پیشگفتار
إنَّ الحَمدَ لله؛ نَحمَدُه، ونستَعینَهُ، ونَستغفِرُهُ، ونَعوذُ باللهِ من شُرورِ أنفُسنَا، وسَیِّئاتِ أعمَالِنَا، مَن یَهدِهِ اللهُ فَلا مُضِلَّ له، ومَن یُضلِل فَلا هَادِیَ لَه، وأشهد أن لا إله إلا اللهُ وحدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وأشهد أنَّ محمَّداً عَبدُهُ ورَسُولُه.
تمام ستایشها از آن الله ـ است. او را ستوده و از او کمک طلبیده و خواهان آمرزشیم. از شرارت روح و کردار زشتمان به الله ﻷ پناه میبریم. کسی را الله أ راهنمایی کند، گمراه کنندهای ندارد و هر کسی را که او تعالی گمراه نمود، هدایتگری نخواهد داشت. گواهم که معبود بر حقی جز الله بیهمتا وجود ندارد؛ و گواهم که محمد ج بنده و فرستادهی اوست.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٠٢﴾[آلعمران: ١٠٢].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید آنچنان که باید از الله ترسید، از الله بترسید. و نمیرید مگر آن که مسلمان باشید».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا١﴾[النساء: ١].
«ای مردمان! از پروردگارتان بپرهیزید. پروردگاری که شما را از یک انسان بیافرید و همسرش را از نوع او آفرید، و از آن دو نفر، مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت. و از معبودی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند میدهید؛ (و به خاط او) صلهی ارحام میکنید، زیرا که بیگمان الله مراقب شما است».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِيدٗا٧٠ يُصۡلِحۡ لَكُمۡ أَعۡمَٰلَكُمۡ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۗ وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِيمًا٧١﴾[الأحزاب: ٧٠-٧١].
یعنی: «ای مؤمنان! از الله بترسید و سخن حق و درست بگویید. در نتیجه الله اعمالتان را اصلاح میکند و گناهانتان را میبخشاید. اصلاً هر که از الله و پیامبرش فرمانبرداری کند، قطعاً به پیروزی و کامیابی بزرگی دست مییابد».
در کتابهای سنن و مسانيد، همچون مسند احمد، ابوداود، ترمذی و دیگران با سندهای متعدد از رسول الله ج روایت شده است: «سَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الأُمَّةُ عَلَى عَلَى ثِنْتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً، كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلا وَاحِدَةً وَهِي الْجَمَاعَة» و في روایة : «مَنْ كَانَ عَلَى مَا أَنَا عَلَيْهِ الْيَوْمَ وَأَصْحَابِي»: «به زودی این ملت (اسلام) به هفتاد و دو فرقه تبدیل خواهد شد. همه در آتشاند؛ جز یکی؛ و آن، جماعت (اهل سنت) میباشد»؛ و در روایتی آمده است: «کسی که بر اعتقادی مثل آنچه من و یارانم امروز بر آنیم، باشد».
امت اسلامی صحت این روایت را پذیرفته و آن را قبول کرده است. سلف صالح و امامان نیز خوب فهمیدهاند که رسول الله ج امت خویش را هشدار داده و اندیشهی آنان را به سوی سنّت و قانونی از قوانین عام و فراگیر الهی که باعث هلاکت امتهای پیشین شده است و فقط افراد اندکی از این عذاب گریختهاند، رهنمون میکند. قانون مذکور (پراکندگی و تفرقه) بدون استثنا در این امّت هم رخ خواهد داد؛ مگر آنان که الله ﻷ به ایشان رحم کرده و به پایبندیِ سنّت رسول الله ج و روش صحابه ش راهیاب کند.
رسول الله ج میفرماید: «افْتَرَقَتِ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ فِرْقَةً كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلا وَاحِدَةً، وَافْتَرَقَتِ النَّصَارَى عَلَى اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً، كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلا وَاحِدَةً، وَسَتَفْتَرِقُ هَذِهِ الأُمَّةُ عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلا وَاحِدَةً». وفي لفظ: «عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ مِلَّةً». وفي روایة قالوا: «یا رسول الله، من الفرقة الناجیة؟ قال: مَنْ كَانَ عَلَى مَا أَنَا عَلَيْهِ الْيَوْمَ وَأَصْحَابِي». وفي روایة قال: «هِيَ الْجَمَاعَةُ، يَدُ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ»: «یهود به هفتاد و یک فرقه تقسیم شد؛ همه در آتشاند به جز یکی، و نصارا به هفتاد و دو فرقه تبدیل گشت که همه در آتشاند جز یکی، و به زودی این امت (اسلام) به هفتاد و سه گروه تقسیم خواهد شد که تمامشان در آتشاند جز یکی. و در لفظی آمده است: بر هفتاد و سه ملت (دین). در روایتی هم آمده است که صحابه گفتند: ای رسول الله، فرقه و گروه نجات یافته کداماند؟ فرمود: کسی که بر اعتقادی مثل آنچه من و یارانم امروز بر آنیم، باشد. در روایتی هم آمده است: آن، جماعت است، دست الله بر جماعت است»[١].
به راستی که رسول الله ج راست گفت و قانون الله ﻷ در خَلقش محقّق شد، چرا که امت اسلامی پس از رحلت رسول اکرم ج بعد از آگاهی دینی، به دلیل سرکشی و تجاوز در میان خویش، پراکنده و دسته دسته شد. در نتیجه، خودکامگی و هوس، مردم را به سوی خویش کشاند؛ مذاهب و پرچمها فراوان و بدعتها و ایدهها زیاد گشت. سرانجام، مردم از راه راست به بیراهه رفته و سرگردان شدند؛ بر الله أ و رسولش ج پیش تاختند و از هر فریادِ نامفهومی تبعیّت کردند.
لیکن در طول این مدت- برای محقق شدن قانون و سنّت الهی که رسول الله ج از آن خبر داده است- همواره پرچم فرقهی ناجیه (گروه نجات یافته) بلند بالا و به اهتزاز درآمده است، تا هر کس که به فکر نجات خویش است به زیر بالَش پناه آورد. و هر کس که سودای گریز و نجات از زیر پرچمهای ضلالت و گمراهی را دارد، باید به جماعتِ رسول الله ج و یاران باوفا و تابعینِ نیکِ آنان تمسک جسته و در مسیر ایشان گام بردارد و بعد از آنها به روششان پایبند باشد.
این جماعت پاک و گروه نجات یافته در دلِ هر زمان و مکانی ریشه دوانده است، و این درخت میمون و مبارک با شناختی که امت از آن دارد، در طول تاریخ کهن خود که به پهنای شرق و غرب است، میوهی نیک و با برکت خویش را دریغ نکرده است. تمام ائمهی بزرگوار و سلف صالح این امت، آنان که پاسبانان میراث این جماعتاند و عصارهی اندیشه، دل، روح و زندگی خویش را بر آن افزودهاند، در سایهسار این پرچم رشد یافتهاند. و چنان که از گذشتگان خویش آموخته بودند به صورت شفاف و روشن و پاک، در نقل آن به آیندگان چه تلاشها که نمودند! این گروه با رویکرد و برنامه، علوم و فقه خاصِّ خویش از دیگران متمایز است؛ چنانکه در اخلاق و سیر و سلوک خود با دیگران متفاوت است. بلکه با وجودِ رادمردانی که حاملِ این برنامه، علم و سلوکِ گروه یادشده هستند نیز، از دیگر اندیشهها متمایز و جداست. با چنین رویکردی در میان مردم به تکاپویند؛ به آن پایبند و بر آن صبور و شکیبایند؛ به سویش فرا خوانده و در دفاع از آن کوشایند؛ پرچمش را بر افراشته و آن را در دل کتابها برای نسلهای آینده پاسبانی کرده و از برنامهی آنان دل نمیکنند و در مسیرشان گام برمیدارند.
از آنجا که هر زمان و مکانی بنا بر شرایط خاص خود از قبیل فتنهها، بحرانها و شبههها، با دیگر زمان و مکانها متفاوت است، مردم در این دوران برای رویارویی با مصائب و مشکلاتِ موجود به میراث و مردانِ اهل سنت رجوع کرده و از ایشان راهکار میطلبند. و در پی راه نجات و خلاصِ از این معضل هستند. پرچم این گروه واضح و روشن و راه رسیدن به آن بسیار ساده و راحت بود. لیکن فتنهها بالا گرفت، مشکلات زیاد، و پرچمهای متعدد برافراشته شد و راهها بسیار گشت، مردم دچار بهت و حیرت شدند، حق و باطل در هم آمیخت و سنت با بدعت پوشیده شد، هر گروه گمان کرد که خود نجات یافته و به راه راست چنگ آویخته است. با وجود کمبود علماء و نبردِ ناجوانمردانهای که دشمنِ کافرِ زندیق به پا کرده بود، تشخیص راه نجات و اهل آن، برای مسلمانان که در این وِلوِلهها و گروههای درگیر، به دنبالِ راه نجات بودند، مشکل مینمود.
علیرغم تلاشِ زیادی که علمای این گروه در جداسازی و تبیین برنامهی خود ارائه دادند، باید دانست هر عصر، زبان و بیان خاصّ خود و هر نسلی اسلوب و روش منحصر به خویش را برای دستیابی به حق میطلبد؛ تا در پرتو تعریفِ آن برنامه و دعوت به آن، زندگی کند. و چه بسیارند جوانان معاصرِ مخلصی که در پَیِ جزوه یا بحث علمی روشنی به زبان روز و اسلوبِ عصر کنونی هستند تا در طول مسیر برای شناخت جماعت یا فرقهی ناجیه به آن رجوع کنند؛ اما افسوس که نمییابند! علیرغم کوشش طاقتفرسای علمای بزرگوار هنوز زحمات و تحقیقاتِ آنان در دلِ کتابهای مرجع و مادر جا خوش کرده است؛ و منتظر یک تحقیق ناب و جدی یا جزوهای علمی هستند تا با لباس جدید و به زبان و اسلوبِ روزِ فرزندان این عصر عرضه شود. تا از آن معیاری روشن و شفاف برگیرند و حقیقتِ برنامهی فرقهی ناجیه را بشناسند؛ و در ادامه، زندگیِ خود و دیگر مردمان را بر آن تطبیق دهند.
اما در اینجا مسئلهی بسیار مهمی مطرح میشود که نیاز است با اندکی توضیح روشن شود. و آن اینکه برخی در وهلهی اول گمان میکنند که سخن ما به یک بعد یا بخشی محدود از اصولِ اهل سنت و جماعت میپردازد؛ حال آنکه چنین نیست. مثلاً فقط جنبهی عقاید و باورها را مورد بحث و کنکاش نمیگذارد؛ بلکه کلام ما به مراتب وسیعتر و فراگیرتر از این بینش است.
جنبهی عقیده با توجه به اولویّت و اهمیتی که دارد، در برگیر تمام موارد اصولی نیست؛ بلکه یک بند یا یک جنبه از جوانب متعددی است که اصولِ طایفهی ناجیه، مبتنی بر آن است.
متأسفانه تعبیرِ اصولِ اهل سنت و جماعت در مقابل عوامل تاریخی، سیاسی، و اجتماعیِ مختلف دچار رکود و اضمحلال شد و رنگ باخت. تا اینکه بالاخره در نگاهِ خیلی از افراد از همان ابتدا به گونهای نمایان شد که فقط به یک بُعد از ابعادِ متعدد و پربارِ این اصول میپردازد؛ آنهم تنها بُعد عقیده و بس. در حالی که گرد و غبار فراموشی و بیتوجهی - بلکه خود را به فراموشی زدن- در اکثر اوقات بر دیگر ابعادِ اصول این طایفه، که در میزان حق و معیارهای نجات و کامیابیِ دین و دنیا کمتر از جنبهی عقیدهای نبود، هم نشسته و بر آن غالب آمده بود. ما همانسان که امام ابن رجب / میگوید: جنبهی عقیده بسیار مهم است و مخالفِ این باور بر لبهی پرتگاه هلاکت قرار دارد، منکر این باور نیستیم؛ لیکن آیا عملکرد ما که حقِ بقیهی موارد (اصول) را بی اهمیت میشماریم، و در دیگر ابعادِ درخشان که در کنار جریان عقیده ایفای نقش میکنند، خود را به فراموشی زدهایم، توجیه میکند؟ اصول، ابعاد مختلف، نقطهی اتکا و پایههای اصلی و ثابتی که همیشه بنای شامخِ اهل سنت و جماعت بر آن بنا میشود؛ بنایی که در طول تاریخ کهن این گروه، نماد وتندیسِ میراث آنها بوده است.
اصولِ هر چیز چنان که مراجع لغت به ما میگوید، پایه و اساسی است که آن چیز بر آن بنا میشود. پس آیا ریشه و بنیانی که میراثِ فکری اهل سنت و جماعت بر آن ساخته شده است، فقط و فقط در بُعد عقیدتی آن است؟ آیا تمدنی که در طول تاریخِ دین اسلام، سعادت دنیا و آخرت را اجرایی کرد، فقط مبتنی بر اصول اعتقادی استوار بوده است؟ جایگاه اصول علمی، ضوابط شناخت و میدان مدیریّت عقل، کجاست؟ اصول آنان در استدلال و رویکردِ تحقیق و پژوهش چیست؟ از دیدگاه ایشان اصولِ فقهِ دوران معاصر که مشهور به فقه واقع است، و نیز حرکتِ مثبت و خردمندانه در خلال حقیقتِ معاصر و محدودهی مصالح و مفاسدِ معتبر، کجاست؟ اصول نگرش آنها به مخالف و نیز برخورد و تعامل آنان با مخالف، که زاییدهی چنین نگرشی است، کجاست؟ اصولی که بیانگر تعامل و ارتباط خود آنان با یکدیگر باشد، کجاست؟ در پی آن، اصولی که نشانگر ارتباط آنان با جهانِ اسباب که پیرامونشان قرار دارد چیست؟ و نیز با علل کَونی که بر اساس آن، معلول نمودار میگردد و الله ـ آن را یک سنتِ لایَتَغَیَّر طراحی کرده است، کجاست؟ و هزاران کجاستِ دیگر که باید بدان جواب داد؟!
وقتی داریم از نبود یک تحقیقِ کامل در مورد اصولِ اهل سنت و جماعت صحبت میکنیم، منظورمان این است که باید نوشته یا کتابی مستقل در دست باشد تا بتوان تمام این اصول را با یک تحقیق جامع، فرا گرفت. البته این تحقیق باید به صورت یک برنامه و رویکرد کامل باشد؛ تا اصول اعتقادی در آن، به عنوان یکی از بندهای اساسی جلوه کند. و گرچه این بند یکی از بارزترین ویژگیهای آن است، لیکن دربرگیرندهی همهی بندهای اصولی نیست. چنین تحقیقی مد نظر است؛ از الله ﻷ میخواهیم فردی را به امت اسلامی تقدیم کند تا آن را اجرایی نماید.
باور کنید اکتفا نمودن به جنبهی عقیده به این اعتبار که در اصولِ اهل سنت و جماعت، «عقیده یعنی همه چیز»، بسیاری از جوانان مخلص را ناخواسته به مخالفت جدی با دیگر اصولِ اهل سنت مبتلا نموده است. اختلافاتی که عملکرد آنان را ثبت کرده و بر تعاملشان با دیگر جریانات و حقایقِ روزمرّه، تحت تأثیر قرار میدهد.
وقتی در مورد اصولِ اهل سنت سخن میگوییم، منظورمان از اصول، برنامههای فراگیر و کامل، برای این گروه است. اصول متعددی که محصول آن، علم و عمل، اندیشه و سلوک و نیز عقیده و شریعت است. تا در سایهی این موارد و به وسیلهی اسبابی که الله ﻷ آفریده است یا بدان دستور داده است، دینِ الهی نه تنها در دل فرزندان اهل سنت بلکه در زمین محقق گردد . و این است همان گم شدهای که در دلِ کُتُب به جا مانده از گذشتگان به دنبال آنیم. یعنی به دنبال مقیاسی ثابت و فراگیر که اصول اهل سنت را در خود جمع نموده باشد؛ تا انسان مسلمان نقطهی شروع و تمام شئون زندگیِ دنیایش را در مسیر تلاش به سوی پروردگار، بر اساس آن تنظیم و هماهنگ نماید.
حقیقتاً نتیجهی نبودِ چنین مقیاس ثابت و فراگیری در ذهنِ بسیاری از جوانانِ مسلمان و آنانی که قدرت پاسخگویی به برخی از سوالات مشخصِ این عصر را دارند، آنان را در دو جبههی مخالف قرار داده است. سوالاتی همچون: اهل سنت و جماعت چه کسانی هستند مثال بزن؟ چه وقت یک فرد مسلمان در دایرهی اهل سنت بوده و چه وقت از جمع آنان اخراج میگردد؟ آیا اگر فردی مطلقاً در صفِ اهل سنت و جماعت قرار گرفت، نجاتش تضمینی است؟ آنان که از جماعت اهل سنت جدایند چه کسانیاند؟ آیا تمام آنان هلاک شده هستند؟ موقف و دیدگاه اهل سنت در مورد ایشان چیست؟ با آنان چه تعاملی خواهند داشت؟ لذا در پیِ فقدانِ مقیاسی ثابت و فراگیر، در دو جبههی مخالف قرار گرفتند. حد و مرز اهل سنت و جماعت با دیگر گروهها در ذهن برخی از ایشان، منحل و بیرنگ شد؛ یعنی گر چه با زبان نمیگویند، لیک در عمل گفتهاند که همگان نجات یافتهاند! در عمل بر این باورند که فرقههای مختلف، زاییدهی اجتهادات متنوعی است که منجر به یک نتیجه میشود! حتی بعضی از آنان به حدیث صحیح که بیانگرِ وجود فرقههای متعدد در امت محمد ج میباشد، شک نمودهاند! برخی دیگر هم که اطراف خویش خط و مرزهایی موهوم و خیالی کشیدهاند و پنداشتند، اینها همان مرزهاییاند که اهل سنت را از دیگران جدا میسازد. پنداشتند که خود و گروه یا جماعتِ وی هستند که اهل سنت و جماعت یا گروه یاری شده «الطائفة المنصورة» یا گروه نجات یافته «الفرقةالناجیة» میباشند! و دیگران همه اهل بدعت و اختلاف و تفرقهاند. لیک در میان این دو گروه، گروهِ بزرگی از جوانان حیرانِ مسلمان قرار دارند که برای خویش به دنبال پاسخهایی واضح و مشخص و مقیاسهایی ثابت و مقرر در تکاپویند و به کمک آن، وضعیت کنونی خویش را بنا نهاده وخود را مقید به احکام آن مینمایند. و با چنین رویکردی، متفاوت از دیگر گروهها و تجمعّاتِ موجود میباشند. و با هر اسمی که خودش بر خویش بنهد یا دیگران او را با نامی خاص خطاب کنند، حقیقتِ ارتباط بین دیگر گروهها و بین فرقهی ناجیه را میشناسد.
همین ابتدای امر به این جریان معترفیم که این میزان، مبتنی بر اجتهاد ما و دیگران حتی صحابه ش نیست؛ بلکه این میزان الفاظ و معانیی است که صحابه ش از الله متعال و رسول الله ج آموختند و ما نیز از آنان فرا گرفتیم. صحابه ش این مقیاس و معیار را در عمل و سلوک پیاده نمودند و کسانی که بر روش و برنامهی آنان ادامهی مسیر دادند، این رویکرد را به صورت علمی و مبتنی بر قواعد، به رشتهی تحریر درآوردند. لیکن پیشتر بیان داشتیم که این جریان در دلِ کُتُب اهل سنت و جماعت پراکنده و نامرتب است. ما فقط باید آن را از لابلای اوراق استخراج کرده و به تناسب علم و توان خویش عرضه داریم. امروزه دروازه و میدان بحث و بررسیِ کاملتر و فراگیرتر هم، باز است.
حقیقت امر این است که ما در «کتابخانه علوم اسلامی» در این مورد کاملاً تحقیق کردیم تا شاید موضوع مورد نظر را پوشش دهد، لیکن با تأسف فراوان به آن دست نیافتیم. حتی جزوههای دانشگاهی هم با وجود کثرت و تنوعی که دارند، هیچ کدام در این موضوع از نظر تئوری و علمی به یک بررسی و پژوهش که دل جوانان مسلمان و تشنهی چنین تحقیقی را خنک کند، نپرداختهاند؛ زیرا ما فقط بحثهایی جزئی در مورد یکی از کتُب عقیدتیِ اهل سنت یا بیوگرافی یکی از ائمهی سنت و حدیث، یافتیم. در نتیجه به کتابهای مرجع روی آوردیم و تا جایی که در توان علمی پژوهشی ما بود، چیزی نیافتیم که موضوع را به صورت کامل پوشش دهد؛ به جز تالیفات شیخ الاسلام ابن تیمیه که الله ـ از او راضی بادا. چرا که مجموعه فتاوای شیخ الاسلام از متنوعترین و فراگیرترین قلمفرساییهای ایشان است و موضوعات فراوانی را شامل میشود و با لغاتی ساده و بیانی روشن در بین جوانان از محبوبیت خاصی برخوردار است و دست به دست میچرخد.
مزید بر آن چه گذشت، وسعتِ معلومات و عمقِ علمی ایشان که فکرش را از دیگران متمایز میکند، ما را بر آن داشت تا تحقیق مان را بر این مجموعهی بزرگ متمرکز کنیم. سعی ما بر این بوده است تا نشانهها و ویژگیهای کلیدی که جوابهای مشخصی برای سوالات مطرح شده، یا اکثر این پرسشها را ارائه میدهد، بیان داریم؛ باشد که با این رویکرد، راه را برای تحقیقی جامعتر، خواه از منظر شرحِ علمیِ دقیق یا از ناحیهی روش بحث برای موضوع مورد نظر، باز و هموار نموده باشیم.
شاید کسی بپرسد: چرا کتابهای شیخ الاسلام؟ قبلاً از یک منظر و دیدگاه به این سوال پاسخ گفتیم. و آن این که در حد توان علمی پژوهشیِ خود، کتابی جامعتر و فراگیرتر از کتب ایشان، آنگونه که شیخ الاسلام / به صورت عمیق و مفصل به آن پرداخته است، در این زمینه نیافتیم. از سویی دیگر بدون هیچ اختلافی در میان منتسبین به اهل سنت و جماعت، با تنوع گرایشها و اندیشههایشان، شیخ الاسلام / یکی از ائمهی بزرگ ما محسوب میشود. چرا که وی: به عنوان یکی از مراجع شامخ علم و عمل در طول تاریخ اهل سنت و جماعت، ایفای نقش نموده است. ایشان بر علم و فضل ائمهی گذشته اطلاع کامل داشتهاند. حفظ، هوشیاری، درک و فهمِ ایشان زبانزدِ عام و خاص بوده است، در تفسیر و شرح و تفاصیل خویش، بسیار کوشید تا به مقام والایی نایل آمد. شاید اگر بگوییم آنچه ما در این مجال از آثار ماندگار علمای بعد از ایشان خواندیم، نیازمند به وی بودهاند، یا از شیخ الاسلام نقل کرده اند، یا شرح و بسطهای وی را عرضه داشتهاند، غلو نباشد. همچنین زندگی دراز مدتی که این امام همام سپری نمودهاند، و در آزمایشها و حماسههایی که با فکر، روش، علم و عمل خویش فرو رفتند، نیز مصائب و ناگواریهایی که اهل سنت در دوران ایشان با آن زیست، باعث شد اجتهادات و فتاوای ایشان درک و عمق خاصی به ما فرزندان این عصر اعطا کند. البته سعی کردیم در این تحقیق، هر جا که شیخ الاسلام فتوا یا اجتهاد شخصی خویش را بیان داشته و دیگران با او موافق نیستند، و اینکه خود را نمایندهی اهل سنت معرفی کرده است، نقل ننماییم.
بحث مان را غیر از مقدمهای که ارئه شد، به سه باب و یک خاتمه به شرح ذیل تقسیم نمودهایم:
در باب اول: سیر تاریخِ عامِ اهل سنت و سنّت کَونی الله ﻷ در بیرون شدن بشر از راه راست را عرضه خواهیم داشت، و برخی از تعریفات مهم در این بحث را تقدیم میداریم. مثلاً: تعریف اهل سنت و جماعت، اهل حدیث، سلف و گروهِ پیروز یا «الطائفة المنصورة»؛ چنانکه در مورد پیدایش نامگذاری به اهل سنت سخن گفتهایم. در این باب فقط بر مطالب ابن تیمیه / اکتفا ننموده، بلکه مصادر دیگر را هم ذکر کردهایم؛ چنانکه در پاورقی مشهود است.
باب دوم: این باب را فقط به اقوال ابن تیمیه /، برگرفته از مجموع الفتاوی چاپ ریاض آن اختصاص دادهایم. همچنین این باب را به چند فصل تقسیم نمودهایم که هر کدام یک موضوع را بررسی میکند؛ مثل: برنامهی اهل سنت چگونه فراگرفته شده است؟ عقاید و باورهایی که همه بر آن اتفاق نظر دارند، کداماند؟ دیدگاه تئوری یا عملی که آنان در قبال مخالفین دارند کدام است؟ سعی ما بر آن بوده است مطالب هر فصل را به هم گره زده و مرتبط سازیم تا مطلب ارائه شده روشن گشته و ذهن به بیراهه نرود. لذا احیاناً هر فصل را با بیان اندک مطلبی برای ارتباط بین مطالب میآغازیم تا ایدهی ارائه شده واضح گردد. البته برای این جملات رمز خاصی نمیگذاریم، چرا که خواننده بتواند این مطالب را از کلام ابن تیمیه / جدا کرده و بشناسد. اما بخشهای نقل شده از ابن تیمیه / را اینگونه(.....) بین کمانک قرار دادهام. و اگر بخشی از کلام ایشان را حذف کرده باشم، با گذاشتن سه نقطه ... آن را مشخص کردهام. در پایان هر مطلب هم، آدرس را از مجموع الفتاوی با ذکر جلد و صفحه، آوردهام.
در باب سوم: به طور کلی نتایج بحث را عرضه داشته و بر مراحل و حالاتی که اهل سنت و جماعت آن را سپری کرده است، تمرکز نمودهایم. سپس با نگاهی عام، در پرتو نتایج تئوری نظریِ بحثِ مورد نظر، به وضعیت کنونی اسلام پرداختهایم.
و در آخر، بحث را با جواب به سوالاتی که متوجّه اهل سنت شده است خاتمه دادهایم. سؤالاتی همچون: در برابر حقیقتی که امروز اهل سنت را احاطه کرده است، چه باید کرد؟ چه عکس العملی از آنها انتظار میرود؟ چگونه و از کجا باید شروع کرد؟
از الله میخواهیم توفیق، راستی و هدایت به راه راست را نصیب گرداند!.
اللَّهُمَّ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ عَالِمَ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ أَنتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبَادِكَ فِي مَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ، اهْدِنا لَمِا اخْتُلِفَ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإذْنِكَ، إنّكَ تَهْدِى مَنْ تَشَاءُ إلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيم.
بار الاها! ای آفریدگار آسمانها و زمین، دانایِ پنهان و آشکار، تو بین بندگانت در آنچه اختلاف نظر دارند حکم میکنی، ما را در مورد حقّی که بر آن اختلاف است به ارادهی خود راهنمایی نما؛ چرا که تو هر کس را که بخواهی به راه راستِ خویش رهنمون میکنی.
[١]- ابن تیمیه / میگوید: این روایت صحیح است. چنان که در کتابهای مسانید و سنن همانند: نسایی، ابوداود و ترمذی آمده است. مجموع الفتوی ج۳ ص ۳۴۵.