شبی در میقات - سرگذشت سفر حج بیت الله الحرام

فهرست کتاب

آمادگی برای انجام فریضه‌ی بزرگ و فرصت بازنگری

آمادگی برای انجام فریضه‌ی بزرگ و فرصت بازنگری

مدت باقی مانده تا مراسم فرصتی برای نماز، دعا، طواف و تفکر در سرزمینی است که رابطه بین خدا و بنده رابطه‌ی نزدیک و مشهود است. مطالعه نیز یکی از دل مشغولی‌های دیگر ما است.

این فرصت تا شروع مراسم حج زمان خوبی است تا به بررسی بیشتر دقدقه‌های ذهنی خود بپردازیم.

کتاب‌های زیادی در باره‌ی موضوعات مختلف دینی وجود دارد که از آن‌ها استفاده می‌کنیم. در اینجا می‌توان وهابیت را در کتاب‌های خودشان در منطقه‌ی خودشان به صورت عینی دید.

بخش عمده‌یی از این کتابها به تعریف توحید، معرفی سنت و نیز عظمت مکه می‌پردازد. فرصتی نیز فراهم می‌شود که دو کتاب از تالیفات شیخ محمد بن عبدالوهاب را مطالعه کنیم. با این روش بهتر می‌توان صحت و سقم نقدهای وارده در باره‌ی شیوه دین ورزی مکه و مدینه را درک کرد. صدق و کذب گذاره‌ها را محک مطالعه زد.

آنچه از رفتار ساکنان حرم در می‌یابیم این است که در شیوه‌ی عبادات حرم مکی به سنت ابراهیم و سنت پیامبر وفا دار مانده است. توحید ابراهیمی و رد بدعت و تعقیب سنت را سر لوحه خود قرار داده‌اند و در تعقیب شیوه‌ی پیامبر و نیز در عمل به احادیثی که از پیامبر ثابت شده ائمه‌ی حرم تردیدی به خود راه نمی‌دهند. توجهی به ملامت کسی ندارند. شیوه‌ی نماز و قرائت و تلاوت‌های آن‌ها از ویژه گی‌ها خاصی بر خوردار است. این ویژگی مبتنی بر فهم است. تلاوت‌های متوازن و جذاب. وقتی در نماز داستان قرآنی‌ای خوانده می‌شود زمانی آن‌ها به رکوع می‌روند که داستان به جایی برای توقف رسیده است. در نماز‌های مغرب چندین بار آیاتی که مربوط به مکه و حج است در این مدت تلاوت می‌شود. بخصوصی آیه‌ی که در آن ساکنان حرم و سایر سرزمین‌ها را برابر شمرده شده است. این آیات را اولین بار در نماز توسط عواد الجهنی می‌شنویم. چیزی که مبتنی بر‌بی احترامی به پیامبر و صحابه و سایر بزرگان باشد را حداقل در کتاب‌های که من خواندم مشاهده نکردم. وفاداری به سنت پیامبر از خصوصیات اصلی حرم مکی است. ساکنان سرزمین حرم سعی دارند رفتار پیامبر در عبادات را به طور کامل اجرا کنند.

حالا دیگر درک ما از شیوه‌های دین ورزی ساکنان حرم تنها متکی به دانسته‌ها و محفوظات ذهنی پیش پرداخته‌ی پیشین نیست. بلکه کم و بیش متکی بر مشاهدات- هر چند محدود- نیز هست.

در گذشته کتاب‌های از بزرگان ایران را خوانده‌ام. اکثر آن‌ها مملو از توهین و دشنام به اقارب و نزدیکان پیامبر است. همیشه تعجب من این بوده است که چرا در این دشنام‌ها اقارب نزدیک پیامبر هدف قرار گرفته‌اند. اگر موضوع خلافت علی است اولین کسی که می‌خواهد به خلافت رسد و شورای ثقیفه را دایر می‌کند سعد بن عباده از انصار است. اولین کسی که- به برداشت آنها- می‌خواهد حق علی را ضایع سازد سعد است. اما چرا دشنام‌ها به آدرس پدران همسران پیامبر فرستاده می‌شود.

به سختی می‌توان قانع شد که در نخستین نجوا‌ها و در خلق اتهامات به یاران پیامبر هدف مخدوش کردن رسالت کلی اسلام نبوده است. نمی‌توان قانع شد که نخستین نجوا کننده گان مسلمان بوده باشند. چه روشی بهتر از این، یاران پیامبر که اسلام به وسیله‌ی آن‌ها گسترش یافته است افراد بدنامی باشند. بدون شک این پدیده را ابن سبا بخوبی درک می‌کرده است. او می‌دانسته است که نمی‌توان اسلامی به این عظمت را از زبان چند نفر مسلمان مانده روایت کرد. هدف بعدی نیز که ابن سبا آن را تعقیب کرده است نشان دادن شکست رسالت پیامبر است. چه آنکه اکثر پیامبران بزرگ رهروانی داشته‌اند. اما‌بی یا کم رهرو ماندن راه محمد نشانه‌ی شکست او و عامل اولیه‌ی شک و تردید در رسالت او است. مسأله‌ی مهم‌تر شکست او تعیین جانشین است. می‌خواهد ثابت بسازد که برنامه‌ی تربیتی محمد روی یاران او مؤثر نبوده است. چه آنکه به محض درگذشت او اکثریت قریب به اتفاق یاران او از این راه برگشته‌اند. می‌خواهد القا کند که محمد در پی چیزی دیگر بوده است نه انجام رسالت و این را همه یاران او می‌دانسته‌اند به جز تعداد معدودی.

پدیده‌ی بدنام کردن یاران محمد در قدم نخست توسط کسانی کارگردانی شده است که عقده‌ی شدیدی از اسلام داشته‌اند و می‌خواستند از عظمت اسلام بکاهند.

آنچه از طرف ایرانی‌ها در باره‌ی نقد شیوه‌های دین ورزی حرمین وارد شده است بیش از آنکه متکی بر واقعیت باشد و پیش از آنکه متکی بر نقد آثار این مردم باشد ناشی از تاثیراتی است که این برداشت و این حرکت بر افکار مردم و مسلمانان دنیا بجا گذاشته است. جنبش یا حرکت سلفی پیشینه‌ی تاریخی دارد که وضعیت امروزین آن را نمی‌توان از پیشینه‌ی تاریخی آن جدا کرد. سپس به نقد آن پرداخت. اگر مذهب را قرائت‌های متفاوت از دین بدانیم قرائتی موازی چهار مذهب از طرف اهل حدیت وجود داشته است که متکی بر داشت مستقیم از احادیث نبوی بوده است.

اما نقد امروزی و تردید و رد شان به دو دلیل زیرین بوده است:

الف- مسأله‌ی قبر‌ها و خرافی‌گری:

یکی از مواردی که سلفی‌ها مورد نقد قرار گرفته‌اند مسأله‌ی قبر و آرامگاه بزرگان و شیوه‌ی برخورد آن‌ها در این مورد است. گرایش به قبر گرایی از قدیم الایام وجود داشته و تاکید غالب علما و مذاهب بر عدم ساخت و ساز قبر است. مولوی ضمن یک مثال می‌گوید که قبر مؤمن از درون نور است و از بیرون خرابه، قبر کافر از بیرون زرق و برق است وسنگ‌های قیمتی دارد و از دورن قهر خداوند عزّ وجل. این گفته می‌رساند که قبر‌های مؤمنین نیاز به قصر سازی ندارد.

ب- تاثیر گسترده بر افکار جامعه‌ی اسلامی:

مسأله دیگر تاثیراتی است که بر افکار مسلمانان عالم گذاشته است. اندیشه‌های سلفی هیچگاه بسان امروز زمینه بروز و ظهور نیافته و مورد پذیرش قرار نگرفته است. آن‌ها با عملکردی که در باره‌ی توحید، مبارزه با بدعت و خرافی گری و منع قبر پرستی دارند خود را به عنوان یک جنبش اصلاحی مطرح و مورد قبول قرار داده‌اند.

اما از نقدهای ایرانی در باره‌ی آن‌ها بوی تهمت استشمام می‌شود. وقتی در هنگام نقد تنها قسمتی که ثابت کننده‌ی نظر نقد کننده‌گان باشد نقل می‌گردد و دنباله‌ی آن قیچی می‌شود نمی‌توان قانع شد که نقد کننده در پی حقیقت جویی است. این پدیده به وفور در نقد ایرانی دیده می‌شود.

دقدقه و حساسیت در باره‌ی شیوه دین ورزی ساکنان حرم با گذشت روزها کم رنگ‌تر می‌شود. چه آنکه این شیوه تفاوتی با شیوه دین ورزی اهل سنت ندارد. در واقع نه مذهبی جدید است نه حرفی جدید و نه شیوه نوینی در بین آن‌ها مطرح است. برداشت‌هایی است متفاوت که در بین اهل سنت که از قدیم تا حال وجود داشته است. هرکه هرگونه می‌خواهد در باره‌ی این گفته‌ام قضاوت کند. اما این پدیده که این همه حرف و حدیث در باره‌ی آن وجود دارد حرکتی اصلاحی جهت گسترش مفاهیم درست توحید و مبارزه با خرافات بوده است. خرافات در بین مسلمانان از طریق دوکاندارانی که از اسلام برای خود دوکانی ساخته‌اند پخش و نشر می‌شود. این حرکت حرکتی اصلاحی در جامعه‌ اسلامی است که در صدد مبارزه با خرافه پرستی و مظاهر شرک و بت‌گرایی نوین است.

سوالی که سال‌ها در ذهن دارم این روزها بارها از خود می‌پرسم آیا کسانی که از مردم به بهانه‌های متخلف به نام دین پول و ثروت جمع آوری می‌کنند و برای خود آرگاه‌هایی می‌سازند راه شان به پیامبر نزدیک است یا به کاهنان معابد؟. پیامبران همواره به مردم می‌گفتند ما از شما مزدی طلب نمی‌کنیم. و پول و ثروت نمی‌اندوختند.