رقابت با غروب
مدتی از پرواز میگذرد. ساعتی به غروب مانده است. در هوای زرد خزانی طیاره ما نمیتواند در رقابت با خورشید موفقیتی کسب کند. طیاره میرود تا به جده برسد. خورشید میرود تا غروب کند. طیاره تا نشست نکرده است نمیخواهد اجازه دهد که دامن سیاه شب بالهای خود را بر اطراف و اکناف بگستراند. اما سرعت نسبی خورشید بیشتر از طیاره است. این رقابت ناممکن. اما میتواند روز را برای ما طولانیتر سازد. میدانیم که اکنون تاریکی شب بالهای خود را بر کران تا کران کابل پهن کرده است. ما هنوز نماز عصر را نخواندهایم. در طیاره میخوانیم. پس از چندی خورشید در راه غروب سرعت میگیرد. گرچه طیارهی ما غروب آن را باور نکند.