اهل سنت و جماعت - نشانه های خیزش بزرگ

فهرست کتاب

پایان

پایان

در پایان این بحث با سؤالاتی روبرو می‌شویم که از آن گریزی نیست. به گمان ما بدون شک این پرسش‌ها ناگهانی به ذهن می‌آید. پرسمانی که تمام مسلمانان صادق، یا واقعِ اسلامی در سال‌های آغازین قرن پانزده ‌هجری را وادار به این کار می‌کند؛ و منتظر میلاد صبح صادق و شروع مرحله‌ی جدید و استارت و شروع حقیقی نسبت به هدف اسلامی بزرگ هستند. پرسمانی که می‌گوید:

چه باید کرد؟ از کجا شروع کنیم؟ گام اول و نقطه‌ی شروع در مسیر درست به سوی هدف مطلوب کدام است؟

قبل از تعیین راه صحیح، واجب است ابتدا هدف مورد نظر را که می‌توان از این مسیر به آن رسید، مشخص نمود. همراه یا قبل از تعیین هدف، تشخیصِ دفع مفسده‌ یا جلب مصلحتِ مورد نظر، در پی رسیدن به این هدف هم باید مد نظر قرار داده شود. درست همان‌گونه که پزشک دارو را مشخص کرده، هدف درمان را تعیین نموده سپس دارویی که این هدف را برآورده می‌کند، تجویز و روش استفاده دارو را هم توضیح می‌دهد.

عدم وضوح این موارد در ذهن به صورت درست، و عدم پیاده کردن آن در یک برنامه و رویکرد با نشانه‌های واضح، دائماً سبب آشفتگی تصوّرات و درهم‌آمیختگی اهداف با وسایل، به هم‌ریختنِ مراحل، فراموشی هدف مهم‌تر جهت به دست آوردن مصالح جزئی یا همسویی با اهداف مرحله‌ای که از مسیرِ اصلی دور هستند، و نیز اهداف نهایی‌ای که در آرزوی آنیم، می‌شود.

هم‌چنین واجب است همراه یا قبل از تشخیص درد و درمان آن، بررسی نظری دقیقی صورت گیرد. سپس کنکاش و آزمایش عملی دقیقی که ظواهر را با اسباب حقیقی، تصمیم‌گیری را به عوامل پنهانی و خلل را به علت اولیه‌ی آن ارتباط دهد، باید صورت گیرد.

لذا نقطه‌ی شروع و گام اوّل در مسیر این جهاد میمون ومبارک، و آن‌چه واجب است بر هر تصمیمی مقدم شود، صبوری و شکیبایی در تحصیل علم و تحمّل بر علم نظری، میراث، و تجربه‌های اهل علم و تجربه‌ی پیشین، است.

نیز صبر و بردباری بر علم به واقعِ کنونی و بررسی دقیق برای دستیابی به ملاک‌های حقیقی، تا در سایه‌ی آن بتوان حکم صحیح را صادر کرد. و در این زمینه باید از اصحاب فن و متخصصین کمک گرفت. همچنین باید معلومات و مقیاس‌های منضبط را در مسیر خودش به کار گرفت.

و در آخر بر تمام این نتایج باید صبر و پایداری نمود؛ هر چه که باشد. هم‌چنین سرکوب کردن خواسته‌ی درون در برابر حکم حقّ. نباید شتابزده به دنبال نتایج بود و بعداً در پی مقدّمات متناسب با آن. چرا که این صبر و تحمل، معیار حقیقیِ اخلاصِ درون، برای الله یکتا و تصدیق قرآن و پیامبر و عدم پیشی گرفتن بر الله   و رسول  ج است.

قطعاً بر مسلمان صادقِ با خود و با پروردگار خویش، لازم است - قبل از این که برای هر راهی تصمیمی بگیرد - موقف خود را کاملاً در برابر این قضایا خواه نظری باشد یا عملی، مشخص کند. و باید که به دقت بداند با چه میزان علمی می‌تواند قراری اتخاذ کند که اعتقاد و عمل خویش را بر آن بنا نهد و بداند که روز قیامت این کار در محضر الله ـ در میزانش قرار گرفته و نتایجش را خواهد دید؛ حال یا به نفع و یا به زیان خویش. و نیز بار آنانی که از او در این تصمیمش پیروی خواهند کرد را هم به دوش خواهد کشید.

الله تبارک و تعالی جریان «شوری» را بر این امت، - قبل از عوام، بر حکمرانان، علما، مجتهدین و ائمه - واجب گرداند؛ زیرا الله   می‌داند که علم تنها در شخصی خاص، یا امام و مجتهدی خاص انحصار نمی‌شود، و می‌داند که دانشی که یکی از آنان دارد، دیگری ندارد، علمی که یک شخص از آن محروم است، دیگری به آن مسلح است. و درصدِ خطای این تصمیم‌گیری در صورت زیاد بودن علما و متخصصین که پیوسته به بحث و کنکاش در این حوزه مشغولند، کاهش می‌یابد. حال که جریان«شوری و مشورت» بر حکمرانان، علما و مجتهدین که شایستگی حلّ و عقد را دارند، واجب است، در حق عموم و عامّه‌ی آنان که در امور علمی یا در پژوهشهای واقعی یا حوزه‌های تخصّص، اهل اجتهاد یا فتوا نیستند چگونه خواهد بود؟

پس مسلمان اولاً به دنبال اصول ثابت و چارچوب یگانه‌ایست که انسان - برای رهایی در دنیا و آخرت - نمی‌تواند از آن تخطّی کند؛ و آن قرآن و سنت بر مبنای فهم سلف صالح  ش است. و نتایج عام شریعت و مصالحِ معتبر که اجتهاداتِ امورِ دین و دنیا در این خط‌و‌مشی بدان منتهی می‌شود. دوماً بر اوست که به صورت علمی، ماحولِ واقعی خود را با بررسی دقیق چنان بشناسد که بتواند با چنین بینشی از نظر اعتقاد و عمل به حکم شرعی صحیحِ مورد نظر در برابر این واقعِ، دست یابد.

بر مسلمان صادقِ با خود و با پروردگارش، لازم است که در خلال بحث دائمی و مستمر در مورد علم نظری و آگاهی نسبت به محیط واقعی پیرامون خود، قبل از این که حکمی صادر کند یا تصمیمی بگیرد، به اهل علم و متخصصین مراجعه نماید. چرا که او در این مورد باید نزد آفریدگار خود پاسخ‌گو باشد. اگر امام موجود نبود، باید به مسئولین حلّ و فصل مراجعه کرد. اگر آنان یافت نشدند، به علمای مجتهد؛ در صورت نبودِ این افراد، به علمای متخصّص در هر زمینه مراجعه می‌شود. اگر هم هیچ راهی نبود، به آگاه‌ترین فرد آن زمان و مکان باید رجوع نمود. و به همین صورت به ترتیب به آگاه‌ترین فرد اهل سنت و جماعت به معنای عام و فراگیر. و هر چه انسانِ مسلمان، دایره‌ی مشورت و رجوع به علمای عاملِ مورد اعتماد - که مستقیما و یا به صورت مشهور شناخته می‌شوند - را گسترده‌تر نماید، اولاً هر بار گناه را از خود در حضور پروردگارش بر می‌دارد و در ثانی هر چه او در تصمیمات خود درست عمل کند، مسلمانان به یکدیگر نزدیک‌تر شده، حرکتشان یکنواخت‌تر می‌گردد و با فضل و کرمِ الهی، با قدرت فراوان به سوی هدف صحیح خود پیش می‌روند.

فتنه‌ی بزرگ یعنی به حاشیه راندن حکم الهی در زمین، که عصر حاضر بدان مبتلا گشته است، به اذن و اراده‌ی الله ـ نتوانستند و نخواهند توانست فرقه‌ی نجات یافته، گروه پیروز و جماعتِ حق را نابود کنند؛ گرچه در برهه‌ای از زمان، امامتِ بزرگ از این گروه گرفته شد، مدیرانِ جماعت اول، بعد از این که دوباره حقیقت خود را دریافتند و متّحد گشتتند، رخدادها را به برای پایان دادن به فتنه‌ی اوّل که مادر تمام فتنه‌ها بود، مدیریّت نمودند. و نیز باری دیگر مدیریّت خود را جهت تشکیل فرماندهی علمی عملیِ توانمندِ حقیقی، برای پیشبرد این جماعت و بازگرداندن شریعت الله   که بر زندگی مردم در سایه‌ی خلافت اسلامی حکم می‌کند، به کار گرفتند.

اعتقاد حالِ حاضرِ اکثر مسلمانان - گرچه با زبان نگویند، ولی در عمل مشخص است – تنها با انتساب به جماعت اهل سنّت، با التزام به عقاید این جماعت، بسته به یاری الهی و پایداری بر این اعتقاد است. لیکن خوابیدن و به انتظار یاریِ الله   نشستن، ضربه‌ی مهلکی است که به قلبِ اعتقاد اهل سنت می‌خورد وگردنه‌ی صعب العبوری در مسیر رسیدن به نصرت الهی است.

قطعاً نقص در فهم قضیه‌ی تقدیر - آن‌گونه که سلف امت و ائمه‌ی آن دانستند - و در هم آمیختن آن‌چه الله برایمان اراده نموده و آن‌چه را که از ما خواسته، و انباشته شدن انبوهی از اعتقاداتِ اجباری که نسلهای این امت بدون آگاهی بر آن رشد یافته‌اند، و آن‌چه با درجات مختلف خود در اندیشه و سلوک بسیاری از مسلمانان رسوخ کرده است، توجیه کننده‌ی حقیقی و علت پنهانیِ اعتقادِ کنونی است.

سلف و ائمه‌ی امت، این قضیه را کاملاً ریشه‌ای و دقیق مورد کنکاش قرار داده و به فضل و کرم الهی، سنت‌ها و قانون کَونی و قطعی الله   که کسی را به جای دیگری و گروهی را بخاطر گروهی، مؤاخذه نمی‌کند، بیان داشته‌اند. و این‌که نتایج به مقدمات، معلول‌ها به علت، و مسببات به سبب‌ها وابسته‌‌اند نیز، یک قانون کَونی است که تا الله  أ زمین و ساکنانش را به ارث نبرد، جاریست و تغییر نخواهد کرد.

بیشترین نتایجی را که اکثر مؤمنانِ واقعی و پارسایان و پرهیزگاران حقیقی، بر روی زمین به دنبال آنند، کافرترین، فاسق و فاجر‌ترین افراد خواهند چید؛ البته اگر مقدمات صحیح برای به دست آوردن آن را به کار گیرند. در حالی که مؤمن تنها با تمرکز بر ایمان و پرهیزگاری و پارسایی خود در انتظار آن است. یعنی بدون این که آن را از طریق مقدماتی که الله برای به دست آوردنش مهیا نموده است می‌خواهد به دست آورد[٣٨٠]. حال با این رویکرد کجا به خواسته‌اش عمل می‌شود؟!.

براستی استارت و حرکتِ اهل سنت و جماعت برای تسلط بر لغتِ عصر و علوم و فرهنگ و تصاحب اسباب قدرتِ مادی در تمام میادین علمی، قبل از یک واجب عقلی یا نیاز مبرم تاریخی، یک فریضه‌ی شرعیِ مفقود است. قبل از دیگران بر اهل سنت لازم است که با قوانین کونی الله ـ همسو شوند و به جای سرشاخ شدن و بر هدر دادن وقت و نیروی خویش، برای آن جانبازی کنند.

بیدار نمودن امت از خواب عمیق و برگرداندنش به جایگاه طبیعی در پیشاپیش کاروان، تا باری دیگر به دستور الله   بشریت را راهنمایی کند، هرگز از مسیر تلاش افراد یا تجمعات کوچک و بزرگ که در را به روی خود بسته و با نرده‌هایی خیالی که دور خود کاشته و مردم را با این شعار خام کرده‌اند که (ما برحق هستیم و دیگران بر باطل، و یاری الله برای ماست چون ما حق به جانبیم و دیگران خیر)!!، محقق نخواهد شد.

جریان بسی بزرگتر و خطر بسی شدیدتر و تلخ‌تر از مثلِ چنین تصوراتی است که نه با شرع صحیح موافق است و نه با عقل صریح. کار، نیاز به تلاش تمام این تجمعات و گروه‌ها و افراد مخلص برای این دین را دارد.

حق - مادامی که تمام افراد در چارچوب اهل سنّت و جماعت باشند - در انحصار افراد و یا گروهی جدا از گروه دیگر نیست. هر کس می‌بیند دیگری خطا می‌کند، تا می‌تواند رهنمونش کرده و نصیحتش نماید؛ نه این که او را نادان خوانده و اذیتش کند. در غیر این صورت، الله  أ به کسی از قدرتش مسئولیت بیشتری نمی‌دهد. آن‌چه از هر فرد مسلمان خواسته می‌شود این است که اگر شکافی می‌بیند که ممکن است دین از سوی آن لطمه ببیند، آن را ببندد؛ البته اگر می‌تواند. وگرنه دیگری را هم به کمک بطلبد و نسبت به آن اطلاع رسانی کند.

در عین حال از دیگری بخواهد تا به قدر توانی که از او انتظار می‌رود، رخنه و شکاف دیگری را بگیرد. هر کس به تناسب توان و نیروی خویش که روز قیامت در مقابل الله   مورد حساب و کتاب می‌شود،‌ باید که چنین کند. حدّ اقل خواسته‌ای که از هر فرد می‌رود این است که تلاش دیگری را ارج نهد و آن را بی‌ارزش وخوار و ناچیز نداند. بیشتر از آن هم این است که آن‌چه را درست و صحیح می‌داند با حکمت و اندرز نیکو، دیگران را توجیه نموده ونسبت به آنان صبور و شکیبا باشد. بیشتر از این هم می‌تواند به دیگران مشاوره دهد و نظرش را محترم بشمارد - مادامی که شخص اهلیّت این را دارد -؛ هر چند هم که از بعد نظری و روش کاری با هم اختلاف داشته باشند.

بالاتر از این هم در مسیری که هر کدام می‌توانند سودی برسانند یا خود بهره‌ای ببرند و در راستای کارشان است با هم همکاری کنند. تا این که تمام تلاش‌ها در مسیری که به هدف مشترک می‌انجامد، قرار گیرد. نهایتِ انتظاری که از همگان می‌رود این است که جملگی - هر چند هم از نظر فردی با دیگری متمایز است - درون یک پیکر واحد با هم تعامل داشته باشند؛ تا سرانجام این پیکر، یک سر برافراشته و به فضل و نعمت الهی این کیان و حقیقت را در راه درستش رهبری کند.

بامداد - ۲۴ / ۱۰/ ۱۳۹۴، برابر با ۴/ ربیع الثانی/ ۱۴۳۷، ساعت ۰:۴۶ دقیقه

[٣٨٠]- (یعنی باید در این راستا از اسباب و وسایل هم کمک گرفت و تلاش کرد) مترجم.