شبی در میقات - سرگذشت سفر حج بیت الله الحرام

فهرست کتاب

جهان مردگان و درک ایرانی

جهان مردگان و درک ایرانی

یکی از مواردی که سبب اختلاف مداوم غیر قابل حل بین ایرانیان و ساکنان حرمین و حتی ایرانی‌ها و اکثریت قریب به اتفاق مسلمانان شده است درک متفاوت و متضاد آن‌ها از جهان مردگان است.

درک ایرانی‌ها از جهان مردگان منحصر به فرد است.

عمده‌ی نقد ایرانی در باره مدینه در باره‌ی بقیع و در مجموع عمده نقد آن‌ها در باره‌ی سلفی‌ها در حال حاضر عدم توجه به آباد سازی قبر‌ها است.

پیش نقد و رد پندار ایرانی در باره‌ی جهان مردگان باید این پندار را درک کنیم. ایرانی‌ها نمی‌توانند تفاوتی بین دو جهان قایل شوند. برای مردگان هم قصر و خانه می‌سازند. روی قبر شان وسایلی را بنا می‌کنند که باید برای زندگان بنا شود. در جهان مردگان ایران وقتی داخل می‌شوی تفاوت معنی داری بین آن‌ها می‌بینی. در می‌یابی که چه کسی فقیر و چه کسی سرمایه دار بوده است. گرچه این پدیده در دنیای مردگان ما نیز رسوخ کرده است. اما قبر سازی و عمارت و قصر برای مردگان پیش از آنکه ریشه در دین داشته باشد ریشه در خرافات دارد. فراعنه‌ی مصر کسانی بوده‌اند که بیشترین اهتمام را به این کار داشته‌اند. برای فراعنه مقابر بزرگ و حتی در قبرهایشان اشیاء قیمتی دفن شده است.

گرچه در این سفرنامه به بازدیدهایم از مدینه نپرداخته‌ام. اما می‌دانم که درنگی کوتاه روی بقیع لازم است.

بقیع قبرستانی است که در آن می‌توان دنیای دیگر را احساس کرد. و چنان عدالتى در مرگ و چنان‏مساواتى که هرگز ندیده بودم! این پدیده بازگو کننده‌ی آنست که پدیده‌های دنیوی نمی‌تواند تعیین کننده‌ی فضیلت انسان در سرای دیگر باشد. بلندی عمارتها و ایوان‌های مقابر نیز همینطور. در بقیع نمی‌توانی تشخیص دهی کدامین قبر مربوط فقیر است و کدامین مربوط به سرمایه دار. این نام‌دار است و آن بی‌نشان. همه یکسان‌اند یک گونه قبر دارند. ارتفاع و درازی شان چندان فرقی ندارد. همه رفته‌اند. در باور برخی از مردم چگونگی مرقد نشانه‌ی چگونگی شخص است. به متن زیر در یک سفرنامه ایرانی توجه کنید:

"ضریح پیامبر: علی رغم تصور بعضی‌ها که فکر می‌کنند گنبد و بارگاه و ضریح حضرت رسول خیلی باشکوه و باعظمت است خیلی غریب است قبر پیامبر دارای ضریح کهنه و قدیمی مثل قبر امام زاده‌های ناشناخته‌ای است که در بعضی از روستاهای دور افتاده وجود دارد در یک محوطه تاریک که فکر کنم سال‌هاست نظافت نشده است و با چندین قفسه کتاب مسدود شده و از بین سوراخهایی که وجود دارد اگر دقت کنی می‌توانی به بینی"

وارد بقیع که شدی قبر‌های یکسان می‌بینی. روزی در بقیع جوانی سیه چرده در حال راهنمایی و نصحیت حجاج در مورد زیارت قبر‌ها است. در پایان صحبت پرسش و پاسخها شروع می‌شود. با خودم کلنجار می‌روم که اگر روی قبر نوشته شود چه مانع دارد. چه مشکلی پیش می‌آید. پاسخی برای آن نمی‌یابم. کلنجار ذهنی خود را با او در میان می‌گذارم. نخست از من می‌پرسد اهل کجایی و چه شیوه را در دین ورزی بر گزیده‌یی؟ می‌گویم افغان هستم و مدتی زیاد استاد دانشکده‌‌ی مهندسی/ فاکولته‌ی انجینیری. نخست به من خوشامد می‌گوید. در ثانی از خودم می‌پرسد. می‌گویم جوابی برایش نیافتم. اما من ترجیح می‌دهم نوشته مختصر روی قبر باشد. می‌گوید ولی پیامبر این را ترجیح نداده است. بدان امر نکرده است. آن را انجام نداده است. مغزم بشدت تحت فشار قرار می‌گیرد. چرا ما نمی‌توانیم این شیوه‌ی درک را داشته باشیم. مگر غیر از این که هر که خدا را دوست دارد باید از پیامبر اطاعت کند ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي[آل عمران: ۳۱]. «بگو: اگر الله را دوست دارید، از من پیروی کنید» مگر غیر از این است که: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣[النجم: ۳].«و از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید».‌ راستی که اگر اصول را درست درک کنیم به کژراهه نمی‌رویم. در پایان بیشتر با او گفتگو می‌کنم. از سودان است و محصل. انگلیسی را بخوبی می‌داند. آموزش شیوه دین ورزی در دانشگاه مدینه (الجامعة‌ الإسلامیة) فرا گرفته و از شیوه‌ی جالب و مناسبی برخوردار است. اما یک سوال در ذهنم هنوز حل نشده است. پس چرا روی قبر پیامبر گنبدی دارد [۹]؟

پیش از آمدن به این سفر وقتی آثار ایرانی را در باره‌ی سفر حج در وبلاگ‌ها مطالعه می‌کردم و سفر نامه‌ها را می‌خواندم بدون استثنا آن‌ها به این اشاره می‌کردند که قبر فلان غریب و قبر پیامبر مجلل نیست. اما زیارت نامه خواندن نیز اصلی ندارد. راستی پیامبر هم وقتی به زیارت قبور می‌رفته زیارت نامه می‌خوانده و روضه خوانی می‌کرده است؟ اگر اعمال پیامبر ملاک نیست پس ما از چه کسی پیروی می‌کنیم.

[۹] پاسخ این سوال بسیار ساده و ابتدائی است و آن اینکه پیامبر جدر همان خانه‌ای که وفات کردند یعنی در حجره‌ی ام‌المؤمنین عائشه‌ی صدیقهلدفن شدند و در آن روزگار حجره‌ی صدیقه‌ی کبری در گوشه‌ی مسجد النبی قرار داشته، و تا قرن‌ها وضعیت به همین منوال بوده. بعدها در زمان ترکان عثمانی بر فراز قبر پیامبر جنیز گنبد ساختند... و چون در زمان ملک فهد مسجدالنبی جتوسعه‌ی کنونی را پیدا کرد آن گنبد بر حال خود باقی ماند، و متأسفانه حکومت سعودی در زمان ملک عبدالعزیز آل سعود نیز به دلایلی آن را تخریب نکرد. یعنی این گنبد در زمان صحابه‌ی کرام و خیرالقرون درست نشده که اصل شرعی داشته باشد، بلکه چندین قرن بعد عده‌ای متأثر از بدعت و روش رافضیان آن را بنا نهادند. [مصحح]