(۳۹)- (مکتوب- ۶) دفاع از سه خلیفهی قبل از خودش و اینكه آنها حق بودهاند
(۱)إِنَّهُ بايَعَنِى الْقَوْمُ الَّذِينَ بايَعُوا أَبابَکْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمانَ عَلى ما بايَعُوهُمْ عَلَيْهِ، فَلَمْ يَکُنْ للِشَّاهِدِ أَنْ يَخْتارَ، وَلا لِلْغائِبِ أَنْ يَرُدَّ، (۲)وَإِنَّماَ الشُّورى لِلْمُهاجِرِينَ وَالْأَنْصارِ، فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلى رَجُلٍ وَسَمَّوهُ إماماً کانَ ذلِكَ لِلَّهِ رِضىً، فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلى ما خَرَجَ مِنْهُ، فَإِنْ أَبى قاتَلُوهُ عَلَى اتِّباعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنينَ، وَوَلّاهُ اللَّهُ ما تَوَلّى. (۳)وَيا مُعاوِيَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِكَ دُونَ هَواكَ لَتَجِدَنِّى أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمانَ، وَلَتَعْلَمَنَّ أَنِّى کُنتُ فِى عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلَّا أَنْ تَتَجَنّى، فَتَجَنّ ما بَدا لَكَ، وَالسَّلامُ.
[(۱) اين مردمى كه با ابو بكر و عمر و عثمان بيعت كرده بودند، به همان شيوه با من بيعت كردند. پس آن را كه حاضر است، نرسد كه ديگرى را اختيار كند و آن را كه غايب بوده است نرسد كه آنچه حاضران پذيرفته اند نپذيرد .(۲) شورا از آن مهاجران و انصار است. اگر آنان بر مردى همرأى شدند و او را امام خواندند، كارشان براى خشنودى خدا بوده است، و اگر كسى از فرمان شورا بيرون آمد و بر آن عيب گرفت، يا بدعتى نهاد، بايد او را به جمعى كه از آن بيرون شده است باز آورند. اگر سر بر تافت با او پيكار كنند، زيرا راهى را برگزيده كه خلاف راه مؤمنان است و خدا او را در بيراهه رها مىسازد(۳) اى معاويه ! به جان خودم سوگند كه اگر به ديده خرد بنگرى، نه از روى هوا و هوس، در خواهى يافت كه من از هر كس ديگر از كشتن عثمان بيزارتر بودم و ازآن بر كنار بودهام، مگر آنكه بخواهى جنايت را به گردن من نهى و چيزى را كه بر تو آشكار است پنهان دارى. و السلام.]