(۲۰)- (خطبه- ۵۰) فتنه و فساد و دلیل اختلاط حق و باطل
(۱)إِنَّما بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْواءٌ تُتَّبَعُ، وَأَحْکامٌ تُبْتَدَعُ، يُخالَفُ فِيها کِتابُ اللَّهِ، وَيَتَوَلّى عَلَيْها رِجالٌ رِّجالًا عَلى غَيْرِ دِينِ اللَّهِ، (۲)فَلَوْ أَنَّ الْباطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزاجِ الْحَقِّ لَمْ يَخْفَ عَلَى الْمُرْتادِينَ، وَلَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْباطِلِ انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعانِدِينَ، (۳)وَلکِنْ يُؤْخَذُ مِنْ هذا ضِغْثٌ وَمِنْ هذا ضِغْثٌ فَيُمْزَجانِ! فَهُنالِكَ يَسْتَوْلِى الشَّيْطانُ عَلى أَوْلِيائِهِ، وَيَنْجُو الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنى.
[(۱) همواره آغاز پيدايش فتنهها، پيروى از هوسهاى آلوده و احكام و قوانين مجعولو اختراعى است، احكامى كه با كتاب خدا مخالفت دارد، و گروهی از مردم ديگران را با خواهشها و حکمهای خلاف دين، ياری و پيروی میکنند. (۲) اگر باطل از حق كاملا جدا مىگرديد، راه حق بر خواهان آن پوشيده نمیگرديد، اگر حق در ميان باطل پنهان نمیبود، دشمنان نمیتوانستند از آن بدگویی کنند، (۳)ولى قسمتى ازحق و قسمتى از باطل را مىگيرند و به هم مىآميزند. اينجا است كه شيطان بر دوستان خودچيره مىشود و تنها آنان كه مورد رحمتخدا بودهاند نجات مىيابند.]