(۱۵)- (خطبه- ۸۴) توحید و شرک و اندرز به مردم
(۱)وَأَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، الْأَوَّلُ لا شَىْءَ قَبْلَهُ، وَالاخِرُ لا غايَةَ لَهُ، (۲)لا تَقَعُ الْأَوْهامُ لَهُ عَلى صِفَةٍ، وَلا تَعْقِدُ الْقُلُوبُ مِنْهُ عَلى کَيْفِيَّةٍ، وَلا تَنالُهُ التَّجْزِئَةُ وَالتَّبْعِيضُ، وَلا تُحِيطُ بِهِ الْأَبْصارُ وَالْقُلُوبُ. (۳)فَاتَّعِظُوا عِبادَ اللَّهِ بِالْعِبَرِ النَّوافِعِ، وَاعْتَبِرُوا بِالاىِ السَّواطِعِ، وَازْدَجِرُوا بِالنُّذُرِ الْبَوالِغِ، وَانتَفِعُوا بالذِّکْرِ وَالْمَواعِظِ، (۴)فَکَأَنْ قَدْ عَلِقَتْکُمْ مَخالِبُ الْمَنِيَّةِ، وَانقَطَعَتْ مِنْکُمْ عَلائِقُ الْأُمْنِيَّةِ، وَدَهَمَتْکُمْ مُفْظِعاتُ الْأُمُورِ، وَالسِّياقَةُ إِلَى الْوِرْدِ الْمَوْرُودِ، (۵)وَکُلّ نَفْسٍ مَعَها سَائِقٌ وَ شَهِيدٌ: سائِقٌ يَسُوقُها إِلى مَحْشَرِها، وَشاهِدٌ يَشْهَدُ عَلَيْها بِعَمَلِها. (۶)دَرَجاتٌ مُتَفاضِلاتٌ، وَمَنازِلُ مُتَفاوتاتٌ، (۷)لا يَنقَطِعُ نَعِيمُها، وَلا يَظْعَنُ مُقِيمُها، وَلا يَهْرَمُ خالِدُها، وَلا يَبْأَسُ ساکِنُها.
[(۱)و شهادت میدهم که جز اللهتعالی فرمان روا و فریادرسی نيست، يگانهای است که شريک ندارد، اوّل است که پيش از او چيزی نبوده، آخر است که برای او حد و انتهایی نيست، (۲)اندیشهها و تصوّرها به هيچ يک از صفات او نمیرسند، و دلها او را به کيفيت و چگونگی تصديق نمینمايند، تجزیه و تبعيض برای او روا نيست، چشمها و دلها به او احاطه ندارند، (۳)بندگان خدا! از مواعظههای سودمند پند پذير باشيد، از علامتهای درخشنده و آشکار(آيات و احادیث) عبرت گيريد، از هر گونه انذار که(در قرآن و سنت) وارد شده دوری کنيد، از ياد آوری و پندها بهرهمند گرديد، (۴)گويا چنگالهای مرگ به شما درآويخته است و علاقه و دل بستگی به آرزو از شما جدا گرديده، کارهای سخت رسوا کننده و سوق دادن به جايی(قيامت) که وارد شدنی است، شما را فرا گرفته، (۵)و با هر کس يک راننده و يک شهادت دهندهای هست، رانندهای که او را به محشر میراند، شهادت دهندهای که به کردار(نيک و بد) او گواهی میدهد، (۶)بهشت دارای درجه و پايههایی است که بر يکديگر برتری دارد، دارای منزلهایی هست که از هم امتياز دارد(به جهت مراتب درجهی ايمان هر کس)، (۷)آسايش و خوشی در آن زایل نمیگردد(از بین نمیرود)، مقيم در آن کوچ نمیکند و از آنجا بيرون نخواهد شد، جاويد در آن پير نمیشود، ساکن در آن فقير نمیگردد.]