شبی در میقات - سرگذشت سفر حج بیت الله الحرام

فهرست کتاب

مسیر سفر

مسیر سفر

راه زیادی تا جده مانده است. همچنان باید برویم.

چشم‌ها را می‌بندم تا شاید مقداری از خستگی ناشی از انتظار طولانی بر طرف شود. ساعت ۶ صبح به میدان هوایی هرات فرا خوانده شده‌ایم. پرواز ساعت ۱۱ انجام شده است. انتظار طولانی در میدان کابل و هرات حجاج را خسته و مقداری از توانایی که در ادامه به آن نیاز دارند کاسته است. خواب نمی‌آید. با چشمان بسته در عالم تصور به گذشته می‌روم. به صد سال، نه چند صد سال قبل بر می‌گردم. فکر می‌کنم که اگر چند صد سال قبل از امروز با ابن بطوطه به حج می‌رفتم سفر چگونه بود. در تصورم در آن زمان سیر می‌کنم. حج کردن در آن هنگام چگونه بوده است. به حج می‌رویم، و کاروان شترهای دنباله دار با زنگ‌های گردن شان دشت‌ها و کوه‌ها را می‌پیمایند. خوبی آن این است که هر وقت توشه راه داشته باشی و زمان و توانی برای رفت و برگشت می‌توانی به حج بروی. نه قرعه‌یی هست و نه شرکتی نه مافیایی. می‌روی تا برسی و می‌رسی. از آبادی‌ها و مناطق زیادی دیدن می‌کنی. همچون ناصر خسرو خاطرات زیادی با خود می‌آوری. خاطراتی از رنج‌ها زحمتها، خستگی‌ها مریضی‌ها و آشنایی ها. نیز خاطراتی از دید و بازدید‌ها، کوه‌ها، دشت و دیار‌ها، آبادی‌ها و شهر‌ها و مردمان. گرسنگی‌ها و تشنگی‌ها. آشنایی‌ها و دوستی ها. خطر دزد‌ها و رهزن‌ها.

وقتی چش‌ها را باز می‌کنم. از مناطق شناخته و ناشناخته‌یی می‌گذریم. دشت‌ها، کوه‌ها، شهرها و دریاها. به نظر می‌رسد سفر ما از طریق ایران و شهر شیراز، در نزدیکی‌های کویت از روی خلیج – که بالآخره نمی‌دانم خلیج همیشه فارس شد یا خلیج همیشه عرب [۳]- صورت می‌گیرد. از فاصله‌ی ۳۰۰۰۰ هزار فوتی شهرها، کوه‌ها و دریاها و دشتها دیدنی است.

باز هم چشمها را روی هم می‌گذارم. این بار به ۵۰ سال قبل بر می‌گردم. قطعا این بار وسیله‌ی سفر موتر است. با طی مسیر‌های طولانی به ایران، به عراق، کویت، سوریه و ... از مسیر اردن و تبوک به مدینه و مکه می‌رویم. باید پاسپورت داشته باشیم. حالا دیگر هرکه هرکه نیست. مسیر سفر طولانی است. روزها و روزهای طولانی و گاهی شب‌ها وقت زیادی در بر می‌گیرد. اما فرصتی هست که از شهر و کشورهای مختلف عبور کنی. از آن‌ها دیدن با آن‌ها آشنا شوی. امنیت هم از امروز بهتر است. از انفجار در عراق و افغانستان خبری نیست. می‌رویم تا می‌رسیم.

راستی روزگاری که خود تسلط نسبی بر سرنوشت خود داشتیم بهتر بود یا روزگاری که والیان نعمت حقوق بشر بر ما مسلط شدند؟ در آن وقت امنیت و آسایش و پیشرفت داشتیم یا در این زمان. بهر حال فرصت هست تا روی خیلی از پدیده‌ها تمرکز شود.

[۳] بهتر است که آن را خیلج اسلامی نامید تا این نزاع حل گردد. [مصحح]