(۴۱)- (مکتوب- ۷) بیعت گرفتن و اینكه خلافت حق مهاجرین و انصار است
(۱)أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَتْنِى مِنْكَ مَوْعِظَةٌ مُوَصَّلَةٌ، وَرِسالَةٌ مُحَبَّرَةٌ، نَّمَّقْتَها بِضَلالِكَ، وَأَمْضَيْتَها بِسُوءِ رَأْيِکَ! (۲)وَکِتابُ امْرِىءٍ لَيْسَ لَهُ بَصَرٌ يَهْدِيهِ، وَلا قائِدٌ يُرْشِدُهُ، قَدْ دَعاهُ الْهَوى فَأَجابَهُ، وَقادَهُ الضَّلالُ فَاتَّبَعَهُ، فَهَجَرَ لاغِطاً وَ ضَلّ خابِطاً. (۳)لِآنها بَيْعَةٌ واحِدَةٌ لا يُثَنّى فِيهَا النَّظَرُ، وَلا يُسْتَأنَفُ فِيهَا الْخِيارُ، الْخارِجُ مِنْها طاعِنٌ، وَالْمُرَوِّى فِيها مُداهِنٌ.
[(۱) اما بعد، اندر زنامهاى از تو به من رسيد با جملههايى بربافته و عباراتى كه به ضلالت خويش آراسته بودى و از روى بدانديشى روانه كرده بودى(۲) اين نامه، نامه كسى است كه نه خود ديده بينا دارد تا راه هدايت را به او نشان دهد، و نه او را رهبرى است كه راهش بنمايد. هوی و هوس او را فراخوانده و او نيز پاسخش گفته و ضلالت رهنمونش گشته و او نيز متابعتش نموده. هذيانى در هم آميخته، گم گشته و به خطا رفته است (۳) بيعتيک بار بيش نيست.تجديد نظر در آن راه ندارد و در آن اختيار فسخ نخواهد بود.آنكس كه از اين بيعتسر بتابد طعنه زن و عيبجو خوانده مىشود و آن كه درباره قبول و رد آن انديشه كند منافق است.]