(۴۴)- (خطبهی- ۱۶۷) در خواست قاتلین عثمان س از علیس
(۱)يا إِخْوَتاهُ، إِنِّى لَسْتُ أَجْهَلُ ما تَعْلَمُونَ، وَلکِنْ کَيْفَ لِى بِقُوَّةٍ وَالْقَوْمُ الْمُجْلِبُونَ عَلى حَدِّ شَوْکَتِهِمْ يَمْلِکُونَنا وَلا نَمْلِکُهُمْ؟ (۲)وَها هُمْ هؤُلاءِ قَدْ ثارَتْ مَعَهُمْ عُبْدانُکُمْ، وَالْتَفَّتْ إِلَيْهِمْ أَعْرابُکُمْ، وَهُمْ خِلالَکُمْ يَسُومُونَکُمْ ما شآؤُا، وَهَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَةٍ عَلى شَىْءٍ تُرِيدُونَهُ؟ (۳)وَإِنَّ هذَا الْأَمْرَ أَمْرُ جاهِلِيَّةٍ، وَإِنَّ لِهؤُلاءِ الْقَوْمِ مادَّةً. إِنَّ النّاسَ مِنْ هذَا الْأَمْرِ- إِذا حُرِّکَ- عَلى أُمُورٍ: فِرْقَةٌ تَرى ما تَرَوْنَ، وَفِرْقَةٌ تَرى ما لا تَرَوْنَ، وَفِرْقَةٌ لا تَرى هذا وَلا هذا، فَاصْبِرُوا حَتّى يَهْدَأَ النّاسُ، وَتَقَعَ الْقُلُوبُ مَواقِعَها، وَتُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً، (۴)فَاهْدَأُوا عَنِّى، وَانْظُرُوا ماذا يَأْتِيکُمْ بِهِ أَمْرِى، وَلا تَفْعَلُواْ فَعْلَةً تُضَعْضِعُ قُوَّةً، وَتُسْقِطُ مُنَّةً، وَتُورِثُ وَهْناً وَذِلَّةً، (۵)وَسَأُمْسِكُ الْأَمْرَ مَا اسْتَمْسَكَ، وَإِذا لَمْ أَجِدْ بُدّاً فَآخِرُ الدَّواءُ الْکَىّ.
[(۱)ای برادران(هم کيشان) به آنچه شما میدانيد من بیاطلاع نيستم، ولی چگونه من را توانایی (کشيدن انتقام از کشندگان عثمان)است و حال آنکه گروهی که(برای کشتن او) گرد آمدند، در نهايت قدرت خود باقی هستند، بر ما تسلط دارند و ما بر ايشان مسلط نيستيم، (۲) آگاه باشيد کشندگان عثمان گروهی هستند که غلامان شما با آنها يار بوده و باديه نشينانتان به آنان پيوستهاند، ايشان در بين شما هستند، آنچه بخواهند آزارتان میرسانند، آيا توانایی به آنچه خواهانيد داريد؟، (۳)اين امر کاری است از روی نادانی، ايشان کمک و ياور دارند و مردم هرگاه سخن اين خونخواهی به ميان آيد بر چند دستهاند: يک دسته میبينند آنچه شما میبينيد؛ يک دسته میبينند آنچه شما نمیبينيد؛ و يک دسته نه اين و نه آن را نمیبينند، پس (برای انتقام)شکيبا باشيد تا مردم آرامش يافته و دلها در جای خود قرار گيرد، حقوق در موقع مناسب به آسانی گرفته شود، (۴)پس نزد من آرام باشيد و ببينيد فرمانم به شما چگونه صادر میشود، کاری نکنيد که توانایی را نابود ساخته از بین ببرد، سستی و خواری جای آن را بگیرد، (۵) به زودی اين امر(اختلاف) را به مدارا، اصلاح کنم، مادامی که مدارای با آن ممکن باشد، هرگاه چارهای نيابم، پس آخرين دوا(تدبیر) داغ است(چارهای نیست، و میجنگم با کسانی که بيعت را شکستهاند).]