(۳۳)- (خطبهی - ۹۶)دربارهی صحابه ش یاران پیامبر ج
(۱۳)لَقَدْ رَأَيْتُ أَصْحابَ مُحَمَّدٍ ج فَما أَرى أَحَداً مِنْکُمْ يُشْبِهُهُمْ، لَقَدْ کانُوا يُصْبِحُونَ شُعْثاً غُبْراً، وَ قَدْ باتُوا سُجَّداً وَقِياماً، يُراوِحُونَ بَيْنَ جِباهِهِمْ وَ خُدُودِهِمْ، وَيَقِفُونَ عَلى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِکْرِ مَعادِهِمْ، کَأَنّ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ رُکَبَ الْمِعْزى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ! (۱۴)إِذا ذُکِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْيُنُهُمْ حَتّى تَبُلَّ جُيُوبَهُمْ، وَمادُوا کَما يَمِيدُ الشَّجَرُ يَوْمَ الرِّيحِ الْعاصِفِ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ و رَجاءً لِلثَّوابِ.
[(۱۳) من اصحاب محمد صلى الله عليه و آله را ديدهام، كسى را از شما نمىبينم كه شبيهبه آنان بوده باشد.اصحاب محمد ج ژوليده مو و غبار آلود، شب را در حال سجده و قيام به صبح میرساندند. پيشانىها و صورتهاى خود را متناوبا بر زمين مىنهادند.آن رشد يافتگان در حال ياد آورى معادشان مانند اخگر شعلهورمىگشتند. از طول سجودى كه انجام مىدادند، ميان چشمانشان برآمدگى مانندزانوى بز نمودار مىشد، چشمانشان چنان اشک مىباريد كه گريبانهايشان خيسمیشد و خود به اضطراب مىافتادند، چنان كه درخت در روزى كه باد تند بوزد، باضطرابمىافتد.[اينهمه بيقرارى]بجهت ترس از كيفر بود و اميد پاداش.]