(۴۰)- (خطبهی- ۹۱) وزیر و مشاور بودنم برایتان بهتر است تا اینکه خلیفه باشم
(۱)دَعُونِى وَالْتَمِسُوا غَيْرِى، فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَأَلْوانٌ لا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَلا تَثْبُتُ عَلَيْهِ الْعُقُولُ، (۲)وَإِنَّ الافاقَ قَدْ أَغامَتْ، وَالْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ. (۳)وَاعْلَمُوا أَنِّى إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ ما أَعْلَمُ، وَلَمْ أُصْغِ إِلى قَوْلِ الْقائِل وَعَتْبِ الْعاتِبِ، (۴)وَإِنْ تَرَکْتُمُونى فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ، وَلَعَلِّى أَسْمَعُکُمْ وَأَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَکُمْ، (۵)وَأَنَا لَکُمْ وَزِيراً خَيْرٌ لَکُم مِنِّى أَمِيراً.
[(۱) مرا وا گذاريد و ديگرى را طلب كنيد، زيرا ما به استقبال چيزى مىرويم كه چهرههاىمختلف و جهات گوناگونى دارد، دلها بر اين امر استوار و عقلها ثابت نمىماند، (۲)چهره افق حقيقت را ابرهاى تيره فسادگرفته و راه مستقيم حق ناشناس مانده است، (۳)آگاه باشيد اگر دعوت شما را اجابت كنم طبق آنچه خود مىدانم با شما رفتار میكنم و به سخن اين و آن و سرزنش سرزنش كنندگان گوش فرا نخواهم داد، (۴)اگر مرا رها كنيدمن هم چون يكى از شما هستم، شايد من شنواتر و مطيعتر از شما نسبتبه رئيسحكومتباشم. (۵)در چنان حالى من وزير و مشاورتان باشم بهتر از آن است كه امير و رهبرتان گردم.]