(۲۹)- (خطبهی- ۲۳۴) ا ندرز به مردم و اینكه پس از شناخت باید تعصّب داشت
(۳۳)فَاللَّهَ اللَّهَ فِى عاجِلِ الْبَغْىِ، وَاجِلِ وَخامَةِ الظُّلْمِ، وَسُوءِ عاقِبَةِ الْکِبْرِ، فَانها مَصِيدَةُ إِبْلِيسَ الْعُظْمى، وَمَکِيدَتُهُ الْکُبْرى، الَّتِى تُساوِرُ قُلُوبَ الرِّجالِ مُساوَرَةَ السُّمُومِ الْقاتِلَةِ، فَما تُکْدِى أَبَداً، وَلا تُشْوِى أَحَداً، لا عالِماً لِعِلْمِهِ، وَلا مُقِلّاً فِى طِمْرِهِ، (۳۴)وَعَنْ ذلِكَ ما حَرَسَ اللَّهُ عِبادَهُ الْمُؤُمِنِينَ بِالصَّلَواتِ وَالزَّکَواتِ، وَمُجاهَدَةِ الصِّيامِ فِى الْأَيَّامِ المَفْرُوضاتِ، تَسْکِيناً لِأَطْرافِهِمْ، وَتَخْشِيعاً لِأَبْصارِهِمْ، وَتَذْلِيلًا لِنُفُوسِهِمْ، وَتَخْفِيضاً لِّقُلُوبِهِمْ، وَإِذْهاباً لِلْخُيَلاءِ عَنْهُمْ، لِما فِى ذلِكَ مِنْ تَعْفِيرِ عَتائِقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرابِ تَواضُعاً، وَالْتِصاقِ کَرائِمِ الْجَوارِحِ بِالْأَرْضِ تَصاغُراً، وَلُحُوقِ الْبُطُونِ بِالْمُتُونِ مِنَ الصِّيامِ تَذَلُّلًا، مَعَ ما فِى الزَّکاةِ مِنْ صَرْفِ ثَمَراتِ الْأَرْضِ وَغَيْرِ ذلِكَ إِلى أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَالْفَقْرِ. (۳۵)انْظُرُوا إِلى ما فِى هذِهِ الْأَفْعالِ مِنْ قَمْعِ نَواجِمِ الْفَخْرِ، وَقَدْعِ طَوالِعِ الْکِبْرِ. (۳۶)وَلَقَدْ نَظَرْتُ فَما وَجَدْتُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ يَتَعَصَّبُ لِشَىْءٍ مِنَ الْأَشْياءِ إِلَّا عَنْ عِلَّةٍ تَحْتَمِلُ تَمْويَةَ الْجُهَلاءِ، أَوْ حُجَّةٍ تَلِيطُ بِعُقُولِ السُّفَهاءِ، غَيْرَکُمْ، فَإِنَّکُمْ تَتَعَصَّبُونَ لِأَمْرٍ ما يُعْرَفُ لَهُ سَبَبٌ وَلا عِلَّةٌ. (۳۷)أَمّا إِبْلِيسُ فَتَعَصَّبَ عَلى ادَمَ لِأَصْلِهِ، وَطَعَنَ عَلَيْهِ فِى خِلْقَتِهِ، فَقالَ: أَنَا نارِىٌّ وَأَنْتَ طِينِىٌّ. وَأَمَّا الْأَغْنِياءُ مِنْ مُتْرَفَةِ الْأُمَمِ، فَتَعَصَّبُواْ لِاثارِ مَواقِعِ النِّعَمِ، فَقالُوا: (نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالًا وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ)، (۳۸)فَإِنْ کانَ لابُدَّ مِنَ الْعَصَبِيَّةِ فَلْيَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکارِمِ الْخِصالِ، وَمَحامِدِ الْأَفْعالِ، وَمَحاسِنِ الْأُمُورِ الَّتِى تَفاضَلَتْ فِيهَا الْمُجَداءُ وَالنُّجَداءُ مِنْ بُيُوتاتِ الْعَرَبِ وَيَعاسِيبِ الْقَبائِلِ بِالْأَخْلاقِ الرَّغِيبَةِ، وَالْأَحْلامِ الْعَظِيمَةِ، وَالْأَخْطارِ الْجَلِيلَةِ، وَالاثارِ الْمَحْمُودَةِ. (۳۹)فَتَعَصَّبُوا لِخِلالِ الْحَمْدِ: مِنَ الْحِفْظِ لِلْجِوارِ، وَالْوَفاءِ بِالذِّمامِ، وَالطَّاعَةِ لِلْبِرِّ، وَالْمَعْصِيَةِ لِلْکِبْرِ، وَالْأَخْذِ بِالْفَضْلِ، وَالْکَفِّ عَنِ الْبَغْىِ، وَالْإِعْظامِ لِلْقَتْلِ، وَالْاِنْصافِ لِلْخَلْق، وَالْکَظْمِ لِلْغَيْظِ، وَاجْتِنابِ الْفَسادِ فِى الْأَرْضِ.
[(۳۳) زنهار زنهار شما را به خدا از تعجيل عقوبت و کيفر سرکشی و ستم برحذر باشيد و از سرانجام وخيم ظلم و سوء عاقبت تکبر و خودپسندی که کمين گاه بزرگ ابليس و مرکز کيد و نيرنگ اوست بهراسيد، کيد و نيرنگی که با قلبهای مردان همچون زهرهای کشنده میآميزد و هرگز از تاثير فرو نمیماند. و کسی از هلاکتش جان به در نمیبرد؛ هيچکس، نه عالم و دانشمند به خاطر علم و دانشش و نه فقير به خاطر لباس کهنهاش. (۳۴) و خداوند به خاطر حفظ بندگانش از اين امور يعنی ظلم و ستم و کيد شيطان، با نماز زکات و مجاهده در گرفتن روزه واجب آنان را حراست فرموده است، تا اعضاء و جوارحشان آرام و چشمهايشان خاشع و غرائز و تمايلات سرکششان خوار و ذليل و قلبهای آنها خاضع گردد و تکبر از آنها رخت بربندد. به علاوه سائيدن پيشانی که بهترين جاهای صورت است به خاک، موجب تواضع و گذاردن اعضای پر ارزش بدن بر زمين؛ دليل کوچکی و چسبيدن شکم به پشت [در اثر روزه] مايه فروتنی است؛ و پرداخت زکاه موجب صرف ثمرات زمين و غير آنها به نيازمندان و مستمندان میشود [همه اينها حراست و حفظ بندگان را از کيدهای شيطان و ساير ناهنجاریها بهمراه دارد].
(۳۵)به آثار اين افعال [نماز و روزه و زکات و سجده] بنگريد که چگونه شاخههای درخت تفاخر را درهم میشکنند و از جوانه زدن کبر و خودپسندی جلوگيری میکنند. (۳۶) من در اعمال و کردار جهانيان نظر افکندم هيچکس را نيافتم که درباره چيزی تعصب به خرج دهد، جز اينکه علتی داشته که حقيقت را بر جاهلان مشتبه ساخته، يا در عقل و انديشه سفيهان نفوذ نموده. جز شما که تعصب درباره چيزی میورزيد که نه سببی دارد و نه علتی. (۳۷)اما ابليس در برابر آدم÷ به خاطر اصل و اساس خود تعصب ورزيد و آفرينش آدم را مورد طعن قرار داد و گفت: من از آتشم و تو از خاک. و اما ثروتمندان عياش ملتها تعصبشان به واسطه زر و زيور و دارائی آنها است، چنانکه میگفتند: ثروت و فرزندان ما از همه بيشتر است و هرگز مجازات نمیشويم. (۳۸) و اگر قرار است تعصبی در کار باشد، بايد به خاطر اخلاق پسنديده افعال نيک و کارهای خوب باشد، همان افعال و اموری که افراد با شخصيت و شجاعان خاندان عرب و سران قبائل در آنها بر يکديگر برتری میجستند؛ يعنی اخلاق پسنديده و انديشههای بزرگ ومقامهای بلند و آثار ستوده [در اينها تعصب بخرج دهيد]. (۳۹) پس برای خصلتهای ستوده تعصب نمایيد، خصلتهایی مانند: نگاه داشتن حق همسايه، وفای به عهد و پيمان، فرمانبری نيکوکاران، و نافرمانی گردن کشان، فرا گرفتن احسان و دست کشيدن از ستم، بزرگ دانستن گناه قتل نفس و انصاف، دادگری برای مردم، فرو نشاندن خشم و دوری جستن از تباه کاری در زمين.]