر داریم، بیائیم به خواندن و یادگرفتن این تاریخ حماسه آفرین، و پر تحرک و انقلابانگیز سربازان نخستین اسلام و پروانگان شمع رسالت، توجه خاصی مبذول کنیم و ارزش اسلام، و عظمت قرآن و مقام شامخ پیامبر بزرگوارصرا از دیدگاه آنان بررسی کنیم، آنگاه در مییابیم که چرا آنان بر روی اخگرهای آتش میخوابیدند؟ و چرا بر بالای دار کشیده میشدند؟ چرا در اعماق دریاها غوطه میخوردند؟ و چرا از مال و منال و ملک و اوطان چشم پوشیده هجرت مینمودند؟ و جان و مال و اهل و عیال و خویش و تبار را نثار میکردند؟ و صدها چرای دیگر.
تا در بدن ما روح ایمان و اسلام از سر نو دمیده شود، و نشأت ثانیهای در دور حیات ما ایجاد گردد و زندگی ایمانی و اسلامی، فردی و اجتماعی مذهبی و سیاسی ما رونق و تازگی یافته، قوت و قدرت از دسترفته را باز یابد و به مراحل ترقی و تعالی گام برداشته به سوی منزل مقصود خود سیر تکاملی را پیموده، به آرمان اصیل خود دست یابد.
با توجه به همین نکته، نگارندۀ این دفتر در این برهۀ زمانی که کتابها و جزوههای این موضوع به زبان فارسی عزیز ما کمیاب است و جوانان علاقهمند ما به آن نیاز مبرم دارند، وظیفۀ شرعی خود دانسته است که به تألیف و ترجمۀ کتابها و جزواتی اقدام نماید که در پیرامون این موضوع بحث میکند و شخصیت ارزندۀ حضراتشو یاران رسول خدا فداه امی و ابیصو جذبات ایمانی و عشق اسلامی و فداکاری و جاننثاری آنان را نسبت به دین مبین اسلام و قرآن و پیامبر اسلامصبرای مردم عنوان میکند و در پیرامون حالات و سرگذشتهای زندگانی آنان صحبت میکند.
این دفتر یکی از آثار مفید و مؤثر است که مؤلفش آن را تحت عنوان «مصایب صحابه» فراهم آورده و داستانها و حوادث دردناک و شوقانگیز مشقتهای گوناگونی را که حضرت رسول اکرم فداه امی و ابیصو یاران وفادارش بویژه گروه مهاجران رضوان الله علیهم اجمعین در صدر اسلام به خاطر دین خدا و اعتلاء کلمة الله متحمل شده و با آن مواجه گردیدهاند، در آن جمعآوری کرده است. چون کتابی ایمان فروز و کمنظیر است به ترجمۀ فارسی آن مبادرت نموده، شمهای از وظیفۀ شرعی و گوشهای از دین خود را در مقابل آن رجال نامدار تاریخ انسانیت و بندگان مخلص و فرشته صفات خداوند متعال ادا کرده باشم.
و چون مربوط به زحمات حضرات مهاجران صحابه علیهم الرضوان بود آن را در دارالهجرت و مهبط وحی، بلدۀ طیبه، بهشت روی زمین، مد الرسولصبعد از نماز عصر روز چهارشنبه، تاریخ بیست و سوم رمضان سال هزار و چهار صد دو هجری قمری، در مقام صفه مابین باب جبرئیل÷و باب النساء مستقبل قبله، در مواجهۀ محراب تهجد آن حضرت جنشسته آغاز نمودم، این مقام به منزلۀ مدرسۀ زمان حضرت رسول خداصبوده است که همیشه حدود هفتاد الی یک صد نفر صحابهشکه اغلب آنان از گروه مهاجرینشبودهاند به همۀ محرومیتهای مادی تن داده، عمر خود را برای کسب علوم نبوت و خواندن و یادگرفتن قرآن وقف کرده بودند، امیدوارم خداوند پاک به طفیل ارواح مقدسۀ آن قدسیان نازنین و جفاکشان دین مبین، این خدمت ناچیز را به بارگاه خود شرف قبول عنایت فرموده، آن را موجب نجات ابدی برای این جانب و والدینم قرار داده، ما را در روز محشر در زمرۀ آنان زیر پرچم آقایشان، آقای کل، فخر رسل، هادی سبل، رسول اکرم و نبی معظمصمحشور فرماید، و از شفاعت آن حضرتصو شفاعت همۀ آن سروران بهرهمند و مفتخر سازد، آمین.
در آخر از کلیۀ مسلمانان بویژه از مبلغان محترم، استدعا دارم که لااقل یک جلد از این کتاب را حتماً نزد خود داشته باشند و روزانه قرائت بخشی از آن را در جلو اهل خانواده و فرزندان خود بر خود لازم قرار دهند و این عمل را جزو وظائف و تکالیف روزانه خود به شمارند، انشاء الله روح ایمان و اسلام و جوهر مسلمانی در قلوب ما و فرزندان ما دمیده خواهد شد، و شوق دین و رغبت قرآن و محبت حضرت رسول خداصدر قلوب ما به وجود خواهد آمد.
لازم میآید از جناب مولانا عبدالغفور مستونگی که مشوق من در ترجمه این اثر بودهاند و اصل کتاب را در اختیارم گذاشتهاند، سپاسگزاری نمایم.
عبدالرحمن سربازی چابهار
۱ / ۵ / ۱۴۰۳
۲۶ بهمن ۱۳۶۱ ش.
[۱] مشکوة المصابیح، ص ۵۵۴. (این حدیث را آلبانی ضعیف قرار دادهاند «الجامع الصحیح و زیادته ۱۱۶۰». [۲] عنیه، شیخ عبدالقادر گیلانی، ص ۷۹، ج ۱، چاپ مصر. [۳] مکتوب، ۱۲۵، ص ۲۷۲، ج ۱، مکتوب امام ربانی، فیض البرکات، ص ۲۸. [۴] فیض البرکات، ص ۲۸. [۵] مشکواة المصابیح، ص ۵۵۴، چاپ پاکستان. (این حدیث را آلبانی در «السلسلة الضعیفة ۱/۱۴۹» ضعیف قرار دادهاند). [۶] مستدرک، ۹۶ – ج ۱ ترمذی، ص ۴۴ – ج ۵، کتاب العلم، ابوداود، ص ۲۰۱ ج ۴، چاپ بیروت. سنن دارمی، ص ۴۵ – ج ۱، چاپ مصر، مسند احمد، ص ۱۲۷، ج ۴، ابن ماجه، ص ۱۶، ج ۱، چاپ بیروت.