(۳۴)- (خطبهی- ۳۷) وصف ابوبكر صدیقس
(۱)فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِينَ فَشِلُواْ، وَتَطَلَّعْتُ حِينَ تَقَبَّعُوا، وَ نَطَقْتُ حِينَتَعْتَعُوا، وَمَضَيْتُ بِنُورِ اللَّهِ حِينَ وَقَفُوا، وَکُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً، وَأَعْلاهُمْ فَوْتاً، (۲)فَطِرْتُ بِعِنانها، وَاسْتَبْدَدْتُ بِرِهانها، کَالْجَبَلِ لا تُحَرِّکُهُ الْقَواصِفُ، وَلا تُزِيلُهُ الْعَواصِفُ، (۳)لَمْ يَکُنْ لِأَحَدٍ فِىّ مَهْمَزٌ، وَ لا لِقائِلٍ فِىّ مَغْمَزٌ. (۴)الذَّلِيلُ عِنْدِى عَزِيزٌ حَتّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ، وَالْقَوِىُّ عِنْدِى ضَعِيفٌ حَتّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ، (۵)رَضِينا عَنِ اللَّهِ قَضاءَهُ، وَسَلَّمْنا لِلَّهِ أَمْرَهُ. (۶)أَتَرانِى أَکْذِبُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ؟ ج وَاللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ فَلا أَکُونُ أَوَّلَ مَنْ کَذَبَ عَلَيْهِ، (۷)فَنَظَرْتُ فِى أَمْرِى فَإِذا طاعَتِى قَدْ سَبَقَتْ بَيْعَتِى، وَإِذَا الْمِيثاقُ فِى عُنُقِى لِغَيْرِى.
[(۱) آن دم كه همه از ترس در خانه نشسته بودند من قيام كردم، آنگاه كه همگى خودرا پنهان كرده بودند من آشكارا به ميدان آمدم، همان زمان كه همه لب فرو بسته بودند من سخن گفتم، آن وقت كه جمعيت همه توقفكرده بودند من با راهنمائى نور خدا به راه افتادم! فرياد نمىزدم، صدايم از همه آهستهتر، اما از همه پيشگامتر بودم، (۲) زمام امر را به دست گرفتم و پرواز کردم و جائزه سبقت در فضائل را بردم. همانند كوهى كه تندبادها آن را به حركت در نمىآورد، طوفانها آن را از جاى بر نمىكند، (۳) هيچكس نمىتوانست عيبى در من بيابد، و هيچ سخن چينى جاى طعن در مننمىيافت. (۴)ستمديدگانى كه در نظرها ذليل و پستند از نظر من عزيز و محترمند، تا حقشان را بگيرم، نيرومندان ستمگر در نظر من حقير و پستند، تا حق ديگران را از آنها بستانم. (۵)در برابر فرمان خدا راضىو تسليم امر او هستيم، (۶) آيا گمان مىكنيد ممكن است من بهرسول خدا ج دروغ ببندم؟! به خدا سوگند!من نخستين كسى هستم كه وى را تصديق كردم و هرگز من اول كسى نخواهمبود كه او را تكذيب نمايم.(۷)در كار خود انديشه كردم ديدم ديدم اطاعت و پيروی از فرمان رسول ج بر من واجب است، (ابوبکرس را)تصديق (و با او)بيعت کردم، و بر طبق عهد و پيمان خود با او رفتار نمودم.]