خاطرهیی از گذشته
در بارهی شیوه دین ورزی ساکنان حرمین حرف و گفتگو زیاد است. برخی از ما که عمری در ایران سپری نمودهایم خاطرههای از گذشته دور و نزدیک در طاقچهی ذهن داریم. یکی از خاطرات من مربوط به همین دوران است.
کلمهی وهابی را اولین بار از حلقوم اطلاعات ایران در سال ۱۳۶۵ میشنوم. در آن زمان ما در یکی از مدارس مهاجرین درس میخوانیم. ارائهی درسهای دینی و حوزهوی هدف اصلی این مدرسه است. این کانون کم و بیش توسط اطلاعات ایران کنترل میگردد. داستان مربوط به روزی است که اطلاعات برای بررسی درسهای مدرسه آمده است. آنها از نفوذ وهابیت در بین افغانها نگران هستند. خیلی دلشان -چنانکه افتد و دانی- برای ما میسوزد که مبادا با وهابی شدن به کژراهه برویم و ره گم کنیم. گرچه میدانیم که از نظر آنها سنیان به طور عموم هرگز ره یافته نیستند و اگر هم ره به بهشت برند به پائین شهر بهشت جای خواهند گرفت. آنجا نیز چون پائین شهرهای ایران در حکم دوزخ است. در بارهی شیوه دین ورزی جدید یعنی وهابیت ناگفتههایی دارند. بیشتر این ناگفتهها از عدم احترام وهابیان به پیامبر، صحابه و اولیاء حکایت میکند. بگفته آنها اگر وهابیان به بزرگان احترام داشتند روی قبر بزرگان بناهای که مرسوم است میساختند. مهمتر از آن اینکه بناهای موجود قبرها را که در گذشته وجود داشت با خاک یکسان کردهاند.
گرچه آنها شیوههای دین ورزی وهابی، اخوانی و جماعت اسلامی پاکستان را نیز در هم میآمیزند. درکی از تفاوت بین آنها ندارند. به ما هشدار میدهند که برخی از افغانها در پاکستان تحت تاثیر تبلیغات وهابیان قرار گرفتهاند. به ما میفهانند که وهابیت از هر شیوهی دین ورزی در روی زمین بدتر و نا پسندتر است. خشنتر وبی منطقتر است. طوریکه آنها میگویند در مکه و مدینه همین شیوهی دین حاکم است. این موضوع برای ما تعجب بر انگیز است. چون ما میپنداریم که این مراکز در کنترل اهل سنت است. امامانی را که در مکه و مدینه امامت میدهند میشناسیم. در ماه رمضان هنگام پخش نماز تراویح صدای آنها را از طریق رادیو میشنویم. چگونه ممکن است آنها از همه مردمان روی زمین بدتر وبی منطقتر باشد. این سخنان آنها چنگی به دل نمیزند.
آنها میگویند این شیوهی دین ورزی اختراع و گسترش یافتهی انگلیس است. در عالم کودکی و دنیای آنروز برای ما قابل تحمل نیست که انگلیسها ها دین ما را تغییر میدهند. چرا این انگلیسیها اندیشههای خود را در سرزمین حرمین پخش و توزیع میکنند. چرا مسلمانان این بدنامی را تحمل میکنند. چرا کسی اقدامی نمیکند تا حرمین را از دست انگلیسها نجات دهد. اینها افکاری است که دنیای کودکی ما را مشوّش میسازد. تا سالها ذهن ما را میآزارد. تخم کینهی وهابیت از اینجا کم و بیش در دلها کاشته میشود.
در این هنگام باتوجه به وضعیت سنی و عدم وجود زمینه و قوهی تحقیق و مطالعه، توانایی بررسی صحت و سقم گذارههای بالا را نداریم. نمیدانیم کدام یک از گذارهها صدق و کدامین یک کذب است. ولی هرچه هست اتهامات سنگینی است. گرچه بعدها وقتی کینهتوزی ایرانیها نسبت به اهل سنت را میبینیم بوی چندش آور تهمت استشمام میکنیم. وقتی تهمتهای که به اهل سنت میآویزند را میشنویم خواهی نخواهی به این نتیجه میرسیم که این پدیده حربهیی برای سرکوب اهل سنت است. اکثریت ما شاهد دستگیری، ممنوع المنبر و زندانی کردن علماء اهل سنت در ایران بودهایم. بدون استثنا اتهام وهابی بودن به همه وصل شده است. تضمینی وجود ندارد دروغهایی که ایرانیها به اهل سنت و حتی یاران و همسران و خانوادهی پیامبر میچسپانند به ساکنان حرمین نیاویزند. رعایت حرمت وهابیان مهمتر از حرمت اصحاب پیامبر و همسران و خاندان او در نزد آنها نیست. تهمتهای ناروایی که به آنها میبندند چه تضمینی وجود دارد که به دیگران تعمیم ندهند.
این پدیده به خودی خود باعث کاهش شدن بدبینی افغانها و سنیها در باره وهابیان شده است. چه آنکه دشمنِ دشمن را به حکم نفی بر نفی بر اساس قواعد منطق و ریاضی میتوان دوست انگاشت. اما قضیه به همین سادگی هم نیست. برخی از علما و بزرگان اهل سنت نیز همسان و همسو با ایرانیها در بارهی وهابیت صحبت میکنند. این پدیده تا حدودی موجب بدبینی مردم نسبت به وهابیان میشود. این پدیده اثبات بر نفی است. آنچه موضوع را بغرنجتر میساخت همین است. گرچه این صداها اکنون بسیار کم شده و به خاموشی گرائیده است. همه اینها پارادیم ایجاد میکند که باید از بین آنها گذارههای درست را بیرون آورد.
با همه آنچه گفتیم باید اعتراف کنم که ما به دنبال اثبات برداشتهای سی ساله خویش در باره شیوه دین ورزی مردم سعودی و حرمین – وهابیت- هستیم. چه آنکه این برداشتها از کودکی در ذهن ما گنجانده و نیز تا سالها بعد از طریق تبلیغات پر و بال یافته است. برداشتهایی که حاصل یک عمر زندگی در ایران است. این برداشتها بخشی از وجود ما شده است. نام وهابی نام خوشایندی برای ما هم نیست. اما بارها حجاجی را دیدهایم که با برگشتن از حج باورهای شان در بارهی مردم سعودی و شیوه دین ورزی شان - بخصوص مکه و مدینه- تغییر کرده است. اما اکثریت قریب به اتفاق آنها اهل تحلیل و تجزیه نبودهاند. این مشاهدات متفاوت و ناهمگون نیز پردایمهای نا روشنی در ذهن ما مجسم ساخته است.
حج فرصت خوبی است تا میزان صحت و سقم نقد و ردهای ارائه شده در بارهی شیوهی دین ورزی در حرمین را ارزیابی کنیم. و گزارشاتی که رسیده است حداقل در حوزهی ذهن خود بازبینی کنیم. باید رفت، دید و فهمید. با چشم سر و بصیرت. نه از طریق قضاوتهای پیش پرداختهیی که در ذهنها مجسم میشود. پس میرویم و میگوییم.