(۴۳)- (خطبهی- ۱۹۶) وصف طلحه و زبیر ب
(۱)لَقَدْ نَقَمْتُما يَسِيراً، وَأَرْجَأْتُما کَثِيراً، أَلاتُخْبِرانِى أَىُّ شَىْءٍ کانَ لَکُما فِيهِ حَقٌّ دَفَعْتُکُما عَنْهُ؟ اَمْ أَىُّ قِسْمٍ اسْتَأْثَرْتُ عَلَيْکُما بِهِ؟ أَمْ أَىُّ حَقٍّ رَّفَعَهُ إِلَىَّ أَحَدٌ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ ضَعُفْتُ عَنْهُ أَمْ جَهِلْتُهُ أمْ أَخْطَأْتُ بابَهُ؟ (۲)وَاللَّهِ ماکَانَتْ لِى فِى الْخِلافَةِ رَغْبَةٌ، وَلا فِى الْوِلايَةِ إِرْبَةٌ، وَلکِنَّکُمْ دَعَوْتُمُونِى إِلَيْها، وَحَمَلْتُمُونِى عَلَيْها، فَلَمّا أَفْضَتْ إِلَىَّ نَظَرْتُ إِلى کِتابِ اللَّهِ وَما وَضَعَ لَنا وَأَمَرَنا بِالْحُکْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ، وَمَا اسْتَسَنَّ النَّبِىُّ ج فَاقْتَدَيْتُهُ. فَلَمْ أَحْتَجْ فِى ذلِكَ إِلى رَأْيِکُما، وَلا رَأْىِ غَيْرِکُما، وَلا وَقَعَ حُکْمٌ جَهِلْتُهُ فَأَسْتَشِيرَکُما وَإِخْوانِى الْمُسْلِمِينَ، وَلَوْ کانَ ذلِكَ لَمْ أَرْغَبْ عَنکُما وَلا عَنْ غَيْرِکُما. (۳)وَأَمّا ما ذَکَرْتُما مِنْ أَمْرِ الْأُسْوَةِ فإِنَّ ذلِكَ أَمْرٌ لَّمْ أَحْکُمْ أَنَا فِيهِ بِرَأْيِى، وَلا وَلَّيْتُهُ هَوىً مِنِّى، بَلْ وَجَدْتُ أَنَا وَأَنْتُما ما جاءَ بِه رَسُولُ اللَّهِ ج قَدْ فُرِغَ مِنْهُ، فَلَمْ أَحْتَجْ إِلَيْکُما فِيما قَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ، وَأَمْضى فِيهِ حُکْمَهُ، (۴)فَلَيْسَ لَکُما وَاللَّهِ عِنْدِى وَلا لِغَيْرِکُما فِى هذا عُتْبى، أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنا وَقُلُوبِکُمْ إِلَى الْحَقِّ، وَأَلْهَمَنا وَإِيّاکُمُ الصَّبْرَ. (۵)رَحِمَ اللَّهُ امْرَأً رَأى حَقّاً فَأَعانَ عَلَيْهِ، أَوْ رَأى جَوْراً فَرَدَّهُ، وَکانَ عَوْناً بِالْحَقِّ عَلى صاحِبِهِ.
[(۱)حقیقتاً (شما)از اندک ناراضی بوديد، و بسيار را پشت سر انداختيد، آيا به من نمیگویيد که شما در چه چيز حق داشتهايد که شما را از آن منع کردهام؟، يا کدام نصيب و بهرهای بوده که خودم برداشته به شما ندادهام؟ يا کدام حق و دعوایی بوده که يکی از مسلمانان نزدم آورده از آن عاجز و ناتوان ماندهام، يا به آن نادان بوده در حکم آن اشتباه کردهام؟، (۲)سوگند به خدا من خواستار خلافت و علاقهمند به حکومت نبودهام، ولی شما مرا دعوت نموده به آن وادار کرديد، پس چون خلافت به من رسيد به کتاب خدا و دستوری که برای ما تعيين نموده و ما را به حکم کردن به آن امر فرموده نظر کرده متابعت نمودم، به آنچه پيغمبر ج سنّت قرار داده نگاه نموده پيروی کردم، در اين باب به رأی و انديشهی شما و غير شما نيازمند نبودم، حکمی پيش نيامده که به آن نادان بوده از شما و سایر برادران مسلمان مشورت نمايم، اگر چنين بود از شما و ديگران رو نمیگردانيدم. (۳) امّا آنچه يادآوری نموديد که چرا در قسمت کردن بيتالمال بالسويه رفتار کردم، در اين امر هم من به رأی خود و از راه هوی نفس حکم نکردم، بلکه من و شما احکامی را که رسول خدا ج آورده و آنها را بر قرار نموده، در دست داريم، در آنچه که خداوند از تقسيم و تعيين به آن دستور داده و حکم خود را در آن امضا فرموده به شما نيازمند نبودم، (۴)پس سوگند به خدا، شما و غير شما را نزد من حقی نيست که از من شکايت داشته زبان به ملامت من باز کنيد، خدا دلهای ما و شما را به حقیقت متوجّه گرداند و به ما و شما شکيبایی را عطا فرمايد، (۵)خدا بيامرزد مردی را که چون حقی را ديد به آن کمک نمايد، يا ستمی را که ديد، از آن جلوگيری کند و به زيان ستمگر، مددکار ستم ديده باشد.]