شبی در میقات - سرگذشت سفر حج بیت الله الحرام

فهرست کتاب

رنگ تبعیض و رنگ‌های تعلق

رنگ تبعیض و رنگ‌های تعلق

روز هشتم سرتاسر ابری است. اما پس از یک روز ابری در آخر شب نهم ذی الحجه در عرفات ماه نیز از آسمان قهر کرده است. در زیر ابر پنهان شده است. ابرهای ضخیم هنوز هم پس از این همه باریدن دل شان خالی نشده است. دامن سیاه تاریکی بر سرتا سر و کران تا کران سمت راست وادی الخضر گسترده شده است.

در سمت چپ بلوار از طرف منا به عرفات حجاج جنوب شرق آسیا جابجا شده‌اند. در طرف راست حجاج جنوب آسیا یعنی ما. مهتاب شب نهم در رساندن همان اندک نور از خود حساسیت نشان می‌دهد. فقط گاهی از لای ابرها بیرون می‌آید و خود نمایی می‌کند. مستعجل است. دوباره زیر ابر می‌رود. اما لحظه‌یی که می‌تابد بر عرب و عجم، سیاه و سفید، بر جنوب و شرق آسیا یکسان می‌تابد. رنگ و نژاد نمی‌شناسد. به سپید و سیاه و پولدار و‌بی پول اعتنا ندارد. شرق و غرب و شمال و جنوب را یکسان می‌نگرد.

به آن‌های که به‌سویش می‌نگرند یاد آوری می‌کند که همه شما بدون تعلقات و امتیازات خلق شده اید. دوباره همین گونه برگشت خواهید کرد. همه شما از یک پدر و از یک مادر آفریده شده اید. اما این بشر هنوز گرفتار بازی رنگ و نژاد است. در گیر جهت و سمت و قوم است. هنوز نتوانسته است که خودش را از رنگ تعلق آزاد سازد. رنگ تعلق ثروت، نژاد، سمت، جهت و قوم و ... هنوز همت این بشر به این جا نرسیده است. این بشر در زدودن رنگ تعلق همچنان ناتوان است، زبون و عاجز است.

بر اساس رنگ تعلق جا و مکان را تقسیم می‌کند. امتیازات را پخش و توزیع می‌کند. وسایل ایاب و ذهاب را فراهم می‌سازد. هر‌کس پول بیشتری دارد نزدیک جبل الرحمه جای گرفته هرکس که کمتر دورتر. هرکس ثروت دارد برق دارد و هر‌کس ندارد بی‌برق است. هر‌کس پول کمتر دارد از مسجد نمره نیز دور‌تر است. امتیازات مادی و معنوی بر این اساس توزیع و تقسیم می‌شود.

در سرزمین ما بازی رنگ و نژاد و قواعد آن معتبر است. و همه چیز را تحت الشعاع خود قرار است. حتی شرکتی که سرپرستی کاروان ما را بر عهده دارد نیز بر اساس بازی رنگ و نژاد کار می‌کند. توزیع جا و مکان، حرکت و توقف بر همین اساس صورت می‌گیرد. وقتی به مکه آمدیم فکر می‌کردیم قاعده رنگ‌ها اعتبار خود را از دست داده است. اما دیدیم که هنوز هم این قاعده از اعتبار برخوردار است. با خود گفتم که تا چند روز دیگر رنگ همه لباس‌ها بی‌رنگ خواهند شد. همه یکسان. همه سپید جامه خواهیم گردید. با لباس یکسان، با لباس احرام با لباس سپید و بدون تفاوت به یک سمت و به یک سوء روان خواهیم شد. به ناچار این قاعده در هم خواهد ریخت. وقتی به منا رسیدیم گرچه همه سپید گردیدیم اما دیدیم که این قاعده هنوز هم از اعتبار برخوردار است. کسانی که از نژاد‌های برتر نیستند و کیسه‌های شان پول اندود نیست در منتهی الیه منا و حتی بیرون از آن در مزدلفه جابجا شده‌اند [۷]. کسانی که از همه این رنگها برخوردارند در ابتدای منا در نزدیک جمرات قرار دارند. هر‌کس پول بیشتر دارد توانسته بود خود را به جمرات نزدیکتر کند. آنکه کمتر از جمرات دور تر. بوضوح دیدیم که هنوز قاعده‌یی رنگ‌ها معتبر است. چون در منا هنوز جرثومه‌ی شیطان وجود دارد. گفتم انسانی که این همه علاقه مند بازی رنگ و نژاد است در عرفات چه خواهد کرد. وقتی به عرفات رسیدیم باز هم دیدیم که رنگ تعلق به اینجا نیز کشیده شده است. این انسان بازی رنگ را تا اینجا که نمایی از قیامت است کشانده است. چون اینجا نیز رنگ دنیا را دارد. تا دنیا هست و دنیایی‌ها می‌شود بازی رنگ و قاعده نژاد را معتبر دانست. بر اساس آن رفتار و گفتار و اندیشه می‌کند. اما حکمت‌های خدای بزرگ بسی بیشتر از این است. معشرالحرام و مزدلفه‌یی هم دارد. در آنجا همه را در دشتی نگه خواهد داشت.

به شک و تردید می‌افتم. خدایا تا کجا این بازی رنگ و نژاد معتبر است. مگر چه مقدار با تصویر قیامت فاصله داریم. مگر یگرنگ شدن لباس ما و آمدن ما تا اینجا برای چیست. از این اعمال و شعائری که بجا می‌آوریم چه پندی باید بگیریم.

در پیشگاه تو این قاعده از چه مقدار اعتباری برخوردار است؟.

وادی یک منطقه جنگلی است. به همین جهت به محض رسیدن پشه‌های آن که مهیای پذیرایی از ما هستند به سراغ ما می‌آیند. عدم اجازه در پوشش قسمت‌های از بدن فرصت خوبی برایشان در آشامیدن خون است.

نماز صبح که ادا می‌شود بی‌صبرانه در انتظار طلوع خورشید روز نهم ذیحجه روز عید حجاج هستیم. مدت باقی مانده تا طلوع را به دعا و نیز استراحت سپری می‌کنیم. بالآخره کبوتر سپده صبح عرفه در آسمان عرفات به پرواز در می‌آید. وقتی هوا کمی روشن می‌شود پشه‌ها نیز نا پدید می‌شوند. فرصت کوتاهی برای گذاشتن چشم‌ها روی هم فراهم می‌شود. دو شب است که نخوابیده‌ایم. قسمتی از دو شب در حال حرکت و انتقال گذرانده‌ایم. شبی به‌سوی منا و شبی دیگر به طرف عرفات. خورشید عرفه هم سرانجام طلوع می‌کند. وقتی خورشید پس از یک روز ابری طلوع و تابیدن می‌گیرد بر همه یکسان می‌تابد. همه شک و گمانها در مورد بازی و قاعده‌ی رنگ و نژاد بر طرف می‌شود. کماکان خورشید با همه عالم یکسان بر سر مهر است. بر سیاه و سپیده، بر عرب و عجم، بر زرد و سرخ، بر فقیر و غنی و بر زن و مرد یکسان می‌تابد و یکسان درخشید.

در پیشگاه خدای عالم و آدم قاعده‌ی رنگ و نژاد از هیچگونه اهمیتی برخوردار نیست. ارزش و اعتباری برای آن متصور نیست. اگر چه این انسان بخواهد آن را تا جایی که تصویر قیامت در آن مجسم می‌شود بکشاند. یا آن را تا درون قبرستان با ساختن بناهای بلند بگستراند. باز هم این قاعده نزد خدای عالم و آدم اعتبار و ارزشی ندارد.

خورشید روز نهم که ابرها را نیز پس زده است به وضوح اعتبار رنگها را می‌شکند و آن را به سخره می‌گیرد. بر عرب و عجم، بر اروپایی و آسیایی، سیاه و سپید بر ما که در طرف جنوب آسیا هستیم و بر آن‌ها که در طرف جنوب شرق آسیا هستند یکسان می‌تابید یکسان روشن می‌تابد، یکسان گرم می‌کند. یکسان می‌آید و یکسان دور می‌شود. یکسان می‌رود و یکسان روشن و تاریک می‌کند.

[۷] به نظر می‌رسد نویسنده محترم در اینجا به خطا رفته باشد؛ زیرا مبیت در منی یا مزدلفه بر می‌گردد به مسائل و اختلافات فقهی که در مذهب برخی از فقهاء از جمله احناف خوابیدن در منی واجب نیست، و چون در منی جای کافی وجود ندارد لذا تعداد زیادی از حجاج حنفی در مزدلفه می‌خوابند و افغانستان نیز تبعیت از این مذهب فقهی دارد. اما نویسنده خواسته این را به بازی‌های شیطانی و غیره ربط دهد که درست نیست. [مصحح]